این اولین داستان که مینویسم و کاملا واقعیه شاید نگارشم خوب نباشه اما شما به بزرگیه خودتون ببخشید. من یه پسرم با تمایلات جنسی به جنس مخالف. اما یه وقتایی هم حس زن بودن میاد سراغم و دوست دارم مثل یه زن لباس بپوشم مخصوصا لباسای سکسی همیشه اینطور نیستم فقط گه گداری نمیدونم شاید به خاطر بدنم و باسنم باشه که شبیه باسن زناست. تا حالا هم با هیچ مردی سکس نکردم توی تصورم دوست داشتم این کارو انجام بدم اما تا حالا شهامت انجامشو پیدا نکردم. حدودا 6. 7ماه قبل اون حسه اومد سراغم خانواده رفاه بودن سفر. رفتم دوش گرفتمو حسابی بدنو شیو کردمو سیقلی طوری که یه دونه مو هم توی بدنم قاچاق حساب میشد. یه شورت لامبادای مشکی با یه ساپورت توری چسبون مشکی با یه سوتین گیپور مشکی(عاشق لباس زیر مشکیم)پوشیدمو سینه هامم که با بادکنکی که اب توش ریختم درست کردم یه 75گردو خوشگل. صورتمم رو شیو کردم ارایش کردمو یه رژ لب جذاب زدم و یه کلاه گیس بلند مشکی سرم گذاشتم خودم توی اینه دیدمو گفتم جون چه دختری شدی پسر😀. یه سویشرت تنم کردمو یه کفش پاشنه بلندم پام. شهوت و ح سزن بودن داشت دیونم میکرد ساعت حدودای 1شب بود اروم در واحدو باز کردم میخواستم همونطور با همون وضع برم توی پارکینگ اما میترسیدم که نکنه همسایه های ساختمون ببیننم و به گا برم اما شهوت کار خودشو کرد و با همون لباسا اولین قدمو برداشتم به سمت اسانسور ترس جاشو به لذتو شهوت داد قدم دومو برداشتم و هرچی به اسانسور نزدیک تر شدم حس لذت بیشتری بهم دست میداد. سوار اسانسور شدم و بدن سکسیمو توی اینه دیدم و حسم قویتر شد. رسیدم پارکینگ و سوار ماشینم شدم دوست داشتم برم جایی که بتونم هیجانمو خالی کنم توی ماشین زیپ سویشرتمو باز کردم وسینه هام نمایان شدن و رانندگی میکردم شیشه ی ماشین دودیه و نگران ماشینای اطراف نبودم هرچند که ساعت نزدیکای 2شده بود. رفتم به سمت اتوبان خرازی اونجا بغل اتوبان لاین کندرو واسادم دوست داشتم پیاده شم و با اون لباسای سکس و بدن جذابم یخورده راه برم و واسه دل خودم بدن نمایی کنم اما ترس داشتم ولی بازم شهوت غلبه کرد. پیاده شدم اتوبان خلوت بود یخورده کنار ماشین قدم زدم وااای که حسی داشتم اروم سویشرتمو دراوردم و فقط یه سوتین و شرت لامبادا با یه ساپورت تنگو چسبون تنم بود. دوست داشتم ساپورت رو هم در بیارم و توی اون لاین کندرو و تاریک اتوبان خرازی با شورتو سوتین نزدیکیه ماشین قدم بزنم. ساپپورت رو هم در اوردم وااااای که حس لذت عجبی داشتم با یه شورت لامبادا و سوتین داشتم کنار ماشین قدم میزدم و باسن گردو بزرگ و سفیدم توی اون شورت لامبادای مشکی رخ نمایی میکرد البته وقتی که میدیدم یه ماشین داره نزدیک میشه سریع میومدم توی ماشین (درب سمت شاگرد باز گذاشته بودم) دلم بیشتر میخواست دوست داشتم یه نفر پیدا شه که توی همون وضعیت منو توی بغلش بگیره و باهام سکس کنه یا حداقل یه مرد منو بدنمو توی این لباسا ببینه. تصمیم گرفتم کاری کنم که کسی ببینه بدنمو.سوار ماشین شدم شروع کردم به رانندگی اومدم سمت شهرک غرب که یهو چشمم به یه پاکبان افغان افتاد به خودم گفتم گذینه ی خوبی رفتم سمتش شیشرو دادم پایین نگام کرد خشکش زد یه حس لذت وصف ناپذیریبهم دست داده بود. دوباره مشغول کارش شد اما زیرچشمینگام میکرد دوست داشتم بیشتر شهوتیش کنم ازماشین پیاده شدم رفتم جلوش نگاه کرد میخکوب شده بود سرجاش و چشم از بدنم برنمیداشت برگشتم و باسنمو خم کرد جلوش داشت دیونه میشد بهش گفتم نظرت در مورد بدنم چیه وقتی فهمید پسرم اولش زبونش بند اومده بود باورش نمیشد که پسرم گفت بینظری منم درونم غوغایی بود اونو با همون حال ولش کردمو سوار ماشین شدمو راه افتادم دوست داشته یه نفرو پیدا کنم که باهاش سکس کنم برگشتم خونه اومدم توی چت شهوانی دیدم یه نفر دنبال پارتنر بود و من بهش پیام دادم جواب دادو بعد از یه اشنایی مختصر بهش گفتم چه حالی دارمو اونم استقبال کردو گفت واسه فردا قرار بذاریم اما من گفتم الان احتیاج به سکس دارم با اینکه دیر وقت بود یارو از خدا خواسته گفته اوکی. یه لوکیشن واسم فرستاد سمتای بلوار فردوس من راه افتادم باورم نمیشد که این منم دارم این کارو میکنم اما ترسو کنار گذاشتم و میخواستم انجامش بدم وقتی رسیدم به اون لوکیشن به طرف گفتم رسیدم یارو اومد دمه در من اولش خودمو نشون ندادم تا ببینم طرف قابل اعتماد هست یا نه یارو زنگ زد بهش به دروغ گفتم یه کوچه رو اشتباه رفتم تا واکنشش رو ببینم که دیدم بله طرف تنها نیست و دو نفر دیگه هم از پنجره منتظرن بهشون اشاره کرد که برن تو. منم که صحنه رو دیدم گوشیو خاموش کردمو از اونجا دور شدم و بازم برگشتم توی خیابونا و با همون شورتو سوتین دوباره از ماشین پیاده شدم و از شدت شهوت حین بدن نمایی توی خیابونا ارضا شدم. امیدوارم خوشتون اومده باشه البته میدونم که یسری از خواننده های داستانا فحاشی میکنن اما امیدوارم اونایی که هم حس منن خوششون اومده باشه.نوشته: زنپوش
121