شایان برده ی بانوی افغان

من شایان هستم هفته ی پیش داستان بردگی ام برای یک بانوی افغان رو نوشتم و در کمال تعجب افراد زیادی به نژاد پرستی پرداختن دوستان حس بردگی و اربابی تو هم ملیت و قوم و نژادی هست و با برده شدن هیچ کشوری زیر سوال نمیره شما تو اینترنت بزن race play mistress میبینی کلی افراد از نژاد های گوناگون برده ی ارباب هایی از کشور دیگه شده چینی هایی که برده ی آمریکایی ها شدن آمریکایی هایی که برده ی عرب ها شدن میسترس و ارباب خودم ایرانی بود و بعد از مهاجرتش به استانبول دوتا برده ی ترکیه ای داشت این چیزها اصلا عجیب و بد نیست اتفاقا خیلی لذت بخش و هیجان انگیزه اگر هم که کلا حس بردگی یا اربابی ندارید این داستان ها کلا مناسب شما نیست حالا ارباب مال هرکجایی میخواد باشه خب بریم سر ادامه ی داستان بعد از اون روز من یک بار دیگه هم برده ی بانوی افغان شدم تا اینکه ایشون بهم اعتماد کرد و گفت که میاد خونه ی من بعد از تایم کاریش بود بهم زنگ زد ازم لوکیشن گرفت و با اسنپ اومد خونمون درو باز کردم بانوی افغانستانی وارد شدن نشستن روی مبل به بانو تعظیم کردم و گفتم چی میل دارید سرورم آب میوه آب پرتقال یا چایی یه نگاه بهم کرد و گفت من چیزی نمیخورم دست برد داخل کیفش و یه سیم بلند در آورد و گفت چهار دستو پا بیا زیر پام رفتم و کفششون رو روی سرم قرار دادن و یه ضربه ی محکم زدن با شلاق رو کونم از درد به خودم لرزیدم ضربه ی دوم سوم و چهارم منو حسابی ترسوند از بس سوختم اومدم ناله کنم که ملکه ی افغان کفششون رو روی لبم گذاشتن و گفتن هیسسس آروم باش توله ی بیچاره بلند شدن و با کفش رو سینه ام ایستادن از درد حس کردم سینه ام داره سوراخ میشه التماس کردم صدام در نمیومد ملکه گفتن چیه چته داری جون میدی؟ گفتم بله ملکه ی افغان لطفا رحم کنید خندیدن و اومدن پایین کفش هاشون رو در آوردن از پاشون جوراب سیاه زنانه ای تو پای خانم مهندس افغانستانی بود کف پاشون با جوراب اومد سمت صورتم بوی عرق پا و جورابشون صورتمو پر کرد با شلاق محکم رو تخمام میزد و من میلرزیدم میگفت چیه درد داری؟ داری میمیری بدبخت؟ چیه چت شد؟ میگفتم عقیم شدم ارباب عقیمتون شدم میگفت خوووبه عقیمت میکنم کف پای راستشون اومد رو صورتم و با پای چپشون تو تخمم میکوبیدن و من عین یه کرم به خودم میلولیدم و ناله میکردم بانو یکم منو نگاه کردن و گفتن دهنتو باز کن باز کردم فکر کردم میخوان تف کنن اما شلوار جینشون رو تا نصفه کشیدن بیرون باسن خوشفرم و بی موی بانوی افغان نمایان شد با کون اومدن رو صورتم بو و گرمی کونشون از فاصله حس میشد بهم گفتن دهنت رو باز کن باز کردم کمی زور زدن و اندازه ی یک لیوان عن داغ و گرم و چرب و بدبو از کون ملکه ی افغان خارج شد و تو دهن من سرازیر شد با دستمال کونشون رو پاک کردن بلند شدن و نگام میکردن و گفتن به معنای واقعی کلمه ریدم تو دهنت بخور نوش جونت اسنپ گرفتن و تشریف بردن خونشون منم با عن بانو تو دهنم جق زدم و حسابی ارضا شدم فورا از ایشون شماره حساب گرفتم و دو میلیون به حسابشون زدم از اون روز تا الان این بانو رو من میپرستم هر هفته اول نهار میبرمشون بهترین رستوران های شهر بعد به صرف دسر دعوتشون میکنم وقتی حسابی به شکمشون رسیدم میریم خونه و اول با زبونم عرق پاهاشون رو تمیز میکنم بعد مدفوع گرم و بو دار بانو رو میخورم بعد بانو سیاه و کبودم میکنه با شلاق و بعد دو میلیون به حسابش واریز میکنم پرستیدن این بانو و دادن حس قدرت بهش تنها انگیزه ی زندگی من شده با قاطعیت میتونم بگم خانم های ارباب افغانستانی بی نظیرننوشته: شایان

269