از تبریز تا اهواز رفتم که برده بشم

سلام عزیز دوستلار من آیدین هستم بچه رشدیه هستم من مدت ها بود تو پیج ها دنبال ارباب بودم اما نمیتونستم اربابی از شهر خودم پیدا کنم تا اینکه یه روز یه خانم اهوازی بهم پیام داد و گفت برده میخواد تا گفتم از تبریزم گفت دوری بیخیال که من هزاران خواهش و التماس کردم که لطفا منو به بردگی قبول کنید هرجور باشه خودمو میرسونم اونجا گفت ببین من یه برده میخوام که مفعولم باشه گفتم هستم بانو من کاملا مطیعتونم یه مدت تصویری برده ایشون بودم و کارای سخت بهم میدادن برای انجام مثلا میگفتن خودتو با سیم بزن فیلم بده یا خیار تو کونت کن منم همه جوره برده بودنم رو ثابت کردم تا اینکه باورم کرد و نورا خانم گفت که فلان روز برم اهواز منم ساکمو بستمو آماده شدم و رفتم با یه پرواز رفتم اهواز و با تاکسی به سمت خیابان زیتون رفتم که قرار داشتیم وقتی رسیدم منتظر بودم تا اربابم بیاد رنگ لباسمم به اربابم گفته بودم تا اینکه یه پرشیا اومد جلوم و دیدم یه مرد پشت فرمونه و نورا خانم کنارشه اول شوکه شدم چون نگفته بود که به این سرعت کسیو قراره برای بار اول بیاره سوار شدم و بهم گفتن چطوری پسر منم تشکر کردم و آقایی که پشت رول بود اسمش محمود بود بعد چند دقیقه به آپارتمانش رسیدیم ماشین رو پارک کردن و رفتیم بالا نورا خانم بهم گفت برو حموم و کونتم آماده و تمیز کن من نیم ساعتی مشغول بودم و بعد در اومدم نورا خانم گفت چون خودت گفتی مفعولم من آوردمت که هم به دوستام سرویس بدی هم خودم حسابی ترسیدم گفتم مگه بازم هستن گفت آره نترس زیاد اذیتت نمیکنن یه لباس دخترونه بهم داد و آرایشم کرد نیم ساعت بعد در زدن و یه دختر پسر جوون و خوشتیپ دیگه وارد شدن که اسمشون حمید و نازیلا بود حمید چشم و ابرو مشکی بود و موهاش جو گندمی بود و نازیلا هم پوست سفید داشت و موهاش بلند و مشکی بود نورا سبزه بود اما چشماش یکم نه زیاد روشن بود من و نورا از در رفتیم که سلام کنیم حمید و محمود گفتن جووون چه کونی برامون آوردی از کجا پیدا کردی این توله سگو نشستیم و مشروب خوردیم نورا رفت دوباره تنقلات و مزه بیاره به من گفت چی میخوری گفتم آجیل که حمید یه دفعه بهم گفت آجیل رو ولش کن به اندازه کافی مست شدیم بیا اینجا بهت مزه بدم شلوار و شرتش رو درآورد و یه کیر کلفت و سفید رو انداخت بیرون موهامو گرفت و کردش تو دهنم شروع کردم به ساک زدن گفت جوون نازیلا اومد بالا سرم موهامو گرفت و گفت بخور کیرشو قشنگ منم تن تن ساک میزدم نورا به محمود گفت تو هم پاشو برو سراغش محمود اومد با حمید منو طاق باز خوابوندن کف اتاق محمود کیر دراز و سیاهشو کرد تو دهنم حمید هم اومد جلو جفت کیراشون رو کردن تو دهنم دهنم داشت جر میخورد محمود تخماشو گذاشت رو دهنم و کیرشو میمالید نازیلا و نورا اومدن پاهامو دادن بالا نازیلا از تو کیفش وازلین به نورا داد سوراخمو خوب چرب کردن و دوتا انگشت رفت تو کونم یکم عقب جلو کرد و کونم میسوخت بعد حس کردم یه انگشت دیگه هم وارد کونم شد دوتایی داشتن انگشتم میکردن حمید گفت زیاد بازش نکنید میخوام کیر میره توش ناله کنه که نازیلا گفت هرچنتا هم انگشت تو کونش کنیم با کیر شماها عمش جلوی چشمم میاد بعد همه خندیدن بعد چن دقیقه انگشت شدنم توسط خانما حمید اومد و پاهامو داد بالا نورا رفت و کیر محمودو تو دهنم میکرد تخماشو تو حلقم میبرد و براش جق میزد رو کیرش و خایش تف میریخت و تف نورا از رو کیر دوس پسرش میومد تو حلق من حمید پاهامو محکم گرفت و کیرشو جا کرد تو کونم نازیلا گفت جوون حمید تلمبه میزد قشنگ کیرش تا شکمم حس میشد انقدر عمیق میکرد تن تن تلمبه میزد فشار میداد و محمودم کیرشو تا حلقم میبرد محمود و نورا اومدن بالا سرم محمود کیر درازشو کرد تو کونم نازیلا با کس خیس و یکم مو دار که بوی عرقم میداد اومد رو دهنم و گفت لیس بزن کونی کسشو با آب لزج و خیسش میخوردم ناله میکرد هم کیر تو کونم بود هم کس تو دهنم حمید اومد بالا سرم و کیرشو رو دهنم کرد تو کس نازیلا و تلبمه میزد من کس و کیر و خایه رو میخوردم نورا کیرمو نوک سینمو فشار میداد و محمود تن تن کیر میکرد تو کونم بعد چن دقیقه بلندم کردن و پسرا رفتن پشتم حمید کیرشو کرد تو کونم و محمود هم وقتی کیر اون تو کونم بود دوتا انگشت کرد تو کونم تا جا باز کنه بعد دوتایی کیراشون رو هم زمان وارد کونم کردن دردش وحشتناک بود کونم از درد خیس شد که فهمیدم خون داره میاد دوتایی جا کردن توم کیراشون چسبید به هم تو کونم با درد میدادم نازیلا و نورا پاهاشونو جلو دهنم باز کردن کس جفتشون بوی عرق میداد نوبتی کسشونو میخوردم حدود یه ربع تو اون حالت بودم که آب محمود تو کونم خالی شد و حمیدم ده دقیقه سفت تلمبه زد تا آبش اومد تو کونم منم با دهن خانومارو ارضا کردم زبونم و سوراخم و تمام بدنم درد میکرد گفتن که بخوابم زمین که میخوان فیلم تماشا کنن زیر پاییشون بشم کف پای نازیلا و حمید رو صورتم و محمود و نورا رو سینه و تخمام بود دو ساعت زیر پا بودم تا فیلم دیدن البته وسطش میرفتن تنقلات هم میادردن میخوردن خلاصه بعد اون شب با درد وحشتناک بدن سر و کله میزدم نورا بهم گفت بچه ها پس فردا میرن بازم بهمون کون میدی ؟ گفتم ارباب به خدا کونم جر جر خورده اصلا نمیتونم گفت خب تحمل کن عیب نداره تو که جر خوردی اربابت بهت دستور میده سرمو انداختم پایین و گفت جوون پس بازم قبل اینکه بری حسابی جرت میدیم…نوشته: آیدین

207