باشگاه پرورش اندام جنسی

...قسمت قبلادامه داستانخوب خوب خوببریم سراغ بقیه داستانمونتوصیه میکنم دوستانی که قسمت اولو نخوندن حتما بخونن…به هرحال بارم تشکر میکنم از همه کساییکه وقت میزارن و میخونن…به اونجایی رسیدیم که اون دوتا ووروجک(امیرصدرا و سجاد) به صورت خیلی و از سره خرشانسیه من اولین بارشونو اومدن پیشه من…از دور که به کل قضیه نگاه میکنم پشمام میریزهدوتا جوجوی خوشگل موشگل ، با بدنای سکسی و داغبه شدت حشری و البته بی تجربهبه هرحال نمیدونم چیشد و چجوری شد که این دوتا اومدن و وصل شدن به من و اینقد سریع جور شد همه چیز!!!حالا ولش…بریم سراغ ادامه داستان:خلاصه اونروز اومدن و رُسِّ بدنه منو کشیدنمیشه گفت یکی از ۵تا تجربه سکسیه که تکرار نشدنی بوددوتا نوجوون ۱۶،۱۷ ساله ، دست نخوردهخلاصه که در پوست خودم نمیگنجیدم…وقتی رفتن دراز کشیدم توی جام و تا ۲ ساعت حال نداشتم تکون بخورم همونجوری چشمامو بستم و به اتفاقی که افتاده بود فکر کردمهمونجوری خوابم بردوقتی بیدار شدم چند ساعت گذشته بودگوشیمو چک کردمدیدم یه پی ام روی گوشیمهبازش کردماز طرف سجاد بودحسابی با ادبحتی توی پی ام هم آقا از دهنش نمیوفتاداز این پسرای خجالتیه با ادب که آدم دوس داره بغلشون کنه فشارشون بده حسابی…خلاصه کلی تشکر و ببخشید که مزاحم شدیمو خیلی خوش گذشتو اینامنم که دلم آب میشد واسه همچین پسری ؛سلام علیک کردم و منم کلی تشکر کردمو نوشتم شما دوتا مهمونه من بودید و من سعی کردم بهتون خوش بگذره و به من خیلی خوش گذشت و اینا…توی ذهنم گفتم کار از محکم کاری عیب نمیکنه بذار قرار بعدیو فیکس کنم…نوشتم :من خیلی وقته کنسول دارم ولی خودم تنهایی حوصلم نمیکشه بازی کنم ، از طرفی ام دوس دارم فیفام قوی تر بشه ولی کسی نیست باهام بازی کنه ، تو و امیرصدرا بیاید پیشم که منم تمرین کنم …آخرشم نوشتم:مطمئنم بهمون خیلی خوش میگذره😈به فاصله چند دقیقه سین کرد و جواب دادانگار منتظر بود همینو بگمنوشت آره خیلی خوبه و حتما میایم و ماهم دوس داریم بیایم پیشت و بیشتر ببینیمت و اینااونم شیطونی کرد آخرش نوشت اگه تو همیشه همینطوری بتونی خیلی خوش میگذره بهمونفهمیدم که آره انگار تازه این داستان شروع شده…فرداش توی باشگاه دیدمشونتا اومدم توی سالن سجاد اومد جلو و یه سلام احوال پرسی خیلی صمیمی کرد که نظره چند نفرو جلب کردولی امیرصدرا حواسش بود ، اومد جلو عادی سلام احوال پرسی کرد ولی وقتی دست دادم باهاش اتگشتشو کرد توی مشتمو یه لبخنده شیطونی زد که ینی آره…رفتم مشغول تمرین شدم و شروع کردم یکی یکی زدناون ۲تا هم هی میومدن به بهونه های مختلف سوال میکردن ازم و منم میرفتم مثلا بهشون یاد بدم که چجوری درست بزنن ، چند بارم حین اینکه داشتم مثلا یادشون میدادم دستمو میزاشتم روی کونشون و یه نوازشی میکردمدستم که میخورد به بدنای داغ و سکسیشون کیرم توی شورت تکون میخورد…خلاصه با هر داستانی تمرین اونروزو تموم کردیم و رفتیم جکوزیدیگه قشنگ خوده فیلم سوپر شده بود انگاراین دوتا ووروجک اینقد توی جکوزی با من و باهم ور رفتن که حسابی داشت تابلو میشدهمین که اومدم نشستم توی آب داغه جکوزی جفتشون اومدن توی آب و نشستن دوطرفم،دست دوتاشون توی مایو من بود ، منم یه دستمو کردم توی شورت سجاد ، یه دستمم توی شورت امیر صدرا ، از لای پاشون دستمو رسوندم به سوراخپشمام ریخت ، انگار نه انگار من این دوتارو دیروز کردم ، اونم واسه باره اول…دوباره تنگه تنگ شده بودن ، انگشت به زور میرفت توشیکم که با سوراخاشون ور رفتم ، نگاه کردم دیدم چشمای جفتشون خمار شده ، امیرصدرا باز کمتر ، سجاد ولی چون خیلی سفید بود صورتش قرمز شده بود و لپاش گل انداخته بود گوشاشداغه داغ شده بود ، یه نگاه بهش کردم ، یه لبخندی بهش زدم ، یکم خجالت کشید وقتی دیدم اینجوری شد سرمو بردم جلو لبامو گذاشتم روی لباش که لبه خیلی سریع ازش گرفتم ، دیگه جوجو حشریه حشری شده بود ، امیرصدرا گفت منم میخوام ، زدم زیره خنده ، اونم سریع به لب ازش گرفتم ولی محکم ترسجاد گیرداد پاشیم بریم سونا بخار ، میدونستم واسه چی میگه ، گفتم اینجا نمیشه باشگاهه ، یهو یکی میاد بد میشه ، سجاد به امیرصدرا گفت تو بمون بیرون از سونا آمار بگیر کسی نیاد ، اونم گفت نه منم میخوام بیام و یه چند جمله باهم بحث کردن که بالاخره امیرصدرا راضی شد بمونه حواسش باشه…رفتیم توی سونا بخار ، همینکه وارد شدیم و درو بستیم سجاد مایوشو کامل درآورد گذاشت کنار ، وقتی لخت دیدمش ناخودآگاه یه جوووون گفتم که خوشش اومد ، ولی از طرفی خیلی استرس داشتم که داستان نشه با ۱۰۰تا قربون صدقه راضیش کردم مایوشو پاش کرد ، دستشو گرفتم بردمش ته سونا نشستم و نشوندمش روی پامخودم نشستم لبه سکو ، اونم نشست توی بغلم ، جوری که صورتش روبه روی صورتم بود ، ینی نشسته بود روی پاهام روی کیرم رو به جلو و کونش روبه اونور بود ، مایومو زد کنار و کیرمو درآورد ، منم مایوشو زدم کنار دودول خوشگل و صورتیشو درآوردم و شروع کردم باهاش بازی کردن ، دودولشو با کیره من میگرفت توی دوتا دستاش باهم و با دستای داغش بالا پایین میکرد ، دیگه حس میکردم روی ابرام…چند دیقه بعدش بلندش کردم و بصورت قنبل در آوردمش روی سکوزانوهاشو گذاشت روی سکو و کمرشو یکم داد عقب ، پاهاشو یه ذره باز کرد ، سوراخ خوشگلش کامل افتاد بیرون ، انگشتمو کشیدم روش و یکم دوره سوراخش چرخوندم که صدای آهش دراومد ، دام میخواست بزارم روش و تا دسته فرو کنم توش ولی از دلم نمیومد ، توی آب بودیم و میدونستم که سوراخش حسابی تمیزه ، نوک زبونمو گذاشتم روی سوراخش یکم تکونش دادم ، صدای نفساشو میشنیدم که تند میشهاون وسط هر ۵،۶ دیقه یه بار امیرصدرا یهو درو باز میکرد تورو نگاه میکرد منم هردفعه یه سکته ناقص میزدم …خلاصه سجاد برگشت گفت نمیخوای بکنی توش؟؟من که خیلی دلم میخواست اونجا ترتیبشو بدم ولی حدودا یک ساعت بود که توی سوناجکوزی بودیم و خیلی تابلو بود…نوک کیرمو گذاشتم روی سوراخش و هول کوچیک دادم که سرش رفت توش ولی یه آه بلند کشید که داشت تابلومون میکرد ، سریع کیرمو درآوردم گفتم ببخشید عزیزم دردت اومد؟! گفت نه بکن ، گفتم اینجا نمیشه تابلوعه خیلی وقتی اومدیم جکوزی باید بریمحسابی کلافه شد ولی ازطرفی نمیخوایت بداخلاقی کنه گفت یاشه اشکال نداره بریم…البته خودمم دوس داشتم بزارمش توی خماریه کیرم ، دوس داشتم دلش بیشتر بخواد ، میخواستم کاری کنم که هرموقع خواستم بهم بده اما بدونه که همیشه هم نمیکنمش و باید واسش تلاش کنه…اومدیم بیرون از سونا امیرصدرا گفت چیشد پس نوبته من چی گفتم اینجا نمیشد و اینا و حسابی غرغر کرد و عصباشی شد که من اینهمه اینجا نگهبانی دادم یعنی چی و اینا…از پشت بغلش کردم گفتم نگران نباش به وقتش به حسابت میرسم و یدونه زدم دره کونش و یه بوس آبدار از گردنش کردم که دیگه هیچی نگفت…اومدیم دوش بگیریم دوباره یه ست اونجا اومدن باهام زیره دوس و یکم ور رفتن ، فقط تنها شانسی که آوردیم این بود که اونروز کسی همزمان باما نیومد سونا جکوزی ، هرچند بخاطر کرونا کلا باشگاه خلوت بود و از هر ۲۰ نفر شاید ۲،۳ نفر بعد تمرین میرفتن جکوزی…خلاصه با هزارتا داستان اومدیم توی رخکن و لباس عوض کردیم ، بیرون رفتنی صاحب باشگاه یه جوری نگاه میکرد که انگار آره ، یه لبخند ملیحی هم آخرش زد…اون دوتا ووروجک و سوار کردم و راه افتادیم ، فکر میکردن دارم میبرمشون دوباره خونه خودم ولی بردم رسوندمشون خونه ،سجاد وقتی فهمید نمیریم خونه من قشنگ ناراحت شد و قیافش رفت توی هم ولی آهنگ گذاشتم و دستمو بردم عقب گذاشتم روی رون پاش گفتم نبینم سجاد خوشگله من ناراحت باشه ، زوری یه لبخدی زد و دستو گرفت ، منم دستشو گرفتمو چند ثانیه فشار دادم و با انگشت شستم روی دستشو یکم مالیدم ، برگشت گفت پس کی بیایم پیشت فیفا بازی کنیم مگه نگفتی میخوای تمرین کنی؟!!!ینی این جوجو فقط از سره خجالتو شرم به زبون نماورد که کیر میخوام وگرنه از چشماش و توی نگاهش یه کیر میخوام خاصی توش بود…گفتم فردا ظهر بیاید پیشم بشینیم بازی کنیم…رسوندمشون خونه و رفتم پی کارای خودمفرداش صبح سریع پا شدمرفتم یه دوش گرفتمصورتم یه ذره ریش دراومده بود شیو کردمدوره کیرمم دوباره شیو کردم ، تمیزه تمیز شداومدم بیرون حسابی به خودم رسیدم و چنتا لباس خوشگل انتخاب کردم که بپوشمشروع کردم جمع و جور کردنه خونه و مرتب کردن ، حتی حمومم مرتب کردم ، پیش خودم فکر کردم اینا بیان حموم لازم میشیم بازم…حدودای ساعت ۲ اینا بود امیرصدرا زنگ زد گفت تو راهیم داریم میایم،گفتم بیاید منتظرمزنگ زدم ۳تا غذا سفارش دادم و منتظر شدم برسن۱۰ دیقه بعد زنگو زدن ، رفتم درو باز کردم و اومدن تو ، جفتشونو بغل کردم و حسابی بوس کردم و جلودر یه خوشو بشی کردیم ، اومدن روی مبل نشستنو رفتم شربت آوردم و اودم نشستم اونور روی مبلو شرو کردیم یکم حرف زدنو اینانفری یه کوله وشتی آورده بودن با خودشون گفتم کوله ها چیه آوردین با خودتون ، نگاه کردن به همدیگه و خندیدن ، گفتم توش چیه ، امیرصدرا گفت چیزای خیلی خوب و بلند بلند خندیدسجاد گفت میشه بریم توی اتاق؟؟گفتم واسه چی؟ گفت میخوایم بریم لباس راحتی بپوشیم ، گفتم خوب همینجا بپوشید گفت نه باید بریم توی اتاق، گفتم باشه برید ، رفتن توی اتاقو درو بستنمنم اومدم یه پتو انداختم جلو تلوزیون و دراز کشیدم جلوشو شروع کردم کنسولو راه انداختن تا بیان۳،۴ دیقه بعدش در باز شد امیرصدرا اومد بیرون جلو وایسادفک ام داشت میوفتاد زمین ، دهنم از تعجب باز مونده بودیه جوراب شلواری پوشیده بود از روشم یه شورت دخترونه نازنازیبا یه رکابی توری ، گفتم جوووووووووون ، چشمام داشت از حدقه میزد بیرون ، گفت نخوری با چشمات منو ، بلند شدم وایسادم جلوش یه دستی به پاهای خوشگلش کشیدم گفتم چه جیگری شدی بچه ، خندید گفت پس باید سجادو ببینیصدا زدم سجاد بیا بیرون ببینمدرو باز کرد اومد جلوم وایسادپاهام شل شد داشتم میوفتادم زمین وقتی دیدمش ، کیرم سنگ شده بود دیگه واقعا داشتم شق درد میشدمسجاد یه جوراب رنگین کمونی بلند پوشیده بود با یه شورت هفتی خیلی تنگ که بندی بود ، بنداشم از بغله کمرش گره زده بود ، ست همون یه سینه بندم بسته بود که خیلی خوشگل شده بود با ساق دست که اونم رنگین کمونی بود، یدونه تِل هم گذاشته بود روی سرش ، از اینا که ۲تا گوشه خرگوشی بهش وصله ، خیلی خوشگل شده بودمغزم سوت میکشید ، اصلا باورم نمیشد این ۲تا جوجه اینکاره باشنخلاصه دست جفتشونو گرفتم آوردم نشوندمشون روی پتو که انداخته بودم ، یکی اینورم یکی اونورمسجاد خودش به شکم دراز کشید و یکم شکمشو داد تو تا حسابی کونش معلوم بشه ، برگشت نگام کرد ، با عشوه و ناز لباشو غنچه کرد گفت دوسش داری؟؟؟گفتم آره که دوس دارم ، شما دوتا دیگه مال خودمید…یدونه زدم روی کونه سجاد که جاش تا ۲ ساعت مونده بود ، البته آروم زدمصدای زنگ آیفون اومداون دوتا جوجو با نگرانی منو نگاه کردن ، گفتم حتما غذا آوردنسجاد گفت چرا زحمت کشیدیو میرفتیم خونه یه چیزی میخوریمگفتم قربونه تو پسره مودب برم…بلند شدم لباس پوشیدم غذاهارو گرفتم آوردم گذاشتم رو میز و برگشتم پیشه بچه ها…خلاصه من فقط نشستم ، اون ۲تا شروع کردن لباسامو درآوردن و لختم کردن ، سجاد اصلا صبر نکرد شورتم کامل از پام دربیاد ، سریع کیرمو گرفت به دهنش شروع کرد با زبون نوک کیرمو لیس زدن داشتم دیوونه میشدم ، در همین حالت دوزانو نشسته بود کنارم و کونش رو به من بود ، منم سریع بندای شورتشو کشیدم باز شد و سوراخ خوشگلش افتاد بیرون ، یه انگشتمو خیلی زود جا کردم توش و شروع کردم بازی کردن ولی دلم میخواست ایندفعه اول امیرصدرا رو بکنم که حسودی نکنهمن خودم پسره سفید بیشتر دوس دارم ولی پسره شکلاتی رنگم خیلی جذابههمین که داشتم با سوراخ سجاد بازی میکردمامیر صدرارو کشیدم جلو و شروع کردم لبای داغشو میک زدن ، تقریبا اومده بود توی بغلم ، نصف بدنشو چسبونده بود بهم ، با دست رکابیشو کشیدم که خودش زود درآوردش و یه دونه شورت موند پاش ، اونم با اون یکی دستم خودم کشیدم پایین و یه دستی به کونش کشیدم ، در گوشش گفتم این ماله کیه ، گفت مال خودته ، بلند شد سجادو زد کنار بدونه اینکه بزاره با سوراخش بازی کنم که یکم جا باز کنه اومد نشست روی نوک کیرم ، خودمو کشیدم عقب گفتم دردت میاد بزار یکم بازش کنم ، گفت نمیخوام دوس دارم تنگیشو با کیر برام گشاد کنی ، پیش خودم گفتم این بچه خودش دوس داره هارد بکنمشولی سجاد سکس آروم و فانتزی دار دوس داشتخلاصه اومد نشست روی کیرم و با فشار نوکشو کرد توش ، یکم بالا پایین کرد ، چند سانت که اومد پایین یه آهی کشید که معلوم بود قشنگ داره جرش میدهمنم که دیگه نگو ، از خدا خواسته دوس داشتم جرش بدم ، کیرم داشت از فشار میترکید ، هر یه ذره ای که میرفت توش اول اون عضله دور سوراخش حسابی کیرمو فشار میداد بعدش میرفت توش و با داغی توی سوراخش داد میزد که خیلی تنگه ، پشمام ریخته بود که چجوری توی ۲روز اینقد تنگ شد ، هرچند مث دفعه اول نبود ، دفعه اول سوراخاشون اندازه یه نخود بود ، این دفعه راحت تر میرفت توشخلاصه ۵ دیقه طول کشید تا ۳،۴ سانت از کیرمو جا کرد توی خودش ، خیلی حشری شده بودم ، به قول معروف کون جلو چشمامو گرفته بود ، یهو کمرشو از دوطرف گرفتم و با یه حرکت همه کیرمو کامل جا کردم توش ، یه آه بلند کشید ، نگام کرد گفت دیوص پاره شدم ، یه نگاهش کردم گفتم تو ام که چقد بدت میاد ، با این حرفم انگار حسابی حشری شد ، فکر میکردم چند دیقه صبر میکنه تا جا باز کنه ولی وقتی اون حرفو زدم قشنگ کمرشو بلند کرد و شروع کرد بالا پایین کردن ولی باهر بالا پایین کردن یه آه طولانی میکشید که معلوم بود درد داره ولی چشماشو بسته بودو تو آسمونا بود ، بعد از چند دیقه سرعتشو زیاد کرد به حدی که صدای برخورد ته کیرم به سوراخش شنیده میشدسجاد که این صحنه هارو میدید دیگه داشت پرپر میشد ، از اونورم خودم داشتم با سوراخش بازی میکردم حسابی حشری شده بودحس کردم شکمم خیس شده ، نگاه کردم دیدم از دودوله امیرصدرا آب راه افتاده ، آبه شهوت بهش میگن ، این نشون میداد که خیلی داره بهش خوش میگذرهبدونه اینکه چیزی بگم کمرشو گرفتم بلندش کردم ، همین که کیرم اومد بیرون یه گوز کوچولو داد که حسابی خندیدیم ۳تایی ، امیرصدرارو خابوندم پاهاشو دادم بالا ، زود کیرمو دادم تا دسته رفت توش و شروع کردم تلمبه زدن ، امیرصدرا دستشو میگرفتم به کمرم و میکشیدم سمت خودش تا کیرم بیشتر بره توش ، منم که میدیدم دارم به شدت میکوبم ولی این جوجو بازم دلش هارد تر میخواد شروع کردم شلپ شلپ کوبیدن ، جوری که وقتی کیرمو میکوبیدم ته سوراخش بدنش ۱۰ سانت جلو عقب میشد ، تقریبا ۱۰ دیقه یا همون سرعت داشتم توش میکوبیدم که حس کردم داره آبم میاد ، گفتم امیر داره آبم میاد ، گفت بریز توش عزیزم ، همین حرفش تحریکم کرد و خودم حس کردم آبم با شدت تمام پاچید ته سوراخش تو همون حالت یه ۵،۶تا تلمبه دیگه زدم و آبمو تا آخرین قطره ریختم ته سوراخش،یکم نگه داشتم توش و بعدش آروم کیرمو کشیدم بیرون ، آبم از سوراخش زد بیرون ، صحنه فوق العاده سکسی بود ، سجاد وقتی این صحنه رو دید گفت جوووون منم میخوام خووووبچشماشو مظلوم کرد و با اون لباسای نازنازیش یه عشوه ای اومدبیشتر از همه جورابا و ساق های بلندی که پوشیده بود تحریکم میکرد.امیرصدرا چند دیقه همونجوری دراز کشید ، منم دستمال برداشتمو خودمو پاک کردم ، بعدشم با دستمال سوراخه اونو پاک کردم ، امیرصدرا پاشد رفت دسشوییدراز کشیده بودم که یکم ضربان قلبم بیاد پایین ولی پشمام از این ریخته بود که با وجوده اینکه اون همه ارضا شده بودم کیرم هنوز سیخ بودو شل نشده بود.یه نگاه به سجاد کردم گفتم نوبته توعه جیگربا صدای بچگونه گفت آخ جوووونماومد دراز کشید بغلم منم شروع کردم بدنشو مالیدن ، کیرمو گرفته بود تو دستش ولش نمیکرد با دوتا دستش ۳۶۰ درجه میچرخوندش ، لیس میزد ، یکم جق میزد واسم …خلاصه یه ۵ دیقه ای استراحت کردم و پیش خودم گفتم وقتشه ترتیبشو بدم ، دراز شکید روی زمین بدون شورت ، بندای سینه بندشو باز کردم و از تنش درآوردم ، دوتا دستشو با یه دست گرفتم بالا و حالت قفل کردن محکم گرفتمشون ، شروع کردم نوک سینه هاشو زبون زدن ، اولش قلقلکش میومد و خودشو اینور اونور میکردو میخندید ولی کم کم صدای نفس نفس زدنش شروع شد ، زبونمو میکشیدم روی شکم کوچولوی صافش و دور نافش میچرخوندم ، هر وقت زبونمو میاوردم پایینتر و نزدیک دودولش میکردم صدای آهش میومدحسابی حشری شده بود بلند شد دوباره شروع کرد ساک زدن ، خیلی خوب و عالی ، یکم دندوناش میخورد بهش که بنظرم واسه یه آدم بی تجربه عادی بود…وقتی داشت ساک میزد تازه امیرصدرا از دسشویی اومد بیرون ، یه نگاه به ما کرد با چشمای خسته گفت جوووونیه نگاه به من کرد گفت باید برم حموم ، بهش گفتم یکم همینجوری لخت دراز بکش رو مبل تا ما کارمون تموم بشه باهم بریم ، گفت باشه ، رفت روی مبل دراز کشید و شروع کرد مارو نگاه کردن ولی بچه اینقد خسته بود چند دیقه بعد خوابش برد ، یجاد وقتی دید امیرصدرا خوابیده انگار راحت تر شد ، خودش بلند شد به حالت سجده نشست جلوم ، آروم گفت پاشو دیگه ، پاشو بزن توش ، دلم میخواد…منم با این حرفش حشری تر شدمبلند شدم یه چنتا بوس از لپای کونش کردم ، چنتا بوسم روی سوراخش گذاشتم و نوک کیرمو گذاشتم روی سوراخش ، با دست کیرمو گرفتمو شروع کردم نوک کیرمو مالیدن به روی سوراخش اونم شروع کرد کمرشو چرخوندن ، چند دیقه اینجوری گذشت ، تا خودش کمرشو آورد عقب و نوک کیرمو جا کرد توش ، یه آهی کشید و شروع کرد با همون نوکش جلو عقب کردن ، منم سعی میکردم هر دفعه یه ذره بیشتر بکنم توش ، هر ۳،۴بار که توش جلو عقب میکردم کیرمو درمیاوردم و سوراخ صورتیشو نگاه میکردم که داشت جا باز میکرداز طرفی سوراخ سجاد بنظرم از سوراخ امیرصدرا کوچولوتر و تنگتر بود ، چیزی که از سجاد خیلی دوس داشتم عضله دور سوراخش بود که با هر جلو عقب کردن باز میشد و دوباره تنگ میشدو کیرمو میکشید توی خودش ، خلاصه طول کشید که تا دسته توش جا کنم ولی هرجور شده فرو کردم ، سجاد سرشو گذاشته بود زمین و آه و ناله میکرد ، یکم که گذشت و حسابی جا باز کرد سجاد شروع کرد کمرشو چرخوندن ، این کارش باعث میشد کیرم توی سوراخش بچرخه و با شدت مالیده بشه به دیواره سوراخش ، خیییییلی زیاد لذت بخش بود به طوری که وقتی ۶،۷بار پشته هم اینکارو میکرد حس میکردم داره آبم میاد که خودم میگفتم نکن داره میاد، چند دیقه توش نگه میداشت دوباره شروع میکرد…بلند شدم سجادو بغل کردم کشیدم بالا ، بهش گفتم پاهاتو حلقه که به کمرم ، پاهاشو پشته کمرم قفل کرد به هم ، دستاشم حلقه کرد دور گردنم ، منم از زیر کیرمو گرفتم گذاشتم توش ، کیرم مث سنگ شده بود ، اینقد سفت بود ، رو به بالا وایساده بود دقتی هم میرفت توش و درمیومد حتی خم نمیشد…یکم همونجوری کردمش ، کمرم خسته شد بردم چسبوندمش به دیوار به بازم اونجوری شروع کردم بالا پایین کردن ، صدای تلمبه خودنه کیرم توی سوراخشو خودم قشنگ میشنیدممیدونستم که توی اون پوزیشن اگه خوب بکوبم کیرم مالیده میشه به نقطه جی و بدون دیت زدن ارضا میشه ، بدنم دیگه خیس عرق شده بود گفتم بزار بچه رو ارضا کنم آروم بگیره ، کیرمو تا جاییکه میتونستم سفت کردم شروع کردم کامل جلو عقب کردن ، کیرمو تا نوکش درمیاوردم و دوباره تا خایه جا میکردم توش ، دودولش با هر تلمبه میخورد به شکمم ، با یه دست دودولشو گرفتم شرو کردم مالیدن ، گفت دست نزن آبم میاد ، فهمیدم که نقطه جی تحریک شده ولی داره خودشو کنترل میکنه که ارضا نشه ، بهش گفتم شل کن ارضا بشی ، شروع کردم تند تند کوبیدن ، چند دیقه بعدش قشنگ کل بدن بچه شروع کرد لرزیدن ، لرزش پاهاشو قشنگ حس کردم که دور کمرم حلقه بودبعدش یهو بدونه اینکه به دودولش دست بزنه درحالی که دودولش نیمه شق بود با شدته زیاد آبش پاچید روی شکم و سینه مناونقد با شدت ارضا شد که یه ذره از آبش خورد به بدنه من و کمونه کرد رفت افتاد روی صورت خودش…چیزه جالبتر اینکه وقتی داشت ارضا میشد سوراخش تنگ و گشاد میشد ، انگار باز و بسته میشه ، جوری تنگ میشد که توی همون حالت منم حس کردم داره آبم میاد با دیدن پاچیدن آبه سجاد منم کامل تحریک شدمو آبم اومد ، اصلا وقت نشد از سجاد بپرسم بریزم توش یا نه ، آبم دوباره با شدت پاچیده شد توی سوراخش ، با نفس نفس زدن گفت چقد آبت داغه توی خودم حسش میکنم، دیگه داشتم خاموش میشدم از خستگی ، آروم کیرمو درآوردم با دستمال خودمو سجادو پاک کردم ، رفتم رداز کشیدم پشته امیرصدرا یکم مالیدم بهشکه از خواب پرید گفت تموم شد؟؟؟گفتم آره میخوام یکم ماهم بخوابیم ، اونم که از خدا خواسته دوباره چشماشو بست و همونجوری کونشو داد عقب که مالیده میشد به کیرم ولی دیگه حتی سیخم نمیشد ، سجادم رفت دسشویی و اومد پرید وسطه ما و یه ۲ ساعتی خوابیدیم همونجوریبیدار که شدیم بلند شدم غذاهارو گرم کردم خوردیم و بعدش رفتیم حموم ، خودم بدنه جفتشونو با شامپو بدن شستم و آوردم بیرون و خشکشون کردم ، موهای جفتشونو خودم سشوار کشیدم ، خودمم حاضر شدماومدیم بیرون یه چرخی زدیم و بردم رسوندمشون…ادامه دارد؟!؟!؟؟؟؟ببخشید طولانی شد دیگهنوشته: Mosi_Lboy

164