سکس بدون احساس

سلام. اولین باره می نویسم. پس ببخشید اگر خوب نشده.یه پیج اینستاگرام دارم که توش در مورد هک و امنیت پست میزارم. خیلی ها میان دایرکتم و ازم میخوان که کسی را براشون هک کنم ولی من انجام نمیدم. اما این یکی خیلی اصرار کرد. حتی گفت حاضره باهام قرار بزاره و مطمئنم کنه که بعدا دردسری نمیشه. من رفتم سر قرار و قبول کردم که براش انجام بدم.میخواست واتساپ و اینستاگرام شوهرش رو هک کنم. بهش گفتم هک واتساپ فایده نداره اما شاید اینستا رو بشه یه کاری کرد.حدود 10 روز طول کشید تا رمز پیج شوهرشو پیدا کردم.حق با اون بود. مرده با دوتا زنه دیگه در ارتباط بود. با هر دو کلی عکس ردو بدل کرده بود. عکسایی که تو تخت خواب بودن.وقتی بهش نشون دادم همونجا از حال رفت. به هوش که اومد یکم باهام درد و دل کرد و رفت.چهار روز بعد دوباره اومد سراغم. ازم خواست یه قرار بزاریم صحبت کنیم. من گفتم نه. چون نمیخواستم این داستان ادامه داشته باشه واسه من. اما اون خیلی اصرار کرد و گفت که کار شخصی داره و میخواد که یه آدم مطمئن توی یه کاری کمکش کنه.منم قبول کردم و رفتم سر قرار.شروع کرد به صحبت کردن. در مورد خیانتهای شوهرش و خانواده اونو و خانواده خودشو این چیزا. بعد گفتش میخوام خیانت شوهرمو تلافی کنم.من خیلی ترسیدم. چون اگر زندگیش از هم میپاشید به خاطر من بود. اصلا به خاطر همین چیزاس که هیچوقت کسی رو هک نمیکنم.خیلی صحبت کردم که منصرفش کنم اما فایده ای نداشت. وقتی خواستم برم دستشو گذاشت رو دستم و گفت: صبر کن. هنوز کارمو بهت نگفتم.منم نشستم. بهم گفت: میخوام با تو رابطه برقرار کنم. چون هم مطمئنی هم دهنت قرصه.من فقط خیره بهش نگاه میکردم و هیچی نمیگفتم. این زن شوهر داشت و میخواست اشتباه شوهرشو با یه اشتباه تلافی کنه.گفتم : نه نه. من نیستم. تو شوهر داری و من با زن شوهر دار کاری نمیکنم.اما خیلی اصرار کرد و گفت به هر حال این کارو میکنم. اگر تو قبول نکنی میرم سراغ یه نفر دیگه.من ترسیدم اگر بره سراغ یه آدم ناجور، ممکنه طرف ولش نکنه و هی بخواد اذیتش کنه. به همین خاطر قبول کردم.خانم، مهندس معمار بود و یه دفتر مهندسی داشت. ساعت چهار دفتر خانم قرار داشتم.وقتی رسیدم درو باز کرد و رفتم داخل. با اینکه میدونستیم قرار چه اتفاقی بیوفته ولی اصلا حس خوبی نداشتیم. یه سلام خشک و خالی. بدون دست دادن. نشستم لپتاپمو روشن کردم. مودم رو هک کردم تا دوربینای مدار بسته کار نکنن. رفتم تو دفترش.مانتوش رو درآورده بود و نشسته بود روی مبل. یه تیشرت مشکی و شوار مشکی پاش بود.هیچکدوم نمیدونستیم باید از کجا شروع کنیم.نشستم کنارش و هیچی نگفتم. یه دیقه هیچی بینمون اتفاق نیفتاد. اومد طرفم دستشو انداخت دور گردنم.بهش گفتم هنوز میشه بیخیال شد. ولی اون سرشو به نشونه رد کردن تکون داد و شروع کرد به خوردن لبای من. منم همراهیش کردم.بعد تیشرتشو در آوردم. دکمه های پیرهنم رو باز کردم و اونم در آوردم. همینطور که لبای همو میخوردیم شلوارشو هم در اوردم. شرت و کرست ست قرمز پوشیده بود. همینطور که لبشو میخوردم کرستش رو هم از جلو باز کردم و یکی از سینه هاشو تو دستم گرفتم.هیچ لذتی در کار نبود. فقط کارهای روتین که تو هر سکسی انجام میشه. خوابوندمش روی مبل و رفتم پایین و شروع کردم به خوردن کسش. اصلا خیس نبود. انگار اونم مثل من هیچ لذتی از این رابطه نمیبرد. فقط یکم خوردم و هیچ صدایی ازش نشنیدم. سرمو آوردم بالا و شلوارمو در آوردم. کیرمو گرفتم و با یکم آب دهن خودم خیسش کردم. گذاشتم و آروم فرو کردم تو کسش.دستشو گذاشته بود روی سرش ولی هیچ صدایی ازش بیرون نمیومد. منم شروع کردم به تلمبه زدن. اصلا هیچ حسی نداشتم. فقط انجامش میدادم. بعد از چند دقیقه کیرمو کشیدم بیرون و آبمو ریختم روی شکمش.نشستم روی مبل. اون همونطور دراز کش روی مبل بود. دستمال کاغذی برداشتم و پاکش کردم. لباسامو پوشیدمو کمک کردم اونم لباساشو بپوشه.هیچ حرفی بینمون رد و بدل نمیشد.رفتم سراغ لپ تاپم و دوباره مودم رو وصل کردم.وسایلمو جمع کردم و اومدم بیرون. اون همونجور روی مبل نشسته بود. بدون خداحافظی رفتم.تو خیابون که راه میرفتم به حماقتی که کرده بودم فکر میکردم. سکس با یه زن شوهردار. از خط قرمزای خودم رد شده بودم. از الان فقط منتظر بودم تا تاوانشو توی زندگیم بدم.نوشته: Arad

55