logo
‌
‌
خانه
عناوین
پورن استارها
بهترین سایتهای پورن
چت روم
ارسال داستان
آپلود ویدیو
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
‌
  • تماس با ما
  • گزارش خرابی

www.jendekhane.com جدید ترین و با کیفیت ترین سایت سکسی فارسی

بهترین و با کیفیت ترین سایت سکسی ایرانی . تمامی محتوای این سایت رایگان مباشد . ما دارای بزرگترین آرشیو فیلم ها و داستان های سکسی هستیم که همه روزه برای شما قرار خواهیم داد . سایت جنده خانه بهترین سایت سکسی فارسی در تمام دنیا میباشد . شما میتونید فیلم ها را به صورت آنلاین تماشا کنید یا دانلود کنید ، با ثبت نام در سایت میتونید از سیستم چتروم و پیام رسان با قابلیت تماس تصویری استفاده کنید . تیم جنده خانه همیشه در تلاش برای بهبود سطح کیفی سایت برای تمامی دوست داران مسائل جنسی میباشد . لطفآ نظرات و پیشنهادات و همینطور انتقادات خودتون رو برای ما ارسال کنید .

This website collects cookies to deliver better user experience

یک مریض جنسی و قربانی

سال هاست دارم این خاطره رو راز نگه میدارم و هیچ جا نتونستم بگم اول بگم این داستان درباره زندگی خودمه و اصلا سکسی نیست پس جقی هست جقتو جای دیگه بزن...وقتی که فقط نه سالم بود و کلاس سوم بودم همیشه میرفتم به یک کانون که توش کتاب میخوندم و شطرنج بازی میکردم و…اون موقع سن من نسبت به افرادی که حضور داشتن اونجا کمتر بود حتی الانم که دارم اینو مینویسم عصبی شدم فقط بدونید یک پسر که اونموقع راهنمایی بود بخاطر این که بهم گفت میخوام بهت یک اکانت کلش آف کلنز بدم گولم زد و منو به دستشویی عمومی نزدیک پارک کشوند منو گرفت و گفت بیا همو بکنیم منم اونموقع اطلاعاتم خیلی کم بود و اصلا چیز خاصی نمیدونستم منم گفتم نه ولی به زور کشوندم اونجا شلوارمو کشید پایین گفتبه قران اگه ندی میگم به همه بچه های کانون میگم کونی هستی منم از ترس اینکه نگه قبول کردم خوشبختانه بلد نبود بکنه و فقط لاپایی زد و اگر ام میکرد ترسی نداشتم اینجا بگم…الان سال ها گذشته دیگه برام اهمیتی نداره و فقط یک خاطره بد هست ولی هیچوقت یادم نمیره تو اون دوران چقدر حالم بد بود حتی نزدیک بود خودکشی کنم که شانس اوردم واقعا نشد چون واقعا درک اونموقع من سخته نه سالم بود و انگار دنیا برام تموم شده بود و بدتر از اون این داستان ادامه پیدا کردبعد یک هفته باز ول نمیکرد چون شهر کوچیک بود راحت آدرس مون رو پیدا کرده بود و تقریبا هر دو سه روز در میزد تا بگه بیام کانون هروقت در میزد قلبم میریخت به جایی رسیده بودم که میگفتم همین روزا میمیرم و حتی یک نامه نوشته بودم زیر مبل قایم کرده بودم که بگم تقصیر من نبوده…همون موقع بود که آتئیست شدم و البته تا الانم هستم چون دیگر خدایی برام نموندهحرف حسابم اینه الان برام مهم نیستولی اونموقع یک قدم تا مرگ بودم اگه بچه کوچیک دارید خیلی حواستون باشه من از یک قربانی تقریبا خوش شانس دارم حرف میزنم میدونم تنها نیستم و خیلی از شماها هم این براتون پیش اومدهخودتون را جای اون پسره نه ساله بزارید واقعا میتونید تصورش کنید؟بچه تا زمانی که به سن ۱۴ سال نرسیده گوشی شخصی براش نگیرید تا قبل بلوغ نزارید هرجایی بره فارغ از جنسیتامیدوارم برای هیچکدومتون پیش نیومده باشه فقط خواستم خودمو خالی کنم ممنون که تا آخر خوندیننوشته: ناشناس

6

الفئات:

داستان سکسی

Tags:

سکسیجنسیسکسگیداییلاپاییکونکسزن
No Comments Yet...
‌

Related Posts

کوس ات میزارم با اینکه پشماتو نزدی
HD01:13

کوس ات میزارم با اینکه پشماتو نزدی

از این به بعد مال همیم

از این به بعد مال همیم

بعدازظهر خفن

بعدازظهر خفن

ارشک و ماهرخ

ارشک و ماهرخ