محمد عاشق ماساژ

سلام، اسم من دانیال هست 24 سالمه اسم دوستم هم محمد 23سالهمن و محمد از بچگی با هم بزرگ شدیم و محمد از از خدا خواسته زود میشستم روی کمرش و ماساژ رو شروع میکردم، اوایل اصلا بهش حس نداشتم ولی رفته رفته حسم به اینکه انگلش کنم بیشتر شد فکر اینکه کیرمو بزارم لای پاهاش بیشتر شد، تا اینکه همین 1ماه پیش گفتم بیا خونه عرق بخوریم اونم قبول کرد و اومد شروع کردیم عرق خوردیم و یکم موبایل بجند بازی کردیم، موقع خواب دشک هامون کنار هم پهن کردم و دوباره طبق معمول محمد گفت میشه ماساژم بدی اگه خوابت نمیاد منم چون تصميم گرفته بودم بزارم لای پاش ببینم عکس العملش چیه زود گفتم نه بابا خواب چیه دراز بکش، اونم دمر خوابید و تیشرتش بیرون آورد منم نششتم روی کمرش شروع کردم از گردنش ماساژ دادن یه 15، 20 دقیقه که گردن و کمرش و ماساژ دادم ديدم صدای خر و پفش رفته بالا و خوابش برده منم الکی به بهونه اینکه میخوام دستش ماساژ بدم دستش بلند کردم و ولش کردم دیدم مث جنازه افتاد فهمیدم که خوابش برده یکم جرعتم بیشتر کردم دستم بردم زیر شرتش اروم لمبه های کونش و فشار میدادم فهمیدم که کامل خوابش برده شرت و شلوراش رو آروم اروم کشیدم پایین تا زیر رون هاش خودمم نشستم دوباره روی کونش کیرمم که شق شده بود نفسمم تند تند داشت میزد چون اولین باری بود که تا این حد جلو رفته بودم، کف دستام گذاشتم روی کونش و شروع کردم کونش مالیدن دیدم بازم هیچ تکونی نمیخوره دیگه مطئن شدم که به خاطر عرق خوابش برده و جرعتم بیشتر شد، یکم از شلوار خودمو کشیدم پایین تا حدی که فقط سر کیرم اومد بیرون بعد آروم آروم خودمو چسبوندم به کونش باورم نمیشد کیرم داره کونش رو حس میکنه شروع کردم سر کیرمو لای چاک کونش میمالیدم که یهو شلوار و شرتمو تا حدی که کیر و خایم بیرون بیفته کشیدم پایین، دوباره آروم آروم به کونش نزدیک میشدم تا اینکه کل کیرم لای چاک کونش قرار گرفت، هیچ تکونی نخوردم تا بیدار نشه باورم نمیشد محمد اینجوری خوابش برده باشه، کیرمو جا دادم لای پاش اروم شروع کردم به جلو عقب بعد 7،8 دقیقه ابم میخواست بیاد از روش بلند شدم ابمو توی شلوارم خالی کردم، صبح که شد محمد گفت من دیشب بیهوش شدم هیچی یادم نمیاد و چیزی به روی خودش نیاورد، بعد از اون هم 2،3بار دیگه تا همین اندازه پیش رفتم، ولی الان دلم میخواد بکنم به نظرتون میدونه که میزارم لای پاهاش؟ بکنمش یا نه؟نوشته: Danial