خیلی دلم میخاد پیشونیتو ببوسمبیا تا ببوسمش …رفتم پیشونیشو ببوسم لباش رو اورد جلو و قفل کرد تو لبم …و بعد از سه ماه دوستی اولین بوسه ما رقم خورد اونم کجا ؟؟؟تو ماشین تو شب سیاه پاییزی و سرد ساعت ۸ شب کنار پارکبه بهونه خرید اومده بود سرکوچه خونشون تو ماشین من کنار پارک محل …لبام رو با ولع میخورد و تو عمرم همچین شهوتی از هیچ زنی ندیده بودم …پرده های ماشین رو از جعبه در اوردم انداختم رو شیشه ها …-دختر : دیوووونه+من دیوونه گفتنت آمپرمو چسپونده …-دختر:کارمون اشتباهه+من:میدونی اشتباه چیه ؟؟؟ اینکه شوهرت اصلا تو رو نمیکنه و همیشه تو رو پس میزنه و بهت میگه همش فکرت سکسه تو زندگی-دختر: حرفشو نزن اصلا دست خودم نیست عذاب وجدان میگیرم …+من :قول دادم هیچ وقت نکنمت سر قولم هستم …نمیکنمت ولی ارضات میکنم-دختر :دیوونهلبهامون دوباره قفل شد تو هم و با شدت لب های هم دیگه رو میخوردیمانگار چند روزه گرسنه ایم و بعد از چند روز غذا دیدیم …دستشو گذاشت رو کیرم …و یه آه از سر لذت کشید و سفتیو راست بودنشو دید و گفت : دلم میخاد تا ته بره تو کوسم .+من : خب بذار برهدختر: عمرا من شوهر دارم نمیخام غیر اون کیر کسی بره داخلم …من : باشهدستمو بردم زیر پیراهنش و سینه های نازشو مالیدم .و تاپشو دادم بالا شروع کردم ب خوردنشون …و اونم از شدت شهوت چشمهاش چپ شدند …و هی از حال میرفت …بیچاره داشت اذیت میشدشلوارشو تا زانو دادم پایین و خوشگلترین کوس دنیا افتاد جلوم …با شدت تما دهنمو گذاشتم روش و شروع کردم ب خوردن …و خوردم و خوردم …و پنج دقیقه ارضا شد …و تمام …تو بغل هم لم دادیم …من:حیف تو نیست دست اون یارو بی بخاریدختر: بابام اینکار رو کرد و من رو بزور داد به اون…و اونم خیلی منو دوست داره …برام هرکاری میکنه جونشو برام میده تنها مشکلش اینه که فقط سکس نمیتونه بکنهمن :طلاق بگیردختر : دلم نمیاد دلم براش میسوزه عاشق منه …بدون من میمیره …ضمن اینکه بچه ۱ ساله هم ازش دارم .دختر: تو ارضا نمیشی؟؟من:تو ماشین ؟؟؟ عمرادختر: اولین مردی رو دیدم که خودش ارضا نشد .من: من نیازی ندارم …خودمو تو خونه خالی میکنم …خوب میام پیشت …میدونی من و تو هرزه نیستیم …من و تو فقط با آدم اشتباهی شراکت زندگی رو شروع کردیم …ساعن ۹ بود .گوشیش زنگ خوردالو …مادرش بود که شب خونه اینها بود …بیا بچت خودشو کشت …یکساعته رفتی ماکارونی بخری …دختر: الان میام با دوستم تو ماشینش سر کوچه ایم …از صندلی عقب از کنارش اومدم پیاده بشم برم جلو …یقه ام رو گرفت کشید سمت خودش و لبامو محکم میک زد و رفت …دختر احساس میکنم خالی شدم.سبک شدم …احساس پرواز میکنم…برو که الان که جرررت میدن تو خونه …خدافظ …نوشته: یک شخص خائن