سلام . به همه شهوانی ها . این داستان رو که تعریف میکنم . مربوط به دوست دختر قبلیم هست . که دیگه رابطمو باهاش بهم زدم .من اسمم هادی و قدم ۱۷۲ و سفید و خوشقیافه هستم . و همیشه سعی میکنم خوشتیپ باشم . الانم ۱۹ سالمه .یه رفیقی دارم که با دختری به نام ساناز دوست بود . و چند باری هم باهم دیگه ۳ نفری رفته بودیم کوه و یکی دو تا پارتی تو کردان . رفیقم .چند وقتی بودکه با ساناز به هم زده بود . و ساناز بعد چند وقت گیر داد به من و منم باهاش طرح دوستی ریختم و به دوستم هم نگفتم.که با دوست دختر قبلیت دوست شدم .خلاصه بگم که باهم خوش بودیم . بیرون میرفتیم ،کوه و رستوران میرفتیم . و خیلی راحت بودیم .و مال .هم دیگه رو تو سینما میمالیدیم .و تو کو ه هم چند باری ساناز برام ساک زد و ابمو دراورد و بهم حال میداد با ساک زدنش .منم چند باری هی ازش میخاستم که بزاره از پشت بکنمش .و اون هی ناز میکرد و پا نمیداد .چون از رفیقم شنیده بودم که ساناز رو میکرده .خلاصه یه روز براش یه مانتو خریدم . بیرون بودیم و باز بهش،پیشنهاد دادم . و اون این سری قبول کرد . و قرار شد هر موقع خونمون کسی نبود بیارمش خونه .واین رو بگم که . (من مادر و پدرم از هم جدا شدن . پدرم مغازه کیف و کفش داره . و مادرم هم تو شرکت دولتی حسابداره . )و من با پدرم زندگی میکنم . و خونمون معمولا کسی نیست .خلاصه با ساناز روز شنبه ساعت ۳،قرار گذاشتم خونمون .و ساناز اون روز اومد با یه شاخه گل رز دستش خونمون . و منم با هیجان و از شوق سکس . حسابی تحویلش گرفتم . و اوردمش طبقه بالا و کیرم حسابی سیخ شده بود و از تو شلوار کاملا معلوم بود . ساناز گفت : معلومه خیلی دلت میخاد . گفتم ؛اره ساناز جون . بیقرارتم عزیزم .وساناز رو نشوندم رو مبل و شروع کردم بوسش کردن . و بعد مانتو شو در اوردم . و شومیزش رو باز کردم و شروع کردم سینه هاشو خوردن . و شلوارشم خودش در اورد . و گفت ؛هادی کسمو بخور .منم شورتشو در اوردم و دیدم . حسابی کسشو برق انداخته . و پاشو دادم بالا و شروکردم کسشو لیسیدن . صداش در اومده بود و بلند بلند اه اه میکرد . و اب کسش جاری شده بود و رو مبل هم خیس شده بود .بعد شلوارمو در اوردم . و کیرمو از تو شورت انداختم بیرون و گذاشتم جلو صورت ساناز و رو لبش فشار دادم . گفتم بخور .و ساناز هم شروع کرد به ساک زدن . و چند دقیقه ای خورد . بعد گفتم :دیگه نخور ابم میاد . بعد گفتم :ساناز داگی شو . ساناز گفت : هادی اروم بکن . گفتم باشه .وازلین رو زدم به سوراخش و شروع کردم انگشت کردن . و ساناز شروع کرد به اه و اوه کردن و عشوه اومدن .بعد کیرمو اسپری زدم . و گذاشتم در کونش و با فشار اروم . کیرم راحت رفت تو . بعد گفتم ؛ ساناز چه راحت کیرم رفت تو . حسابی کون دادی قبلا انگار .بعد گفت : هادی هادی در ار تو رو خدا . خیلی درد داره . و من تکون نمیدادم . بعد گفتم . چیه چرا ادای تنگا رو در مییاری .خلاصه . چشمتون روز بد نبینه . هنوز هیچ کاری نکرده بودم و تلمبه نزده بودم . که یه دفعه در باز شد و بابام بود .و قلبم داشت وا میستاد و رنگم قرمز شد و داشتم از گرمای صورتم میمردم . و کیرمم تو کون سا ناز بود . کامل خشکم زده بود .ساناز خودشو کشید جلو و سریع مانتو شو انداخت روش .منم خشکم زده بود و نمیتونستم تکون بخورم .پدرم گفت ؛ پدر سگ خودتو جمع کن . چه گهی داری میخوری .خونرو کردی جنده خونه . و اومد یه محکم زد زیر گوشم . منم . لباسامو ورداشتم و از در رفتم طبقه پایین و زود لباسامو پوشیدم و دسپاچه و شرمنده از خونه رفتم بیرون . و رفتم تو پارک نشستم .هی خودمو لعنت میکردم که این چه کاری بود کردم . و ابروم پیش بابام رفت . تا شب تو پارک بودم . روم نمیشد برم خونه . مجبور شدم رفتم خونه مامانم .شبم بابام به مامانم زنگ زده بود که . هادی اونجاست . مامانم هم گفت اره . بعد قطع کرد .تا صبح حالم خیلی بد بود و مامانم هم هرچی پرسید . گفتم هیچی .صبح شد و مامانم رفت سر کار . و من هم گفتم به ساناز زنگ بزنم ببینم چی شد .زنگ زدم به ساناز و ساناز جواب نمیداد . تا اینکه بلاخره برداشت . گفت که خواب بود . گفتم چی شد . گفت بهت زنگ میزنم .چند ساعت بعد زنگ زد . و گفت : (از اینجا به بعد رو از زبان ساناز که برام تعریف کرد براتون تعریف میکنم .)هادی تو که رفتی . بابات یه کم منو نگاه کرد و چیزی نگفت . و رفت برام یه لیوان اب اورد . و داد به من و من هم خوردم . و گفت اسمت چیه . گفتم ساناز .گفت :از کی با هادی دوستی . گفتم :چند ماهی هست .گفت نترس . کاریت ندارم . از تو ناراحت نیستم . از اون پسر عوضیم و کسکشم ناراحتم .بعد کتشو در اورد . اومدم شلوارمو بردارم . خم شد و شلوارمو داد دستم . و شورتمم برداشت بده بهم . دستمو دراز کردم که بگیرم . دستشو برگردوند . و شورتمو بو کشید و مالید به صورتش و گفت .ساناز چه شورت خوشبویی داری . ادمو مست میکنه . دیدم که شورتمو مالید جلو شلوارش و داد بهم . دیدم که کیرش سیخ شده واز شلوار کاملا معلومه .بعد پیرهنشو در اورد و نشست کنارم و گفت کاریت ندارم . و زیر پوش رو هم در اورد . منم حسابی ترسیده بودم و رنگم شده بود عین گچ و دست و پاهام سرد شده بود .بعد بابات دستمو گرفت . و گفت چقدر سرده . بعد نزدیک تر شد ومنو بقل کرد و بلند کرد گذاشت رو پاش . گفت ؛میدونم کار خلافی کردی و نباید این کار رو میکردی . جوانی و برای هر کسی امکان داره پیش بیاد .کمی بقلت میکن که کمی اروم شی . بعد اضطرابت کم شد برو خونتون .منو برگردوند و سرمو گذاشت رو سینه پشمالوش . و سکوت بود . کم کم ضربان قلبم اروم شد و احساس ارامش کردم . و بهم لذت امنیت میداد بقل بابات . و اونم اروم نوازشم میکرد .بعد بابات دستشو اورد رو شکمم و شروع کرد مالش دادن و اروم و کم کم دستشو اورد بالا وسینمو تو دستاش گرفت . و شروع کرد به نرمی مالیدن . .خیلی لذت بردم واحساس ارامش میکردم تو سینه مردونش و با اون دستهای بزرگ وقویش. که منو میمالید.کیرشم از زیر به رون پام فشار میاورد . و یه دفعه شروع کرد . گوشمو خوردن . و نرمی گوشمو کرد تو دهنش و میخورد و منم هیچی نمیگفتم . و بعد دستش ا ورد ومانتو که رو پاهام بود رو زد کنار و دستشو گذاشت رو کسم و شروع کرد مالیدن و اب کسم را افتاد . گفت . دخترم ناراحت که نیستی . با سر گفتم نه . بعد دستشو اوردبالا و گرفت جلو دماقش و بو میکشید . هی میگفت . کست چه بوی خوبی میده . و این حرفا هی منو حشری تر میکرد . بعد منو گذاشت کنارش و بلند شد و جلوی مبل زانو زد و یه نگاه کرد بهم . و سر شو تکان داد و منم چیزی نگفتم . داشتم حال میکردم . تا حالا تواین سن کسی بقلم نکرده بود و نوازشم نشده بودم . هم سن خدا بیامرز بابام بود .پاهامو باز کرد و سرشو اورد جلو کسم . و منو کمی کشید جلو و همش کسمو بو میکرد و و چشماشو میبست و با ولع بو میکشید . بعد زبونشو در اورد و شروع کرد کسمو خوردن و چنان کسمو لیس میزد که صدام در اومده بود . و اب کسمو لیس میزد و میخورد و هی میگفت . چقدر خوش مزه است .چنان با هیجان و عشق کسمو میخورد . که تو اسمونا بودم . . و یه دفعه لرزیدم و ارضا شدم . و بیحال شدم . بعد بلند شد و نشست کنارم . و منو کشید رو سینش و بقلم کرد .منم شل شدم و نمیدونم چقدر تو بقلش خابم برد .فکر کنم نیم ساعت یا یک ساعت خابم برد و بعد که بلند شدم . گفت اروم شدی و خوب خابیدی . .گفتم اره. گفت حالا پاشو برو . دیگه هم با هادی کار نداشته باش . از دلم نیومد تو سکس بودی . سکس تو خراب کنم و تا اخر عمر خاطره بد از سکس یادت بمونه و ترس واضطراب تو وجودت بمونه . خاستم لذت بهت بدم و ارضا بشی بعد بری .بعد بلند شدم که اماده بشم و لباسامو بپوشم که برم . . اما خیلی دوست داشتم که دوباره بقلش کنم . انگار برام خاب ویا رویا ی شیرینی بود …یه کم لفتش دادم . که بابات چیزی بگه . اما چیزی نمیگفت . بعد گفتم ببخشید . اجازه بدید دست تون رو ببوسم.گفت نمیخاد . گفتم پس بقلتون کنم . و دستشو باز کرد ومن رفتن توبقلش . و محکم بقلش کردم . هنوز کیر بابات سیخ بود . دلو زدم به دریا و کیرشو گرفتم تو دستم .و هیچی نگفت . بعد چند دقیقه گفت ؛بهت خیلی خوش گذشته . با سر گفتن اره . گفت بازم میخای . گفتم اره .و کیرشو محکم فشار میدادم . بعد بلند شد و کمرشو باز کرد . و شلوارشو در اورد . یه شورت ابی پاش بود و کیرش از تو شورت معلوم بود کلفته . . بعد گفت شلوارتو دربیار . منم سریع شلوارمو در اوردم و شورتمو کشید پایین . و شومیزمو هم خودم در اوردم . منو نشوند رو مبل و شروع کرد کسمو بو کردن و دوباره شروع کرد کسمو لیس زدن . اب کسم دوباره در اومد و من به اه و اوه افتادم . و داشتم از لذت منفجر میشدم . تا حالا اینقدر لذت نبرده بودم .بعد بلند شد و گفت الان چی میخای . دستمو انداختم به کیرش و اونم شورتشو کشید پابین . کیرش یه وجب میشد و کلفت بود . پشماشم زیاد بود و معلومه خیلی وقت بود نزده بود و پشمای کیر و خایش بلند بود .بعد دستمو گرفت . برد تو اتاق . و دراز کشید رو تخت ومنم کشید رو خودش . و شروع کرد منو مالیدن و خوردن لب و گردنم .تو اوج لذت بودم . بعد منو چرخوند و اومد روم . و کیرشو انداخت لای پام و رو کسم فشار میداد . و شروع کرد سینمو خوردن و لیسیدن بین سینه هام .بعد گفت ساناز چی کارت کنم . مثل هادی بزارم تو کونت .گفتم ؛ نه بزار توکسم .گفت مگه پردتو زده هادی . گفتم نه هادی نکرده . تازه اولین بار بود میخاست منو از پشت بکنه .یه دوست پسر دیگم . یه بار منو از کس کرده .گفت این کار رو نمیکنم . گفتم مشکل نداره من پردم حلقه ایه پاره نمیشه .خاهش میکنم . دارم دیونه میشم .گفت . باشه . بعد بلند شد دوباره شروع کرد کسمو خوردن و لیس زدن . بعد پامو بلند کرد . کشید طرف خودش و خودشم رو دو تا زانو هاش نشست . و کیرشو میمالید رو کسم .منم گفتم بکن . اما یه کمم میترسیدم . و خودمو جمع میکردم .اما شهوت داشت منو میکشت.بعد اروم کیرشو گذاشت رو سوراخ کسم و اروم داد تو .عجب کیر داغ و سفتی داشت . و بعد گفت تکون بدم .و شروع کرد تکون دادن و عقب جلو کردن .دیگه صدای بابات در اومده بود .بعد کم کم تلمبه زد . بعد چند دقیقه بلند شد منو به پشت برگردوند و من رو شکم حالت کج خابیدم .پامو کمی باز کرد ویه دفعه کیرشو چپوند تو کسم . که من دادم در اومد . . و گفت ببخشید . و شروع کرد تلبه زدن .و حین کردن گفت . ساناز تا حالا ساک زدی . گفتم اره . خیلی… گفت خوبه .گفت . من مدلم اینه که بعد از اینکه ابم اومد. باید برام ساک بزنی . باشه .منم گفتم .خوب باشه .و صداش اروم اروم بلند شد و یه دفعه کیرشو کشید بیرون . و منو برگردوند و ریخت رو سینم .و دراز کشید .و گفت ؛حالا ساکتو بزن . و منم شروع کردم خوردن . اول از بوش خوشم نیومد .کمی مکس کردم .گفت بجم تا کیرم نخابیده .بعد سرمو گرفت و کیرشو کرد تو دهنم . و منم شروع کردم خوردن و ته مونده ابشم مییومد تو دهنم .و من خوردم .تا کیرش شل شد .بعد پا شد و منو خابوند و دوباره شروع کرد کسمو خوردن .که من هم دوباره تنم لرزید و ارضا شدم .و بعد لباسامو پوشیدم و خودمو مرتب کردم . و خداحافظی کردم . و باباتم . دست کرد تو کتش و ۲۰۰ هزار تومن بهم داد و گفت . دیگه با هادی کاری نداشته باش .بعدکه ساناز اینارو تعریف کرد و هم خیلی ناراحت شدم و هم یه جورایی خوشم اومد و فکر کردم دیگه بابام باهام کاری نداره .فرداش بابام بهم زنگ زد و گفت بیا خونه . فقط دفعه اخرت باشه با این جور دخترا دوست میشی . ادم با هر کسی دوست نمیشه . منم معذرت خاهی کردم . و فرداش اومدم خونه .دیگه با ساناز رابطه نداشتم و اونم به من زنگ نمیزد و منم فهمیدم که ادم سالمی نیست . و به دوستمم گفتم و اونم گفت که اره . ساناز دختر سالمی نیست و برای زندگی بدرد نمیخورد .تقریبا یک ماه بعد . یه سر رفتم مغازه .که دیدم ساناز اونجاست و یه دست کیف و کفش برداشته . وبابام هم تا منو دید . گفت . خانم کارت خانمون کار نمیکنه . میخاهید بعدا بیارید .واونجا فهمیدم که ساناز با بابام دوست شده .ببخشید سرتو ن رو درد اوردم . فقط خاستم بگم . هیچ وقت با دوست دخترتون تو خونتون قرار نزارید . و حتما طرف رو کمی زیر نظر بگیرید بعد باهاش دوست بشید .نوشته: هادی
4