عشق ناپاک

من چهارساله عضو این سایتم و همیشه داستان خوندم ولی اینبار میخوام بنویسم تا شما لذت ببرید دوستان جقی من😎من اسمم امیرعباس ۲۸سالمه حدود پنج سال پیش یه دختری یه کیری به من زد تا عمر دارم عاشق هیچ دختری نمیشم ماجرا از اون جایی شروع شد که نگین و من یه رابطه سه ساله دانشجویی رو دنبال میکردیم همیشه ازش سکس میخواستم اما میگفت نمیتونه و عفتش زیر پا میره و…من دانشجوی ارشد مهندسی بودم اونقدری به نگین متعهد بودم به خودم اجازه نمیدادم با دخترای دیگه حتی چند کلمه صحبت کنم ماجرا از اون جایی شروع شد که مهرداد رفیق فابریکم ی حرفی رو زد که اصلا انتظار شنیدنشو نداشتم اون گفت نگین لیاقتتو نداره اون خرابهیه سیلی محکم زدم تو صورتشو و درگیرشدیم و کلی فحش و… بعد از هم جدامون کردن .این حرف چند روز بود آزارم میداد آخه امکان نداشت نگین عین نامزدم بود حتی خانواده هامونم میدونستن و فقط پدرش میگفت اول مشکل پایان خدمتتو حل کن تا اجازه عقد رو بده .حرفهاش و پیاماش اصلا بوی خیانت نمیداد ولی آزار دهنده بودن یه روز تصمیم گرفتم هرجوری شده تلگرامشو بیارم تو گوشیم موقعی که از ماشینم پیاده شد بره سیگار بخره گوشیشو باز کردم رفتم تلش و اونجا فهمیدم غایمکی یع شماره دیگه هم تو تل داره خلاصه تو گوشیم بازش کردم و رد پیامای پشتیبانم حذف کردم اومد و به بهونه بیمار شدن مامانم سریع رسوندم خونشون و تلگرامشو باز کردم کلی چت کرده بود ولی یه پیام جدید داشت اگه سین میکردم میفهمید پس منتظر موندم تا بازش کنهیه چت شش ماهه بود آخرین پیامشم نوشته بود اون عابر بانک اسکولت بگو شش میلیون پول نیاز دارم میتونی؟فک کنم منظورش من بودم پس وقتایی که منو دک میکرد به بهونه سردرد علتش مشخص شدجالب بود نگین پیام داد بهش تو خونم بیا دنبالمواقعا روز بدی بود یه حس پیروزمندانه داشتم و یه حس تنفر و بدبختی واقعا حالم خیلی بد بود فوری زنگ زدم مهرداد و ازش عذرخواهی کردم یکم فحشم دادو خاموش کرد مثل بچه ها گریه میکردم خودمو کنترل کردم رفتم تا مچشو بگیرم تا من برسم سوار یه پراید شد و رفت واقعا منظورش چی بود کدوم خری پراید رو به ماکسیما ترجیح میده حتما پسر خوشتیب تر از منه با خودم داشتم حرف میزدم که فهمیدم طی تعقیب اونا از شهر خارج شدیم و تو جاده خاکی پیچیدن دیگه میرفتم قطعا تابلو میشد قفل فرمونو زدم و راه افتادم خبری از ماشین نبود اما یه ویلا دیدم و احتمالا اونجا بودن از دیوارش بالا رفتم ماشین اونجا بود آروم رفتم جلو پنجره چیزی که دیدم آتیشم زد نگین لخت جلو اون پسره داشت ساک میزد کاری که سه سال التماسش کردم بعد پسره پاشد نگینو پرت کرد رو کناپه و به سرعت زبونشو چسبوند رو کسش واقعا صحنه عجیبی بود یه جوری لیس میزد انگار کسش طعم بستنی میوه ای میده یه چن دیقه همینجوری لیس زد و نگین آه و ناله کرد وقتی کیرشو گذاشت لای پاش دیگه چشمامو بستم و از گوشه چشمم اشکم پایین اومد صدای آه و ناله هاش همه جای ویلارو برداشته بود یجوری عشقم عشقم میکرد انگار تا حالا هزار بار بهش این حرفو زده صدای تلمبه هاش به قدری زیاد بود که انگار طبل میزدن تو گوشم کیرشم زیاد بزرگ نبود ولی پسره انصافا خوب و خوشتیب بود کس نگین سیاه متمایل به صورتی کبود بود و چندش آور اسکول چجوری لیسش میزد اه اه عنم گرفته بود خدارو شکر کردم که کیر مبارکم آلوده به این نشده بود.یکم بعد نگینو به پشت خوابوند و سوراخ کونشو شروع به لیس زدن کرد دیگه کم کم داشتم حالت تهوع میگرفتم نوک زبونشو فرو کرد تو کونش یاااخداااا یکم بعد کیرشو در آورد و گذاشت تو سوراخ و آروم فشار داداز پشت یه جوری میکردش که نگین رو کاناپه چنگ میزد گوشیمو درآوردم و فیلمشو ضبط کردم تصمیممو گرفته بود چون عصبی بودم فوری از تلگرام خودش به بابا و مامانش فرستادم.دوستان یکم آلوده به طنزش کردم تا بیشتر لذت ببریداگه دویست تا لایک بخوره ادامشو مینویسم نه که هیچ به هیچپایان…نوشته: Deli_oglan