...قسمت قبلسلام مجدد خدمت دوستانداستان اونجایی تموم شد ک بالاخره با کلی کلنجار رفتن با خودم تصمیم گرفتم با رضا سکس کنماواخر سال تحصیلی بود ، یروز ک داشتیم با رضا از دبیرستان برمیگشتیم خونه تو راه از رضا ۱۰ هزار تومن پول قرض خواستم چون خیلی به پول احتیاج داشتم و رضا هم تا فهمید کارم بهش افتاده و دستم زیر سنگه از این فرصت سواستفاده کرد و با یه حالت منت دار بهم گفت ک ندارم ولی شاااااااید بعدا دستم اومد بهت دادم و شروع کرد به عوض کردن بحثمون و کم کم حرفو کشوند به سکس و همش حرفو مینداخت به شوخی و با یه حالت ملتمسانه میگفت ک ۱۰ تومن میدم ولی یبار بهم بده و چندین بار این موضوع رو مطرح کرد و من جواب رد بهش میدادم تا اینکه یه لحظه به خودم گفتم مگه نمیخواستی با رضا سکس کنی ؟ پس چرا جواب منفی بهش میدی ؟ اینجوری هم به پولت میرسی و مشکلتو حل میکنی و هم به خواستت میرسیبا فکردن به موضوع کم کم شهوتی شدمچون تو سن بلوغ و اوج شهوت نوجوونی بودم ، حشری شدم و با خودم گفتم الان وقتشههمینطور ک رضا داشت ملتمسانه ازم خواهش میکرد با حالت طلبکارانه بهش گفتم :اخه چجوری میخوای منو بکنی ؟نه مکانشو داری و نه حاظری بهم پول قرض بدی اونوقت میخوای منو بکنی ؟؟؟تا اینو گفتم یه لحظه جا خورد و با تعجب گفت اگه بهت ۱۰ تومن بدم میذاری بکنمت ؟؟!!منم با یه حالته منت دار گفتم تو بده حالا ببینم چی میشه و رضا با خوشحالی گفت جوووووون قربونتم میرم ، فردا حتما برات جور میکنمفرداش که تو دبیرستان همدیگرو دیدیم گفت امروز بریم خونه ما ، پولتم جور کردمگفتم مگه خونتون خالیه گفت نه میریم پشت بوماصلا نفهمیدم اونروز چجوری گذشت ، همش به این فکر میکردم ک واقعا امروز میخوام با اراده خودم به رضا کون بدم ؟؟؟اخرای ساعتای کلاس اخر رضا شروع کرد به انگولک کردنم ک حشریم کنه و موفق هم شد و بدجوری امپر چسبونده بودمزنگ خورد و رفتیم و سوار اتوبوس شدیم ، تو کل راه برگشت همش انگولکم میکرد که حشری بمونم ک مبادا یوقت پشیمون بشموقتی رسیدیم جلو در خونشون دیدم خونشون دو طبقه ست و پشت بوم هم دورچینی شده بود و کاملا امن بود و خونه های اطرافش یه طبقه بودنبهم گفت تو کتاباتو بگیر دستت برو پشت بوم تا منم برم به مادرم بگم با دوستم میخواییم رو پشت روم درس بخونیمبعده ها فهمیدم ک فقط برادر کوچیکش خونه بوده ( ۱۰_۱۱ ) سالش بود و رفته بود سربزنه ک از خونه نبودن پدر و مادرش مطمئن بشهمن رفتم و چند دقیقه بعد رضا هم اومدحس عجیب و غیر قابل توصیفی داشتمسرتاپای وجودمو استرس گرفته بود ، ضربان قلبم رفته بود بالا و نفسم بند اومده بودغرق افکار دودلانه خودم شده بودم و همش تو ذهنم میگفتم واقعا دارم انجامش میدم ؟؟؟؟؟یعنی واقعا میخوام با خواست خودم به رضا کون بدم ؟؟؟پس مردونگیم چی؟غرورم چی ؟از یه طرف عذاب وجدان گرفته بودم و از طرف دیگه حشریه حشری شده بودم چونرضا خیلی خوب موفق شده بود از قبل با انگولکاش شهوتیم کنهحس اضطراب و ترس با شهوت قاطی شده بود و یا حال عجیبی داشتمیه لحظه با صدای رضا به خودم اومدم و دیدم یه موکت اورده پهن کرده و داره بهم میگه زودباش دیگه دارم میمیرمقشنگ معلوم بود کیرش راست شدهگفتم پس پولم چی ؟ اگه نمیدی من برم ؟انگار یجورایی منتظر این بودم ک بهم پول نده تا بتونم از اون موقعیت فرار کنمدیدم دراورد 5 هزارتومن داد و گفت 5 تومنم فردا پس فردا بهت میدم بخدا فقط همینو تونستم جور کنممنم ک بهونه دستم افتاد ناراحت شدم گفتم نمیخوام منو مسخره کردی ؟؟؟!!! و راه افتادم برم که رضا دستمو گرفت و شروع کرد به التماس کردن و کلی قسم خورد و قول داد ک حتما بقیشو بهم میده و همزمان با اینکه داشت از اعماق وجودش و با مظلوم نماییه تمام التماسم میکرد ، دستشو انداخت کیرمو گرفت و میمالوندش و بهم میگفت : نگاه خودتم راست کردی ! پس بدت نمیاد ، بخدا به هیچکس نمیگم و قول میدم خیلی خوشت بیاد و …عوضی برخلاف ظاهر ساده و پلشت و املش ،خیلی حرفه ای بود انگار یه عمر بچه بازی کرده بودبالاخره موفق شد و تونست منو ک خییییلی ساده و زودباورم خر کنه و مخمو بزنه و از طرفیم با انگولکاش خیلی حشری شده بودمتا قبول کردم سریع و بی مقدمه دست ب کار شد و دیدم ک با عجله داره کمربندشو باز میکنه ، سه سوته شلوار و شورتشو دراورد ، کیرش یکم کلفت بود ، ۱۵ _ ۱۶ سانتی میشداومد سمت من و در حالیکه داشت غر میزد : زودباش دیگه تا کسی نیومده ، دست انداخت به کمربندم و بازش کرد ، شلوارم پارچه ای گشاد بود و تا زیپ و دکمشو باز کرد سر خورد و افتاد رو مچ پاهاماز استرس و شهوت ، یه سرمای عجیبی تو تنم احساس میکردم و میلرزیدماز پشت چسبید بهم و کیرشو گذاشت لای پام و با دستاش از جلو کیرم و تخمام و میمالید و داشت گردنمو میخوردگرمیه نفساش و اخ اخ گفتتای یواشش در گوشم ، سرمای وجودمو خنثی میکرد و خیلی برام لذتبخش بودداشتم از شهوت بیهوش میشدمدستاشو برد زیر شرتم و کیروخایه هامو گرفت دستشوااااایییی ک چه لذتی داشت وقتی گرمای دستاش همه جای کیر و خایه هامو فراگرفتده دقیقه ای همونجوری حال کردیم ک گفت دراز بکشرو شکم دراز کشیدم و تو همون حالت شرتمو دراوردبهم گفت برام ساک میزنی ؟مثل چند دفعه ای ک تو راه خونشون ازم پرسیده بود بهش گفتم نه خوشم نمیاد بهت ک گفته بودمهیچی نگفت و دراز کشید رومهمونجوری خشک خشک کیرشو لای چاک کونم بالا پایین میکرد و گردنمو میخوردبعد بلند شد تف کرد لای کونم و سرکیرشبعد سر کیرشو رو سوراخم گذاشت و فشار داد ک یدفعه و به سختی سرشو فرو کرد تو کونموای چه دردی کشیدم ، خیییییلی درد داشتاون لحظه یاد وقتی افتادم ک محسن داشت تو باغ منو لاپایی میکرد و یدفعه سر کیرش رفت تو کونمدقیقا همون درد بودداد زدم آااااییییی رضااایواشتر توروخدا مردمرضا هم همونجوری چند ثانیه صبر کرد و گفت اولش یکم درد داره تحمل کن الان تموم میشهگردنمو میخورد و لیس میزد و نمیذاشت ک شهوتم کم بشه و شروع کرد اروم اروم کیرشو فشار داخل کونمخیلی درد میکرد ولی از طرفیم خیلی حشری بودم و همین باعث میشد ک بتونم تحمل کنماروم اروم کیرشو بازی بازی میداد و کم کم فشار میداد داخلحداقل ۱۰ دقیقه طول کشید تا اینکه بتونه همه کیرشو تا ته جا کنه تو کونم اخه خیییییلی درد داشت و تحملش برام سخت بود و همش خودمو تکون میدادمهمونجوری دراز کشید روم و سنگینیه وزنشو کاملا انداخت روم و تو همون حالت یه دقیقه ای موند و گردنمو و گوشامو با یه ولع خاصی مثل ندید بدیدا میخورد و در گوشم میگفت دیدی بالاخره زیرم خوابیدی ، دیدی بالاخره کردمت ، نگاه کن کیرمو تا ته کردم تو سوراخت ، حالا دیگه زن خودمی ، خودم پلمپتو باز کردم و… و اخ و اوخ میکرداز طرفی هم بهم برمیخورد ولی دیگه هیچ کاری نمیتونستم بکنم و کیرش تا ته تو سوراخ کونم جا خشک کرده بود و از طرفیم یجورایی با حرفاش تحریک میشدممعلوم بود که خیلی حشری شده و داره از تخریب کردن من لذت زیادی میبرهاز طرفیم گرما لباش و لیزی زبون رو گردنم و گوشام ، گرمای تنش رو تنم و گرمای کیرش تو کونم حس عجیب و لذتبخشی برام داشتشروع کرد اروم اروم بالا پایین رفتن و تلمبه زدن تو کونمهنوزم درد داشتم ولی خیلی کمتر شده بودبیشتر لذت میبردمیکم ک تلمبه زد با یه حالت طلبکارانه بهم گفت برگرد ببینم کونی ، جنده خودمی ، میخوام لنگاتو بدم بالا و یه نیش خند زد و ادامه داد :یادته همیشه بهت اینو میگفتم ؟؟!!! دیدی بالاخره لنگاتو دادم بالا ؟؟راست میگفت همیشه این جمله رو به شوخی بهم میگفت و موفق هم شداحساس شرم میکردم و با خودم گفتم وای خدا چیکار دارم میکنم ؟؟خیلی غرورم شکستتا یکم داغ و حشری میشدم و میخواستم لذت ببرم با این حرفاش سرد میشدم شخصیتمو تخریب میکرد و همه چیو زحرمارم میکردمثل زنای جنده لنگام رو هوا بود و زیرش خوابیده بودمپاهامو گذاشت رو شونه هاش و با یه تف سر کیرش دوباره اونو فرو کرد تو کونم و اینسری با یکم حرصتا حالا این روی رضا رو ندیده بودم ، همون رضای ساده و پلشت و امل نبودوقتی کیرشو یدفعه کرد تو کونم دوباره خیلی دردم گرفتاحساس شهوتم کور شده بود جاشو داده بود به درد و عذاب وجدانهمونطور درد میکشیدم و التماسش میکردم ک یواشتر بکنه ولی رضا کر و کور شده بود و با اسرارهای من بدتر به شدت تلمبه هاش اضافه میکرددو سه دقیقه ای از من التماس و از رضا تقه پشته پشت تقه تا اینکه گفت برگرد قمبل کنبا یه حالت شاکی و ملتمسانه بهش گفتم تموم نشششششد ؟؟؟گفت تازه شروع کردم زودباش قمبل کن ببینم کسکش ، میخوام خواهرتو بگام مادرجندهتا اینو شنیدم خشکم زد و جا خوردم ، داشتم شاخ درمیاوردمداشتم چی میشنیدم ؟؟؟!!! اونم از رضا !!!گفتم چی داری میگی رضا ؟ میفهمی داری چی میگی ؟؟؟!!!با حالت کش دار گفت خخخففففهههه شو باباااااا بچه کونییییی ، برگردم ببییییننننم و افتاد روم و شروع کرد منو به زور برگردوندنافتاده بود روم داشت تلاش میکرد منو به حالت چهاردست و پا قمبلم کنهزورش خیلی بیشتر از من بود و بعد از چند ثانیه تلاش دیگه جونی تو تنم نمونده بود ک بخوام بیشتر از این مقاومت کنمبا عصبانیت گفت بچه کونی میزنم صدای سگ بدیا ، حرومزاده یل مثل بچه ادم کونتو بده یا یه بلایی سرت میارم ک پشیمون بشیخیلی حالم بد شده بود ، بغض کرده بودم وکم مونده بود گریه کنمهم ترسیده بودم هم داشتم تو دلم به خودم کلی بدوبیرا میگفتمبه ناچار تسلیم شدم و قمبل کردماومد جلو چسبید بهم و دوباره با یه تف سر کیرش اونو راهیه کونم کرددیگه هیچ لذتی نمیبردم و فقط درد میکشیدمخیلی بد میکرد واسه همینم کم کم بخاطر درد زیاد همش خودمو هول میدادم جلو و رضا هم همونجوری ک داشت وحشیانه تو کونم تلمبه میزد همزمان با من میومد جلو تا جایی ک کم کم دیگه رو زمین درازکش شدم و رضا هم همزمان با من خودشو خوابوند رو من و تو همون حالت همچنان داشت تلمبه میزدسنگینیه وزش کاملا روم بود و با هر تلمبش تمام وزنشو میکوبید رو منهرچی بهش التماس میکردم ک یواشتر بکنه اصلا توجه نمیکرد و همینطور ک داشت تلمبه میزد تند تند بهم فحاشی میکردهمش میگفت :خواهرتو میگام کوسکشه کونی ؟به من نمیدادی مادرجنده ؟یه خواهری ازت بگام ک نگوخواهرتم همینجوری میگامچنان میکنمش ک کونش خونی بشههمینجوری ک پلمپ تورو باز کردم پلمپ خواهرتم خودم میزنمو از این قبیل حرفا و همینجوری همش تکرارشون میکردبدجوری شخصیتمو تخریب کرد ، به معنای واقعی غرورمو خورد کرد و غیرتمو زیر پاهاش له کردهمینطور ک داشتم زیرش دست و پا میزدم و ناله میکردم به خودم میگفتم ببین کارم به کجا کشیده ؟منیکه تا حالا اجازه نداده بودم کسی باهام اینجوری حرف بزنه الان زیر یه نفر خوابیدم و درحالیکه دارم از درد پاره شدن کونم مینالم و درد میکشم تازه اونم به خواست خودم ودر قبال یه پول ناچیز ، تازه باید فحاشی و اهانت هاش به ناموسم رو هم تحمل کنم و هیچی نگم و این برام خیلی دردناک بودچی فکر میکردم چی شدبیخبر از اینکه اینا اخر کار نیست و رضا حالا حالاها برام برنامه ریختهباورم نمیشد و عذاب وجدان داشت خفم میکردتو همین افکار غرق شده بودم ک یدفعه تلمبه های رضا سرعت و شدت زیادی پیدا کردفهمیدم داره ابش میاددیگه داشتم النی از درد گریه میکردم ک رضا اخرین تقشو محکم زد و افتاد روم و دستاشو حلقه کرد دور گردنم و خیلی محکم بغلم کرد و همه ابشو با فشار خالی کرد تو کونم و در گوشم تند تند میگفت اخخخخ اخخخخ اخخخخاحساسی داغی و خالی شدن ابشو خیلی واضح تو کونم احساس کردمتو دلم خوشحال شدم ک بالاخره تموم شدچند دقیقه ای همونجوری موند بعد بلند شد و بهم گفت بلند نشو دستمال بیارم خودتو تمیز کنرفت از خرت و پرت هایی ک گوشه پشت بومشون بود یه دستمال اورد ک خاکی و کثیف بود ، چنتا تکون داد و با همون کونمو تمیز کردبلند شدم نشستم ، حتی نای سرپا شدن و لباس پوشیدن نداشتمبهش گفتم خیلی نامردی ازت انتظار نداشتمبه حالت تمسخر گفت چرااااااااا ؟؟؟!!! آهاااااان آبتو میگی ؟؟؟اونو ک زیاد تو مدرسه برات اوردمگفتم خودتو نزن به اون راه خوب میدونی چیو میگمدوباره با همون حالت تمسخر گفت بیییییییخخخییااااااااااللللل بزرگ میشی یادت میرهمنکه دیدم داره منو مسخره میکنه نخواستم بیشتر از این خودمو کوچیک کنم بلند شدم ک لباسامو بپوشم گفت کجاااااا ؟؟!!! هنوز تموم نشدهفکر کردم دوباره میخواد منو بکنهگفتم بسه دیگه رضا هم کونم خیلی درد میکنه هم دیگه دیرم شده خونوادم نگران میشناومد سمتم و گفت کیرم تو خونوادتنمیخوام بکنمتبشین رو زانوهات ببینم اوبنه اینامرد تا میتونست با اهانت هاش تحقیرم میکردگفتم خب پس چی میخوای ؟گفت باید برام ساک بزنی وگرنه تا صبحم ک شده نمیذارم بریدیگه داشتم از شدت عصبانیت از دست خودم سکته میکرد ک اخه این چه کاری بود ک من کردمچرا همچین حماقتی کردم و خیلی راحت گول این عوضیو خوردم و این بلارو سر خودم اوردمگفتم توروخدا ولم کن برم الان دیره بعدا حتما میامالان امادگیشو ندارمهرچقدر براش زبون ریختم و التماسش کردم گوشش به این حرفا بدهکار نبود و متاسفانه به ناچار قبول کردم ک دیگه هیچ چاره ای جز ساک زدن برای تموم شدن این کابوس ندارمدستاشو گذاشت رو شونه هام و فشار دار پایین تا بشینم رو زانوهامکیرشو ک گرفته بود دست راستش جلو دهنم بود و تو حالت نیمه راست بوددست چپشو گذاشت رو سرم و گفت زودباش دهنتو باز کن بی ناموسدهنمو باز کردم و کیرشو کرد تو دهنمگفت میک بزن شروع کردم به میک زدمکیرش شل بود هنوز کامل سفت نشده بودشروع کرد کیرشو جلو عقب کردن و اخ و اوخ کردنچشماشو بسته بود و داشت لذت میبردکم کم احساس کردم کیرش داره سفت تر و بزرگتر میشه و همونطوری داشت اروم اروم تو دهنم تلمبه میزدکیرش ک بزرگتر میشد دندونام میخورد بهشموهامو جمع کرد تو دستاش و دو دستی سرمو جلو عقب میکرد و میگفت دندوناتو نزن به کیرم حرومزادهولی هرکاری میکردم نمیشد و هربار ک دندونام میخورد به کیرش موهامو چنان محکم میکشید ک اشک چشمام میومدکیرش سفته سفته شده بود و دیگه نمیتونستم تا ته بخورمشحداقل ۵ دقیقه همونجوری دهنمو گاییدبعد با دستاش گوشامو محکم گرفت و شروع کرد تلمبه هاشو محکمتر کرددو سه درمیون اوق میزدم و اشکام همینجوری میومد و چون با دستام بغل رونای پاهاشو گرفته بودم ک تعادلمو حفظ کنم نمیتونستم اشکامو پاک کنم واسه همینم با چشمای پراز اشک دیگه نمیتونستم واضح ببینم واسه همین چشمامو بسته بودمقصد داشت با محکمتر کردن تلمبه هاش کیرشو تا ته بکنه تو دهنمهرچی بیشتر میرفت تو حلقم بیشتر و محکمتر اوق میزدمچون حتی یبارم کیرشو از دهنم درنیاورد بیرون نمیتونستم اب دهنمو قورت بدم و اب دهنم همینجوری داش از بغلای کیر رضا میریخت رو بدنم و رو زانوهامصورتمو پر از اشک شده بود و تند تند اب دماغمو میکشیدم بالانفسم دیگه داشت بند میومد ، داشتم خفه میشدمهرچی با دستام زور میزدم ک از خودم دورش کنم ک یه نفسی بگیرم اون عوضی گوشامو محکم میکشید و من مجبور بودم کوتاه بیام احساس میکردم گوشام داره کنده میشههمینجوری ک داشت دهن منو تو اون وضعیت میگایید بهم میگفت دیدی برام ساک هم زدی ؟به من میگن رضا ، واسه من ساک نمیزدی خوارکوسه ؟؟؟چنان خواهری ازت بگام ک تا اخر عمرت فراموش نکنی ( و راست هم میگفت )خواهرتم باید مثل خودت کیرمو اینجوری بخورهدیگه همه فوحش هاش همش به خواهرم ختم میشدتو اون لحظه فقط به این فکر میکردم ک هرچه زودتر همه اینا تموم بشه و از این کابوس خلاص بشمدهنمو تا جایی ک میشد باز کرده بودم تا کمتر اذیت بشم واسه همینم فکم خسته شده بود و خیلی درد میکرداوق زدنام کمتر شده بودچون چشمام بسته بودن و نمیدیدم با خوردن دماغم به زیر شکمش و پشماش ، متوجه شدم ک اون کیر ۱۵_۱۶ سانتیه کلفتو تا خایه تو دهنم جا کردهباورم نمیشدجوری شده بود ک سه چهار تا تلمبه در میون چنان با دستاش از پشت سرمو محکم فشار میداد سمت خودش و کیرشو تا ته میکرد تو حلقم و چند لحظه نگه میداشت و دوباره شروع میکرد تلمبه زدنتوان مقاومت کردن نداشتم دیگه واقعا داشتم میمردمدست راستمو مشت کردم و شروع کردم به ضربه زدن به رون پاش ک بالاخره کوتاه اومد و بالاخره کیرشو از دهنم کشید بیرونانگار دنیارو بهم دادن ، شروع کردم به سرفه کردن و نفس نفس زدنای عمیقیدفعه و خیلی غیر منتظره گفتم توروخدا بیا بکن ولی ساک نزنمرضا اینو ک شنید زد زیر خنده و گفت ببین چجوری خواهرتو گاییدم ک خودت میگی بیا بزن توشهرچی بیشتر پیش میرفتیم بیشتر تحقیر میشدمگفت بخواب ببینم بی نانوسگفتم تورو هرکی دوس داری فقط یواشهنوز کونم درد میکنهگفت بخواب بابا چاقال ، اونش به خودم مربوطهرو شکم دراز کشیدم و اومدم کیرشو ک حسابی از اب دهنم خیس شده بود گذاشت رو سوراخم و دراز کشید روم و همزمان هم کیرشو تا ته فرو کرد تو کونمچون سوراخم جمع شده بود دوباره چنان دردی پیچید زیر دلم ک بی اختیار داد زدم آااااییییی رضاااااا پاره شدمممممم و زدم زیر گریه و شروع کردم به ناله کردن و التماس کردندهنشو گذاشته بود در گوشم و همینجوری ک تلمبه میزد و من گریه میکردم گفت ؟؟؟به یه شرط ک ابمو بخوریمیخوریییی ؟؟؟؟؟ و محکم تلمبه زدگفتم آااااییییی و فقط گریه کردمدوباره با حرص گفت نمیخورییییییی ؟؟؟ و محکم تلمبه زددیگه داشتم میمردمهمونطور ک گریه میکردم با خودم گفتم عجب گیری کردمااااااچرا این کسکش مثل ادمیزاد حال نمیکنه اخه ؟؟؟همش میخواد یجوری اذیتم کنهاما دیگه واقعا توان درد کشیدن نداشتم و به ناچار در حالیکه گریه میکردم به نشونه رضایت سرمو تکون دادمبعد رضا گفت آهاااااان حالا شدی یه پسر خوبتلمبه هاشو اروم کرد و کیرشو اروم اروم تو کونم بازی میداد و دم گوشم اخ و اوخ میکرد و سینه هامو محکم فشار میدادیدفعه شروع کرد باهام حرف زدن و ازم سوالای سکسی میپرسید و اگه جواب نمیدادم با محکم کردن تقه هاش مجبورم میکرد جواب بدمسوالایی ک با جواب دادن به اونا به معنای واقعی و تمام و کمال با اراده خودم برچسب بیغیرتی رو به خودم چسبوندم و بیغیرت شدنم و لذت بردن از بیغیرتی از اونجا شروع شدازم میپرسید تو چی ؟گفتم کونیگفت دیگه ؟؟؟گفتم چیگفت بگو بی غیرتمکث کردم و یکی دوتا تلمبه محکم زد تو کونم و درحالتیکه داشتم فشار تحمل میکردم به زور گفتم بی غیرتگفتم چی ؟گفتم بی غیرررتگفت دیگه ؟دیگه بیخیال مقاومت شدم و سعی کردم با جوابای خوب راضیش کنم تا دیگه با تلمبه هاش تنبیهم نکنه و درد نکشمگفتم بی ناموسگفت جوووووون ، دیگه ؟؟؟گفتم جندهگفت نه تو نیستی ، کیه ؟؟؟؟یه مکث کردم ، میدونستم منظورش چیه ، نمیخواستم جواب بدمسرم پر شده بود از کلی حسرت و نفرین و بد و بیرا و عذاب وجدان و غمبه خودم گفتم دیدی با خودت چیکار کردی ؟هم با اراده خودت مثل زنای جنده زیرش خوابیدی !!!هم براش ساک زدی !!!هم ازش فحش ناموسی شنیدی !!!هم قبول کردی ابشو بخوری !!!هم داری مثل کسکشا خواهر مادرتو میفروشی!!!اخه به چه قیمتی ؟؟؟؟؟؟؟؟!!!خااااااااک بر سرت ، اخه تحقیر شدن و خورد شدن تا چه حد ؟؟؟!!!بی غیرتی تا چه حد ؟؟؟؟!!!هضم این همه تجربه تلخ اونم تو یروز برام غیرممکن و باورنکردنی بوددنیا داشت رو سرم میچرخیدتو این حال بودم ک با درد تلمبه های محکم رضا به خودم اومدم دیدم داره کونمو پاره میکنه و با عصبانیت ازم میپرسه :گفتم کیه بییییناموس ؟؟؟گفتم مادرمگفت کییییی ؟؟!!!گفتم مادرمگفت اخخخخ ، دیگه کیه ؟؟گفتم خواهرمیه آخخخخخخخخ بلند گفت و محکم تو بغلش فشارم داد و کیرشو تا ته کرد تو کونمگفت خواهرت چیه ؟گفتم جندهگفت چی میده ؟گفتم کوس میدهو باز هم یه اخ بلند و یه فشار تا تهگفت به کی میدهگفتم به توگفت کامل بگو چیکار میکنهگفتم به تو کوس میدهیدفعه کیرشو کشید بیرون که خیلی دردم گرفت و گفت زودباش بلند شومعلوم بود با سوالا و جوابا خیلی شهوتش زیاد شده بود و فهمیدم میخواد ابش بیادبرگشتم نشستم رو زانوهامو کیرشو یدفعه تا ته کرد تو دهنم و شروع کردن چنتا تلمبه محکم زد و یدفعه سرمو محکم فشار سمت خودش و کیرشو تا ته کرد تو حلقم و همونجا نگهم داشتجوری محکم فشار میداد ک دماغم ک چسبیده بود به زیر شکمش درد گرفت و تند تند میگفت آه آه آآآآه آخخخخخ و یدفعه با فشار ابشو خالی کرد ته حلقمگفت همشو بخوریا بیناموسداشتم خفه میشدم و به شدت اوق میزدم چون کیرش تا ته تو حلقم بود نمیتونستم ابشو قورت بدم سه چهار تا مشت یواش زدم به رون پاش ک خودشو کشید عقب و فقط سر کیرش تو دهنم موند و گفت میک بزن میک بزن منم همینکارو کردمابش داغ بود و یه مزه شوری داشتبه زوووووووور جلو خودمو گرفتم ک بالا نیارمبه هزار زور و زحمت بالاخره همه ابشو به خوردم داداومدن ابش ک تموم شد شروع کرد کیرشو یواش یواش تو دهنم جلو عقب کرد و همش اخ و اوخ میکرد۳۰_۴۰ ثانیه ای اروم اروم تو دهنم تلمبه زد تا اینکه دیگه کیرش تو دهنم خوابید و کوچیک شد و بالاخره رضایت داد و کیرشو کشید بیرونجفتمونم بدون اینکه حرفی بزنیم رفتیم لباسامونو پوشیدیم و من اومدم بیروننمیتونستم راه برمکونم خییییلی درد میکردحتی تا دو سه روز نمیتونستم کامل بشینم رو کونمتو راه به خودم میگفتم چی فکر میکردم چیییی شدبعد از اون روز دیگه با رضا حرف نزدم و ازش فاصله گرفتم یکی دو ماه باقیمونده از سال تحصیلیو همش ازش فرار میکردم و از سال دیگه رضارو دیگه ندیدم غافل از اینکه نمیدونستم یروزی میخوام حسرت همون روزاییرو بخورم ک داشتم ازش فرار میکردممیدونم باورتون نمیشه ولی تمااااام حرفام عین واقعیتجالبتر اینکه از اون روز تا به الان حتی با یک نفر هم سکس نداشتمو این در حالیکه تو تماااام این سال ها رفته رفته به کون دادن علاقه مندتر شدم ولی از ترس عابروم این علاقه رو تو خودم حبس کردم و تو تمام این مدت فقط و فقط با یاد اونروز ، با فکر کردن به لحظه لحظه اون روز و تصویر ذهنی گرفتن از اون روز با خودم ور رفتم و جق زدمالان ک شدیدا به کون دادن علاقه مند شدم همش به خودم میگم اون روز چه روز خوبی بود و کاش میشد دوباره برگردم به عقب و یبار دیگه اون روز به یاد موندنیو با تمااااام جزئیاتش تجربه کنمدوستان وقتتونو بیشتر ازاین نمیگیرمببخشید اگه طولانی شدچون میخواستم اتفاقات نوجوونیمو مو به مو براتون تعریف کنم تا درک بهتری داشته باشیناین داستان ادامه دارهاگه خوشتون اومد بقیشو هم براتون مینویسم ک چجوری نسبت به خواهرم حس پیدا کردمنوشته: ارمان
3