سلام این یکی از بهترین خاطراته زندگیمهمن سامان هستم ۲۲سالمه بدنم سفید و خوش فرمه و به خودم میرسم همیشه شیو میکنم و و کونم خوش فرم و سکسیه . راستش من علاقه ی خاصی به مفعول بودن تو رابطه داشتم ولی خب به دلایلی که هست تو ایران نمیشد به هرحال …ما تو ی ساختمون سه طبقه هر طبقه دو واحدی بودیم .طبقه ی کناریمون یه مرد و زنی زندگی میکردن اینجوری که میدونستیم بچه دار نمیشدن خب مادرم با زنش که حرف زده بود به مادرم گفته بود که مشکل دارن و بچه دار نمیشن . خب یه مرد قد بلند بود که همیشه صبح که میرفت سر کار بوی ادکلنش تو پاگرد میپیچید.منم هر روز که صبح میرفتم بیرون متوجه میشدم و ازین ادکلن خیلی خوشم اومده بود یه بار که اتفاقی صب همو دیدیم سلام و صب بخیر کردم و اونم خیلی باحال جواب داد که سلام عزیزم صبح توام بخیر گفتم اقا مجید این ادکلن شماست؟گفت اره چطور بوش بده؟گفتم نه میخاستم اسمشو بدونم که بخرم خوشم اومده .یکم مکس کردو گفت اااسمش اممم ۲۱۲هست.گفتم ینی بگم ادکلن ۲۱۲میخام؟گفت نه اومد جلو اروم گفت اسمش سکس من هست کدش۲۱۲ منم سرخ شدم فکر میکردم خیلی بد شد که اینجوری گفت (خب یکم کوچیکتر بودم فکر میکردم همیچن اسمی یکم زشته یا خجالت داره)بعد گفتم مرسی و سریع رفتمبعد از دو سه روز که همو دیدیم از سرکار برگشته بود و یکم خسته بود و جذاب شده بود منم داشتم از پارکینگ میومدم که جلوی در همو دیدیم گفت به به سامان جان خوبی؟ _مرسی خوبم شما خوبید؟_قربونت چیشد ادکلن گرفتی ؟_نه راستش اصن نرفتم دنبالش یادم رفت. بعد گفت من دوتا جیبی شو دارم اگ بخوای یکیشو میدم به تو. من که داشتم بال درمیووردم گفتم نههه مرسی ممنون اونم گفت خاهش میکنم قابل نداره همینو که داشت میگفت منم سریع گفتم ممنون و کیلید انداختم دروباز کردم رفتم داخل. دو سه ساعت بعد که رفتم حموم وقتی داشتم شیو میکردم خیلی تو فکرش بودم میگفتم ای کاش میشد که باهم باشیم خیلی ادم خوبیه ینی میشه …شبم که داشتم میخابیدم گفتم فردا پسفردا میرم ازش معذرت خواهی میکنم که یهو رفتم داخل پیش خودم گفتم بزار یه تیری تو تاریکی بندازم شاید اونم از من خوشش اومد .پسفردا که منتظرش بودم دیدم صدای در راه رو اومد تا اومد سمت در خونشون منم درو باز کردم و گفتم اقا مجید من واسه اون روز معذرت میخام راستش هول شدم ببخشید اونم با لبخند و خونسرد گفت سلام عزیزم خوبی ؟_مرسی شما خوبین؟_مرسی منم بد نیستم اشکال نداره که یهو دست کرد توی کیفش یه ادکلن جیبی دراورد و داد به من بعداز کلی تعارف گرفتم و گفت اصن این شروع دوستیمونه چطوره؟منم که ذوق مرگ شده بودم گفتم خوبه ولی من به شما چی بدم ؟_هیچی همین که باهام دوستی کیلی خوبه منم گفتم نه اینطوری نمیشه یچیزی باید هدیه بدم به شما .اونم بعداز کلی نمیخام گفت خب اگه دوست داری یه روز بیا با هم پلیستیشن بزنیم منم یکم جا خوردمو یکم مکس .گفتم نمیدونم باشههه اوونم سریع گفت از شنبه من تنهام خانومم نیست خوشحال میشم بیای چن ساعتم از تنهایی دربیام خودش کلیه منم گفتم اگه تونستم میام ولی قول نمیدم اونم قبول کردو رفتیم .فردا جمعه بود و منم کلیی فکر کردم و تصمیمو گرفتم با کلی استرس .جمعه رفتم حموم و خودمو چک کردم که جااییم مو نمونده باشه بعد به مادرم گفتم که فردا میخام برم خونه رفیقم یکم دیر میام چون میدونستم اگ میفهمید میخام کجا برم نمیزاشت.پیش خودم میگفتم اگ برم ازیتم کنه چی!اگ برم ابرومو ببره چی یا اگه به خانوادم بگه چی با کله اینا تصمیم گرفتم برم چون واقعا دیگه مطمعن تر از اون نمیتونستم کسیو پیدا کنم که این حس مفعول بودنو بهم بدهکفتم مرگ یه بار شیون یه باربالاخره شبنبه شد.من چون میدونستم که واسه ی چی میخام برم اونجا واسه همین خودمو تمیز کردم واماده شدم. ساعت ۲ظهر بود که از چشمیه در دیدم اومد خونه منم یه ربع بعد اماده شدم رفتم تو پاگرد درخونشونو اروم زدم تا درو باز کرد اومد سلام کنه گفتم هییس اروم بهش گفتم من اومدم میشه بیام تو اونم با تعجب گفت بفرما.من شلوار جین تنگ همیشه میپوشم که مچ پامم پیداس که میپونستم یکم حشری کنندس .موقع داخل رفتن متوجه نگاهش با پایین تنم شدم ولی عادی رفتم تو اونم اومدو گفت بفرما بشین چی میخوریمنم کبهش گفتم که چجوری پیچیدم خونه رو تا بیام اینجا و اونم اصن انگار بال دراورده بود اومد نشیت کنارم یکم حرف زدیم و گفت راستی پلیستیشنهستا ولی یه دونه دسته هاش خراب شده تنها باید بازی کنی و منم گفتم عه حیف شد که گفت نه حالا فقط بازی نیست که باهم صحبت میکنیم سرگرم میشیم قشنگ دیگه متوجه شدم داره نقشه ی کردنمو میکشه همش نگاهش رو بدنم بودیهو سکوت کرد و منم هیچی نداشتم بگم از استرس داشتم میمردم میدونستم زل زده بهم یهو گفتم میشه برم توالت گف اره اره بروسریع رفتم توالت و یکم صبر کردم اون تو خودمو برانداز کردم و اومدم بیرون دیدم نیست ننیشد بلند صداش کنم اروم گفتم اقا مجید ؟کسی جواب نداد اشپزخونه و پذیرایی نگاه کردم کسی نبود گفتم حتما اتاق خوابه رفتم دیدم لخت وایساده جلوم .لخخخت لخخت .کیرش تو اون حالت شرط میبندم ۱۸_۱۹سانت بود خیلی دراز بود.سریع چشمامو بستم دستمو گذاشتم جلو دهنم گفتم این چه وضعیه من باید برم اومد سریع بازومو گذفت و گفت خواهش میکنم نرو من چند وقتی هست ااز تو خوشم اومده و میدونم که توام بدت نمیاد وگرنه نمیومدی منم هیچی نمیتونستم بگم .به خودم هم فحش میدادم که چرا اومدم حالا چکار کنم هم فحش میدادم که این فرصتو از دست نده دیوونه‌که به حرف دلم گوش کردم.گفتم من نمیخام ازیتم کنی گفت نه نمیکنم من فقط میخام باهام بخابی قول میدم بدت نمیاد میدونم که تاخالا انجامش ندادی ولی قول میدم حس خوبیهبا ترس و کلی استرس و عرق گفتم ببباشهبغلم کرد و بهم گفت بیا تو اتاق رفتیم تو درو بست گفت میخای لباساتو دربیارم گفتم نه خودم انجام میدم گفت خب راحت باش عزیزم منو تو تنهاییممنم با لرز اروم شلوارو تیشرتمو دراوردم بهم اشاره کرد که برم روی تخت پیشش.رفتم بغلش دراز کشیدم .بعداز چن دیقه اروم انگشتای دستشو روی بدنم میکشید و حشریم کرده بود ولی سعی میکردم بروز ندم هنوز شرت پام بود ولی کیرم سیخ شده بود .دستشو اروم برد تو شرتم با کیرم ور میرفت حشری تر میشدم کم کم بلند شد شرتمو دراورد کیرمو لیس میزد کیرم کلا ۱۱سانت بودهمینجوری که کی مو میخورد پاهامو حالت هفتی باز کرد زیر کیرمو لیس میزد بالای سوراخمو واای چشمام ناخاسته بسته میشد خودمو فشار میدادم روی تخت .خیلی حال میداد یهو همینجوری بهم گفت عزیزم برگرد دیگه هرچی میگفت انگار به نفع من بود و انجام میدادمبرگشم و یه بالشت گذاشت زیرم کونم خیلی اومده بود بالا و باز شده بود راحت سوراخمو میخوردزبونشو که میزد به سوراخم انگار کیرم نبض میزدد حسش فوق‌العاده‌س دیدم یچیزی ریخت روی کونم و ماساژ داد وای اصن خود به خود کمرمو میبردم پایینتر تا کونم بیشتر بیاد بالاانگشتشو اروووم کرد تو یکم درد داشت ولی نمیخاستم چیزی بگم که بس نکنه چون دوست داشتم ادامه داشته باشه .بیست دیقه فقط باسوراخم ور میرفت. اومد رو کیرشو گذاشت رو کونم انقدر حشریم کرده بود که میخاستم کیرشو بگی م خودم بکنم توسوراخم ولی واسه این که نفهمه انقدر حشریم جلو خودمو میگرفتمکیرشو رو کونم بالا پایین میبرد صورتشو اورد سمت گردم و نفسش میخود بهم و منم لبامو گازمیگرفتم یهو کیرشو مالید رو سوراخم دیگ نتونستم تحمل کنم گفتم بکن توش خواهش میکنم بکنکیرشو گذاشت اروم اروم برد تو من از شدت درد دستاشو محکم گرفته بودم گفت میخای درش بیارم گفتم نههه نهاروم اروم تلمبه میزد اه اه منم شروع شده بود ازین ک صدام بلندتر نشه صورتمو چسبونده بودم به تخت و ناله میکردم صدای تلمبه زدنشم بلند بود ولی دوست داشتم گفت من ابم داره میاد گفتم بزار بیاد همون جا در نیارریه اهه کشید تو کونم داغ شد و پراز اب. کیرشو دراورد سوراخ من داشت نبض میزد همونجوری ده دیقه افتاده بودم بعداز ده دیقه برگشتم بهم گفت برو خودتو بشور عزیزم اینجوری کثیف میشی منم سریع رفتم توالتاومدم بیرون یه اب پرتغال اورد و گفت دوست داشتی منم که دیگ یخم اب شده بود گفتم اره مرسی فقط تروخدا کسی…یهو حرفمو قطع کرپ گفت نترس عزیزم منو تو مثل دوست میمونیم به مسی نمیگم توام قول بده بازم بیای پیشم منم گفتم اگ شد باشه حالا تو دلم از خدام بود.رفتم تو اتاق لباسامو پوشیدم و یه امار از چشمیگرفتم دیدم کسی نیست خدافظی کردمو اروم رفتم تو پارکینگ یه ربع نشستم و رفتم خونه یه دوش گرفتم و رفتم خابیدمتا یک سال و خورده ای اونجا بودن و ما چهار بار سکس کردیم و خیلی خوب بود بعداز اونم بخاطر جداشدنش از زنش مجبور شد بره شهرستان و من تو کف بمونم :)نوشته: Mon30
