پریسا یه زن خوشکل و خوش اندامیه.خیلی وارد جزئیات نمیشم که نکنه یکوقت کسی از اشناها بخونه و بشناسه.خیلی هم مختصر و مفید میگممن املاک دارم و پیش میاد که خیلیا بخوان با من در ارتباط باشن.اون هم تا حدودی پایه بود.کمکم باهم چت کردنو شروع کردی.شوهرش یه بچه سوسول اوبی ک با کلی زن و دختر هم رفیقه.همیشه در مورد شوهرش حرف میزد ک بهش خیانت میکنه از این حرفامن از فرصت استفاده کردم و با زیرکی مخشو زدم البته براشم خرج کردممثلا پول بهش میدادم برا خودش میرفت خرید میکردو…بین صحبتهاو چت کردنا مشخص بود که بدش نمیاددباهم سکس کنیم اما خیلی استرس داشتمنم خیلی تحت فشارش نمیزاشتم.چند باری تو ماشین و لب بازیکردیم و میمالیدمش.اما هیچکدوم به این راضی نمیشدیمبرا همین هماهنگ کردیم ی روز پسرشو پیش خواهرش یا مادر شوهرش بزاره و بیاد خونهروز قرار اومد ما باهم تو یه خونه تنها شدیم .شروع کردم ب خوردن لباش همچنان استرس داشت دستاش یخ زده بود اما کمی ک بیشتر پیش رفتم حشرش بالا زد و همراهی میکردکم کم لباساشو در اوردم لخت جلوم وایساده بود سینه هاش تقریبا ۸۰بودپوست سبزه کس تپل و نازی داشت .نمیشد همچین کس نازی رو نخورد بدای همین شوع کردم خوردن کسش سرموومحکم فشار میداد ب کسش و ناله میکرد منم زبونمو تو کسش میچرخوندم دیگه داشتم ارضا نیشد ک بلند شدم.کیرمو تنظیم کردم در کسش اروم فشار دادم تا ته رفت تو داغ داغ مثل کورهی نفس عمیق کشید چشاشو بسته بود ناله میکردمنم محکم تلمبه میزدممحکم چنگم میزدو ناله میکردچند بار محکم تا ته زدم تو کسش ک ارضا شدمحکم بغلم کرد .یکم استراحت کرد بعد داگ استایل وایساداز پست کردم تو کسش خودشو عقب جلو میکرد منم اروم میزدم تو کسشبعد از ده دقیقه دیگه داشتم ارضا میشدم ک سرعتمو زیاد کردم همزمان باهم ارضا شدیمبعد اون همش ابراز پشیمانی میکردو میگفت نباید اینکارو میکردمدلم براش سوخت و فکر کردم چون اولین بارش بوده این حال بهش دست دادهبرا همین خواستم ازش دوری کنمبعد چند وقت فهمیدم که اینا بازیش بوده و باچند تا از دوستای شوهرش دوسته.اما طوری رفتار میکرد که انگار دختر امام زماندوستان من داستان نویس نیستم فقط یک خاطر بود ک تعریف کردم.نوشته: Feri