سلام من حسین هستم الان ۲۱ سالمه و اندام خوبی دارمخونمون شیراز هستچه از قد و چه از قیافه چیزی کم ندارمحقیقتش بس که تو این سایت ها داستان تخیلی و کسشعر شنیدم گفتم یه داستان واقعی بگم شاید دوس داشته باشیدخب بریم سر اصل مطلب جابه جا شدیم و رفتیم تو یه خونه جدید که صاحب خونه هم بودهمون روز زن صاحب خونه اومد بالا و با مامانم زودی دوست شد و کلی تعریف کردن بعد یک هفته فهمیدم که با شوهر مشکل داره و سکس نمیکنن میخوان طلاق بگیرن البته اینارو یواشکی وقتی داشت به مامانم میگفت پشت در گوش دادماون موقع من ۱۵ سالم بوداسم زنه زهرا بود ۲۵ سالش بود اندامش هیچی کم نداشت سینه ۸۰ کمر باریک کون تپل و رو فرم پوست گندمی قیافه هم زیبا خلاصه تیکه خوبی بودبعد از یه سال که ما از خونه رفتیم اونا هم دیگه طلاق گرفتن و تموم شد همه چی و اونم یه خونه گرفت و مجردی زندگی میکردمنم اون موقع درسم خوب نبود و همیشه مامانم میفرستادم کلاس خصوصی یه بار مامانم پیشنهاد داد که برو پیشه خاله زهرا بهت یاد بده منم از خدا خواسته با منت قبول کردم که باشهاینو بگم که اون همیشه تا مامانم میرفت بهم امار میداد و یه چیزایی میگفت که جلو مامانم اصلا نمیگفتخلاصه من کیف و کتاب برداشتم رفتم خونش دیگه ۱۶ سالم بود و اونم ۲۶ سال رفتم داخل دیدم که با یه تاپ و یه شورتک اومد و درو باز کردرفتم نشستم رو مبل گفت چی میخوای گفتم هیچی خاله جون مرسیخلاصه اومد نشست کنارم وایساد درس دادن یکمی فاصله داشتیمهی میگفت ولی من اصلا حواسم به این چیزا نبود هی سرم پایین بود مثلا دارم کتابو میبینم ولی داشتم اندامشو دید میزدم یه سوال پرسید من هنگیدمگفتم چیگفت خب من این همه میگم پس تو چرا گوش نمیکنی گفتم خاله حقیقت دوره چشمم نمیبینه و به همین بهونه خودمو چسبوندم به زهرا جونتا چسبوندم جا خورد ولی خب میدونستم که اونم دوس داره و خیالم راحت بود وایساد درس دادن به منهمینجوری که میگفت منم هی پامو انگار استرسیا تکون میدادم که هی پاهامو به پاهاش بمالونم داشت داغ میشدگفت داری چیکار میکنی گفتم خاله ماله امتحان فرداست استرس گرفتمیه خنده کرد و گفت تو استرس گرفتی من یه جوری شدمتا اینو گفت منم همین بحثو ادامه دادم و گفتم مثلا چجوری شدی یه خنده کرد و گفت هیچی بیا درستو بخون تو هنوز بچه ای توضیح دادنش برات سختهدوباره درس دادنش شروع شد و منم بعد یه دقیقه دوباره پامو تکون دادم و هی میمالیدم به پاش صداش تغییر کرده بود و یه جوری سکسی شده بود داغ کرده بودبهم گفت اینو حلش کن خودکار گرفتم حلش کنم اشتباه نوشتم و اون گفت نه اینجوری نمیشه ازم گرفت و میخواست درستش کنه بهم گفت نگاه اینجوریه منم دستمو انداختم دور کمرش و نزدیک شدم و گفتم کو ببینم این کارو که کردم یه لحظه دست خودش نبود چشماش رفت و زودی به خودش اومددوباره شروع کرد توضیح دادن که من دستمو رو کمرش مالیدمبهم گفت حسین میدونی چیهگفتم چیهگفت تو اصلا نه به درد درس میخونی نه برا درس اومدیگفتم پس برا چی اومدمگفت ای شیطونه پررو یعنی میخوای انکارش کنیگفتم چیوگفت اینکه توی نخه من هستی و دوسم داریمنم دیگه فرصت ندادم و گفتم اره خاله جون درس بهونس کتابو انداختم اون ور و یه دست دیگمو گزاشتم روی پاشاینکارو که کردم پاهاشو باز کرد و چسبید به مبل و چشماش رفتمنم فورا رفتم روی گردنش و گردنش رو خوردم یکمی که خوردم نالش بلند شد و هیچی نمیگفتخلاصه یه ۵ دقیقه ای خوردمش بهم گفت بسه دیگهمنم دستمو بردم رو سینش و مالیدمدستمو گرفت گفت اینجا نه و بردم داخل اتاقرفتیم داخل و گفت دیگه نوبت منه یکمی از بزرگ ترت یاد بگیرلباسمو در اورد شلوارمم در اورد و انداختم رو تختشروع کرد به خوردن من اووووف که چه حالی میداد واقعا بلد بود چجوری بخورهگردنم و سینمو خورد گفت خب شروع کنیم ادامه درسو خندیدم و گفتم اینو ۲۰ میشم خیالت راحتبلند شد و من نگاهش میکردمگفت منتظر چی هستی گفتم خب چیکار کنم یه اشوه اومد و گفت بیا اینارو از تنم در بیار دیگهمنم فورا بلند شدم و تاپ و شورتکشو در اوردمزیر تاپ هیچی نداشت ولی هنوز یه شورت پاش بود از اونایی که میره لای جفت لنبه هاشیه نگاه به اندامش انداختم جوننننن چه کسی بود واقعا از اونی که فکر میکردمم بهتر بوددیگه شورتشو هم در اوردم و انداختمش رو تخت و روش خوابیدمشروع کردم سینه هاشو خوردن خیلی ناله میکرد انگار از بعد طلاق اصلا کس نداده بودو سگ حشره شده بودیه ۳ دقیقه ای خوردمش بهم گفت زود باش بکن تو کسم دیگه نمیتونم صبر کنممنم همونجا که دیدم حشری شده گفتم نه اول بخورش براماونم سگ حشر گفت بابا تو بکن تو کسم بعدش یه بار دیگه برات میخورمخلاصه منم لج کردم و گفتم نه نمیشه باید اول بخوریحشرش زده بود بالا و فقط دلش کیر میخواست شروع کرد التماس کردنحسین جونه خودت ازت خواهش میکنم بکنننننکیرتو بکن تو کسم قول میدم بعدا برات بخورمیکمی التماس کرد و من قبول کردماز پشت خوابوندمش کمرشو داد داخل و قمبل کرد تا قشنگ زاویه داشته باشهدور کسش پر از اب بود که دیگه نیازی نبود من به کیرم تف بزنمدستمو مالیدم به کسش تا یکمی از ابه کسشو بمالم به کیرم لرزید معلوم بود زده بالا بدگفت بکن دیگهههههگفتم باشه باشه الانخلاصه کیرمو خیس کردم و گزاشتم در کس تپلشیواش فشار دادم رفت داخلیه اه بلند کشیدکیرم تا اخر کردم داخل و شروع کردم تلنبه زدن حدودا ۵ دقیقه ای تلنبه زدمو اونم زیر دست و پام ناله میکرد که یهو زیر پاهام لرزید کیرمو کشیدم بیرون تا زهرا خانم ارضا شدهگفتم چه زود گفت اره خیلی وقته که به کسی کس ندادم به خاطر همینهگفتم خب بیا برام بخورشروع کرد به خوردن کیرم حدودا ۳ دقیقه خوردش که من احساس کردم ابم داره میاددیگه نگفتم خاله و گفتم زهرا زهرا داره ابم میادگفت نهههه زوده میخوام بازم میخوام الان نیادگفتم نه بخور بعدش بازم میکنمخلاصه کیرمو تا ته کرد تو حلقش و ابمو ریختم همون داخلاونم که حسابی کیر ندیده بود همشو قورت دادیه ۵ دقیقه ای گزشت و کیرم باز داشت بلند میشدکیرمو گرفت تو دست و گفت خودمونیم نسبت به سنت خوب بزرگهمنم به شوخی گفتم همش برا خودت من نیازش ندارماونم گفت اره دیگه این ماله منه یادت باشه اخر کار که خواستی بری اینو با چاقو ببر و بزار اینجا خودت بروخندیدیم و کیرمم بلند شدگفت خب بیا زود بکن که خیلی وقته کیر تو کسم نرفته خوابوندمش و گفتم عجلت برا چیه بزار یکم بخورمزبونمو گزاشتم وسط کسش و لیس زدم یکمی لیس زدم و بردم رو چوچولش به اونجا که رسید دیگه داشت جیغ میزد و دستشو گزاشت رو سرم و میگفت بخور بخوریه ۳ دقیقه ای خوردمش و گفتم بسه دیگه کیرم دلش کس کشیدهاونم که از خدا خواسته گفت باشه عزیزم بکن کیرت هوس هرچی خواست مشکلی نداره ماله خودتباهاشو ۷ دادم بالا و خودم رفتم رو زمین زانو زدم کیرمو گزاشتم در کسش و فشار دادم داخلیه اهههه کشید و شروع کردم تلنبه زدننالش بلند شده بود با دستش پتو رو فشار میداد و پتو رو میکرد تو دهن جیغ میزدیه چن دقیقه ای این مدل تلنبه زدم و کشیدم بیرونگفت اومد؟گفتم نه بابا اینقدرا هم کمرم شل نیست میخوام پزیشن عوض کنمکیرمو گرفت تو دست گفت جوووون قربونش برم من و یه بوس کرد سره کیرمخلاصه دوباره به پشت خوابوندمش و کمرش داد داخل کیرمو گزاشتم داخل کسش و حول دادم تو داشتم تلنبه میزدم و اونم ناله میکرد یه انگشتمو با ابه کسش خیس کردم و بردم سمت کونش همینجوری میمالیدم به سوراخشاصلا هواسش نبودیه بند از انگشتمو کردم داخل یهو جیغ زد و بلند شدگفت داری چیکار میکنی گفتم هیچی عزیزم میخواستم بعدش عقبتو بگامگفت نه من از عقب سخته و نمیتونم حتی فکرشم نکنزهرا خانم نمیدونست من تا عقبشو نگام ول کن نیستمخلاصه گفتم باشه بابا بخوابخوابید و کیرم کردم تو کسش و انگشتمو بردم رو سوراخ کونش یه نه بلند گفت که من بفهمم واقعا از عقب راه ندارهمنم الکی گفتم نه خیالت راحت اینجا گزاشتم تا یکم باهاش بازی کنم کاری نمیکنماونم خیالش راحت شد و چند دقیقه تلنبه زدمهمینجوری که تلنبه میزدم هی اب کسشو رو سوراخ کونش میریختمدیگه کلا هواسش پرت شده بود و اصلا توجه نمیکرد دارم چیکار میکنم منم پاهامو دور پاهاش گره زدم یه جوری که خیالم راحت باشه از زیر پاهام در نمیرهکیرمو اوردم بیرون و یهویی با فشار کردم تو کونش تا ته تهاوففففف نگم براتون چه کونه تنگی داشت معلوم بود یکی دوبار بیشتر کیر نرفته داخلش و واقعا عالی بودجیغ زد و سر صدا کرد هرچی میخواست فرار کنه دید نمیتونهمنم افتادم روش و دیگه راه فراری نداشتزد زیره گریهولی من بهش توجهی نداشتمیه ۵ دقیقه ای گذشت تا اروم شدو فقط میگفت لطفا درش بیار ازت خواهش میکنممنم گفتم زهرا چقد فک میزنی بابا دو دقیقه اروم باش خوب میشهخلاصه که ۱۰ دقیقه گذشت و ارومه اروم شدشروع کردم کیرمو یواش تکون دادم داخل کونشعقب جلو میکردم و اونم کمی دردش میومدو هی میگفت درش بیار داری جرم میدی پاره شدممنم میگفتم الان تمومه صبر کنیه ۲ دقیقه هی عقب جلو کردم که دیگه ساکت شد و فهمیدم دردش نمیادشروع کردم تلنبه زدن تند تند پشت سر همیواش یواش نالش در اومد و داشت لذت میبردمنم دیدم اینجوریه بیشتر بهش میچپوندم کیرمودیگه براش عادی شدکیرمو کشیدم بیرون گفت پس چرا در میارییه نگاه بهش کردم و گفتم تو که دوس نداشتی از عقبیکمی من من کرد گفت خب دیگه درد نداشت داشتم حال میکردممنم گفتم الان وقته اینه که عقب و جلوتو باهم یکی کنم گفت واقعا تاحالا تجربه نداشتممنم گفتم حالا تجربه میکنی زهرا خانم اصلا تو فکرش نروکیرمو کردم تو کسش دوباره نالش رفت بالا یه ۱۰ تایی تقه زدم کشیدم بیرون و تا ته کردم تو کونش یه داد زد و اروم شد گفت بی شعور حداقل خبر بدهگفتم باشه دفعه بعدشروع کردم تقه زدن باز چندتا تقه زدم و در اوردم تو کسش کردم دیگه داشت دیوونه میشد حسابی داشتم میگاییدمشهمینجوری که تو کسش تقه میزدم دیدم داره میلرزه و ارضا میشه منم منتظر همین بودم فورا کیرمو در اوردم و کردم تو کونش و تند تند زدم حدود یک دقیقه که کیرمو کردم تو کونش و داشتم تلنبه میزدم همیتجوری داشت میلرزید و جیغ میکشیدبعد بی جون و بی حال افتاد و فقط میگفت وای وای جر خوردم پاره شدمحسین خیلی خوب بلدی ادمو ارضا کنیمنم که دیگه داشت ابم میومد کله ابمو تو کونش خالی کردم و کشیدم بیرونو از اون به بعد هنوز که هنوزه دارم کس و کونشو یکی میکنم و دیگه از کون دادن هم براش شده ِلذتالان شوهر کرده ولی هنوز هر از گاهی میپیچونه و میاد خونمون یا من میرم خونشون و میگامشبچه ها امیدوارم که از این داستان خشتون اومده باشه و حسابی حال کرده باشیناگه دوس دارید که باز هم براتون داستان بزارم از سکسم با صاحب خونه و دوس دختر هام بهم بگیدنوشته: حسین
3