...قسمت قبلدوستان سلامببخشید که طولانی شدکلی رو حذف کردم که حوصله سربر نشهطبق روال هر روز از سر کار برگشتم خونه فقط عجیب اینجا بود که ماشین صاحب خونه دم در بودچون همیشه این موقع ها بیرون بودتو کوچه صدای دوعوای اونا شنیده میشدرفتم تو خونهفهمیدم مرده نمیخواد بره کار زن ام باهاش دعوا میکنه(رفتم یه ژلوفن خوردم که درد زیر شکم بیفته )شوهر ندا اومد بیرون و کمی با صدای بلند حرف زد و رفت در راهرو رو محکم بهم زد و رفتکه منم از صداش ترسیدمبه دقیقه نکشید که صدای زنه بلند شدگریه میکرددلدل کردم برم دلداریش بدماما نرفتمیه ربع بعدش ندا خانم پیامم داد میتونید بیاین بالامنم گفتم حتما مشکلی دارهرفتم در بزنم دیدم در بازهدر زدم صدا زد بفرماییدگفتم امری بود؟گفت ببین چکار کرده( نگا اول به خودش انداختم دیدم حسابی حجاب کرده )دیدم چندتا چینی شکستهگفتم خب بهترش رو میخرین ناراحت نباشیدگفت پولم کجا بوده این رو سه تومن گرفتم بخدا سه بعدیهفهمیدم تلویزیون رو میگهخارش و گاییدم زده بود تو تلویزیوندیگه کپ کرده بودمناخدا آگاه گفتم دستش بشکنهکه زد زیر گریهگفت ببین با من چکار کردهچادرش رو کنار زد دیدم صورتش خیلی کم قرمزه ولی بازوش حسابی کبود بودگفتم ای بابامرتیکه غلط کرده چرا شکایت نمیکنینسرش انداخت پاییندیدم نمیخواد چیزی بگه اصرار نکردهگفت آقا مهدی میدونم تازه اومدی اما میشه چند ماه اجاره رو زودتر بدینبخدا دستمون خالی پول پیشم دادم پسرم یه کار راه بندارهپریدم تو حرفاش گفتم دو ماه خوبه گفت سه ماه گفتم چشمو گفتم امری نیس من برم با گوشیم انتقال بدمتشکر کرد منم رفتم و براش فرستادمیه ربع بعدش اومد در خونه گفت اومد تشکرمنم گفتم لازم نیس وظیفه اسگفت آقا مهدی اینجا خیلی غریب اموگرنه مزاحم نمیشدممنم گفتم من همجوره در خدمتتمیه نگا معنا داری کرد و چیزی نگفتمن بی منظور گفته بودمگفت وسایلتون رو چیدید کمک نمیخایدگفتم اره بیشترش رو چیدمبدون تعارف از طرف من اومد داخلگفت خوبه واسه ادم مجرد و خندیدبعد رفت نشست و چادرش رو کلا برداشتبا یه شلوارک و تیشرت( بنظرم مردونه بود) بودمن همچنان دم در بودمدر رو بستمرفتم سمتشگفت دارم داغون میشم میخوااااام باهاتون دردودل کنم میشه؟با اینکه من بیزارم از اینکارا اما گفتم حتماشروع کرد از بدیای همسرش گفتن که برام مهم نبود و فقط سرم و به نشونه تاسف الکی تکون میدادمکه رسید به اونجا که تو سرش بخوره هیچجور مردونگی ندارهکه من گفتم چی؟گفت نیاز عاطفی سرش نمیشه دو ماهیی که بهم محبت نکردهفهمیدم منظورش سکسهگفت هرچی بهش میگم بریم دکتر نمیاد رفته واسم دارو و اسپری خریدهخخخ منم مطمنم اون لحظه سرخ شده بودمکه اونم گفت چون میدونم جای داداشمی باهات راحتما(داداش؟ بچه هاش ازمن بزرگترنا)منم گفتم مادر راحت باشین گفت راستی تو چکار میکنی تنهاییمن فک کردم خرد و خوارک رو میگه که گفتم یه کار یش میکنم دیگه اگه حال داشته باشم خودم میپزمخندیدگفت دوس دختر داریگفتم نهگفت پس چکار میکنی تنهایی؟گفتم دیگه چی بگم گفت دوس دختر پیدا کن واسه خودت خبگفتم الان میرم تو کوچه میارمگفت میخوای برات پیدا کنممن میگی جا خوردم اصن این فازش چی بوداینقدر سوال کرد که تمام مسائل رو گفتم و گفت باورم نمیشه هنوز با خانمی …منم به شوخی گفتم هعیاومد جلو دستش رو گذاشت رو دستم و رفت تو چشاممنم مثل مسخ شده ها بودم همینجور لباش رو گذاشت رو لبم دستش رو گذاشت رو رونم هی بالا پایین میکردمن که اصن لب گرفتن بلد نبودمیه دفعه یاده شوهرش افتادم و کنارش زدم(اصن کرونا واسم مطرح نبود)بدون اینکه چیزی بگه پاشد و لخت شد اول تی شرت رو دراود که یه سوتین سبز زیتونی زیرش بودبعدم شلوارکشخدا وکیلی این زن عجب استایلی داشتیاده پورن استارا افتاده بودمتو همین حین سوتینش رو دراورد و پرت کرد سمتم سینه گرد داشت یکمی آویزون بود اونم فک کنم بخاطر بزرگیش بودشرت و که در آورد دیگه یادم نیست کی رفتم سمتش و سریع لخت شدمشروع کردم با خوردن نوک سینه هاشاونم هی میگفت جان بخور مهدی جانمنم میخوردم خوابودمش رو تشک که تو هال بود(هنوز اتاق خواب رو نچیده بودم)که مهلتم نداد انداختم پایین و شرتم رو که خودم در نیاورده بودم در آوردکیرم مثل فنر بیرون افتاد شروع کرد با زبونش نوک کیرم رو قلقک دادنمن اصن با این کارش حسی نگرفتمفقط خیره به تکون های که سینه اش میخورد نگا میکردمدو دقیقه بود که دیدم آبم داره میادخودم رو کشیدم بالا و دوبار به خوردن و لیسیدن سینه اش مشغول شدم که گفت کوس ام رو بمالبه شک و تردید دستم رو بردم سمت کوسش و مشغول مالیدنش شدمگفت کاندوم داریمن ندارمبهم گفت این کلید برو از … بیار که من گفتم خودت بروگفت باشه همینطور لخت رفت که یکدفعه برگشت گفت به خودت دس نزنیا کارت دارمدو دقیقه بعد دو بسته و یه اسپری تو دستش اومدیکیش کاندوم بود اونیکی که دارو که روش یه فلش بسمت بالا بودفک کنم ویگروسین یا ویکروسینسریع رفت یه لیوان آب اورد گفت بخورمنم خوردم و یه کاندوم کشید بیرون و اومد بندازه رو کیرم دید خوبیدهشروع کرد به مالیدنش که دیدم در زیر شکمم دار بر میگرده اما به روی خودم نیاوردم تا بلند شد سریع اسپری زد ازم لب گرفت و سه دقیقه ای شد گفت برو کیرت رو بشور من اصن نپرسیدم چرا رفتم شستم(اگه کسی میدونه بگه واسه چیه؟)تا اومدم کاندوم رو خواست بکشه اما سر کیرم حسابی ورم داشت(فک کنم واسه صبح بود) به سختی رفت تو کاندوم سریع خوابوندم خودش اومد روم کیرم رو گذاشت داخل من اصن حس نکردم ورود کیرم رو تو کوسششروع کرد به بالا و پایین کردنمن خیره به سینه هاشبا دستام باهاش بازی میکردمبعد چند دقیقه حس کردم زیر شکمم دراره دردش بدتر میشهاومدم از زیرش کنار به ساعت نگا انداختم هفت و بیست دقیقه بود اون کمرش رو به زمین گذاشت و پاهاش بالا گرفتمنم یکی از پاهش رو گرفتم و شروع کردم به تلمبه زدنجالب بود خسته نمیشدمحسابی صداش میپیچد تو فضافقط میگفت محکم محکمتر ناله میکردمن اصن حسی نداشتمفقط مثل یه گماشته فقط منتظر دستور بودمندا تو فضا بود با تمام توانم میزدم بو کوصش که دیدم لرزید و یه خنده ترسناک کرد گفت بزن بزن قربون کیر کلفت تبالاخره جز دستور چیزی دیگه هم گفت.من همچنان بدون توقف میزدمبه پنج دقیقه نرسید که باز ارضا شدبازم میگفت بزن بزن بزن بزنحساب زمان از دستم خارج شده بود که به ساعت نگا کردم کپ کردم نزدیک هشت بودخودم رو زدم به خستگی و اون چهار دس تو پا شده و گفت بزنتو عقب جلو ها خودشم حمایت میکردبعد چند دقیقه دوباره ارضا شد سه بار ارضا شده بود اما بیخیال نشدمن به بالا نگا کردم هشت ربع بودبه خودم گفتم عجب اسپرییحس کردم کیرم داره میترکهکم کم حسش برگشت ه بود که خودم تلمبه زدن رو سریعتر کردم و گفتم آبم داره میاداونم گفت چه بدآبم اومد و بیحال افتادم رو کمرشضعف کرده بودم سریع رفتم شربتی درست کردم و خوردمبه ندا نگا کردم گفت یه راند دیگهمن که تا قبل از ارضا شدم بنکول شوهره یادم رفته بود به یادت غلطی که کردم افتادمو گفتم نه دیگه بسهندا گفت ضدحال نشو تازه بعدیش واسه تو بهترهفقط میخواستم برهگفت با اون قرصی که خوردی راحت دو سه تا دور دیگه میتونی بزنیاگفتم شوهرتگفت نمیاد مطمئنناگرم بیاد راش نمیدمگفتم اون دارو شوهرتهاشاره به جعبه کپسولا که چندتاش رو زمین افتاده بود کردممال شوهرتهگفت ارهدیشب ام ازش خوردیمن متعجب نگاش کردمگفت دیشب تو کیک و خندیدمن حس بدی بهم دس دادبهش جریان صبح و گفتمگفت سه تاش رو تو خامه و مایع اش زدهاحتمالا بخاطر اونه(شانس اوردم فقط یه گاز کوچیک زده بودم)به در اشاره کردم و گفتم بهتر بریگفت بعدا میبینمتمن چیزی نگفتمیه کاندوم از جعبه درآورد پرت کرد سمتم و با یه چشمک گفت فردا میبینمتمن میخواستم فقط بره با سر تایید کردم و اونم لباساش رو پوشید و رفتمیدونستم به این سادگیا بیخیال نمیشهبقیه اش دیگه تکراریهدوستان امیدوارم بابت اشتباهات املایی یا نگارشی من رو ببخشیدشب و روزگار خوشنوشته: مهدی
9