خب این خاطره مربوط به سال گذشتستبا بهاره دوست چندساله و صمیمیم رفتیم خونه دوسپسر بهاره به نام رضا ، حوالی شمس اباد .رضا زنگ زده بود غذا اورده بودن داشتیم غذا میخوردیم که دوستش به نام مهدی زنگ زد باهم حرف زدن و بهش گفت بیا پیش مااونم یکم بعد رسید (۱ساعت بعد) یکم خوراکی و مشروب چیدیم رو میز و شروع کردیم حرف زدنبهاره که سیاه مست میشه دیگه حالیش نمیشه هیچیرفت لباس عوض کرد و نشست رو پای رضاهمینطور که میگفتیم و بازی میکردیمرضا هم داشت با بهار ور میرفت(البته اینو بگم که دوست پسر فابریک و غیرتی و … نبود) رصا با بهتره ور میرفت و لب میگرفتن و میمالوندشمهدی هم سیخ کرده بودبهاره عوضی شلوارک رضا رو کشید پایین و شروع کرد به ساک زدن و خوردن کیرشرضا هم گفت داش مهدی تعارف نکنمهدی هم رفت شروع کرد سینه و کوس بهار رو مالیدنمنم داشتم قلیون میکشیدم که بهاره اومد سراغمبه زور بلوزمو دراورد رضا طوله سگ اومد سراغ سینه هام و مالید و خوردخلاصه دیگه حورد خورد همه لباسا رو دراورده بودن و داشتیم میخوردیم و میمالیدیمرضا اومد کیرشو کرد تو کوس من و بهاره هم که حسابی حشری و داغ اومد سیه منو میمالید و بالای کوسمو میلیسیدمهدی هم بهار که دولا شده بود رو کرد تو کوسشخیلی صحنه هیجان انگیزی بودمنم با سینه ها بهار بازی میکرد و تخم ها مهدی و کوس بهارهبعد که منو حسابی کرد رضا کیرشو دراورد و و مهدی به عجله اومد کرد تو کوس منرضا رفت سراغ بهارهمنم به مهدی گفتم باید بشینم رو کیرتخوابید و من نشستم روش و حسابی کیر سواری کردمابش اومد و منو حل دادمنم که هنوز میخواستم رفتم سراغ رضا و بهارهیکم با چوچول بهاره و تخمای رضا ور رفتم و کوسمو گذاشتم دهنه رضا و با بهاره لب بازی میکردیمیکم بعد مهدی حالش جا اومد و دوباره راست کرد و اومدیکم با بهاره براش ساک زدیم در حالی که رضا ۲تا تلنبه میزد به کوس من تا به به بهاربعد رضا گفت بیاید منو لیس بزنید ابم داره میادبعد مهدی اومد پشت و اون نوبتی میکرد تو کوسمون۳بار من ارصا شدم و بهار هم چند باراب رضا اومد و پاشید تو صورت جفتمونبعد منو بهار همو میلیسیدیم و کیر میرفت تو کوسموندوباره اب مهدی اومد و ریخت زمین و هر ۴تایی له و داغون افتادیمدیگه این برنامه جور نشد 😣😣😣اما خیلی عالی بودبعدشم رضا ۵۰۰ ریخت برا بهارهمنم گفتم پتیاره باید نصفشو بدی به مناونم ندادنوشته: بهار و من
9