با سلام خدمت شما دوستان عزیزاین خاطره صرفا جهت این مینویسم که بدونید و بفهمیدزن ها موجود عجیبی هستناسم من مجید هستش ۳۰ سالمهسه سال پیش با شاهین به واسطه یکی از دوستام اشنا شدمباهم جور شدیمیک ماه میگذشت از دوستیمون و پیشنهاد داد بریم مشروب بخوریمرفتیم خیابون گردی تو ماشین پیک میریختیم و میخوردیماونشب گذشتکارمون شده بود اخر هفته مشروب خوردنشاهین زود مست میشد و هروقت مست میکرد زود هم میخوابیدگذشت تا با خانومش اشنا شدمیه زن ۳۵ ساله که اسمش پردیس بودشاهین خودش ۴۰ میشد و یه بچه ۳ ساله داشتنزنش از این ادمای امروزی بودیادمه اولین بار که دعوت شدم خونشون خیلی راحت با شلوار بلند و تیشرت یقه دار اومد استقبالم و منم تا اونموقع چشم چرونی نمیکردمو اصلا تو فکر سکس یا دید زدن نبودمنشستیم مشروب خوردیم ساعت حدود ۱شب بود که رفتم سمت خونهالبته کلی اسرار کردن ک بخوابم اما حسش نبودگذشت این دوستی ما تا یک سال همینجوری ادامه داشتشاهین برنامه ریخت که بریم اصفهانقرار بود شاهین زنش و بچش و منم که مجرد بودم بریم اصفهانبه اتفاق رفتیم اصفهان گردی یه اشنا داشتن و چند روزی اونجا بودیممسافرتمون تموم شد برگشتیم تهرانگذشت تا روز موعود فرا رسیدبازم اخر هفته شد شاهین زنگ زد گفت بیا سمت خونهرفتم دیدم پردیس اینبار رو با شلوار تنگ و تاپی که بند سوتینش معلوم بود اومدن استقبالم و نشستیم بساط مشروب و کبابشاهین رفت کباب کنه من و پردیس هم گپ میزدیمتا اینکه کباب ها حاضر شد و شام رو خوردیمشاهین فکر میکرد چندتا پیک عقب افتاده و میگفت واسم چند تا سنگین بریزمنم براش ریختمساعت دو شب بودشاهین گفت خوش گذشت ما بریم بخوابیمتو هم نمیخواد بری خونه تو پذیرایی بخواب منم تعارف نکردم چون حال خونه رفتن رو نداشتمخلاصه موندم شاهین رفت خوابیدمن موندم و پردیسبچشونم پیش شاهین خوابیده بودپردیس گفت بازم مشروب میخوری منم گفتم اره هنوز جا دارمنشستیم دو سه پیک دیگه خوردیم چشام داشت گرم خواب میشدبه پردیس گفتم پردیس جون جای منو میاری بخوابم گفت باشه میبرم تو اتاق بچه میندازم صبح من بیدار میشم میخوام این وسیله ها رو جمع کنم امشب حال ندارم اینجا بخوابی اذیت میشی برو تو اتاق با خیال راحت بخواب.رفتم جامو پهن کرد منم رفتم سر جام دراز کشیدم تو موبایل بودمبعد از ده دقیقه دیدم پردیس اومد گفت چیزی لازم نداریگفتم نخوابیدی هنوزگفت نه خوابم نمیبرهنگو که خانم امشب دلش هوس کیر کرده بود شاهین هم زود خوابیده بودگفتم منم خواب از سرم پرید گفت چه خوب الان میامرفت با ظرف میوه اومدنشستیم به حرف زدنالبته چراغ خاموش بود فقط نور کمی روشن بودمیوه پوست میکند میخوردیم تا رفت ظرف هارو بردمنم اومدم بخوابم دیدم بازم اومد تو اتاق بدون یه کلمه حرف گرفت کنارم خوابیدشاخ در اورده بودمولی چیزی نگفتم بهم گفت میتونم یه درخواستی ازت کنممنم گفتم جانم چی شدهگفت چیزی نشده فقط امشب حالم بدهگفتم مشروب زیاد خوردی شاید حالتو بد کردهدیدم نگام کرد لبشو چسبوند رو لبمراستش تو ده ثانیه اول هنگ بودمولی قدرت مستی و پرویی مانع هنگ بودنم بودباهاش همراهی کردملب میگرفتیمدستمو بردم سمت سینه هاشدستشو گرفتم گذاشتم روی کیرم برام میمالوندسینه هاشو در اوردم شروع کردم به خوردنعجب سینه ای داشت نرم و روشن و سفیداتاق تاریک بود اما خیلی نور کم داشتبهش گفتم یوقت شاهین نیاد گفت نه خوابش سنگینهاما ترس و استرس داشتمیکم که سینه هاشو خوردم گفت کیرتو در بیاردر اوردم خوردقشنگ ساک نمیزد اما لذت داشتمنم از روی شلوار با کونش بازی میکردم که شلوارشو کشید پایینبه حالت درازکش خوابیده بودم شلوارم تا پایین زانو و تیشرت هم تنم بودسعی میکردم زود تمومش کنماومد نشست روی کیرم کس تنگ و پر ابی بودیه اخ کشید و شروع کردم بالا پایین رفتنیواش و با دقت بالا پایین میپریدحدود دو دقیقه ای همینجور کردم که ابم داشت میومد گفتم داره میادگفت تورو خدا نیارش تا اینو گفت ابم با فشار اومد ریختم تو کسش اونم حال میکرد اما این من بودم ک ارضا شده بودماون بیچاره فقط بالاپایین میکرد خودشوولی همچنان کیرم نخوابیده بودبهش گفتم برو خودتو بشور رفت بعد از چند دقیقه اومددستمال بهم داد گفت تمیزش کنتو این فاصله کیرم خوابیده بوددوباره اومد کرد دهنش که تحریکم کنه چون ارضا نشده بودواسم خورد تا کیرم بزرگ شدبهش گفتم بخواب کستو بخورمشروع کردم واسش خوردن اولش سر زبونمو کشیدم بالای کسش بعدش کم کم از بالا تا پایین میخوردم براشسرمو کرفته بود موهامو میکشیدمنم همرمان دوتا انگشتمو کردم توشچندبار عقب جلو کردم دیدم بی حرکت شدارضا شد یه دقیقه ای کلا بی حرکت بودیم من فقط نگاش میکردم منو کشید سمت خودش شروع کرد لب گرفتناون پایین بود منم روشکیرمو گرفتم کردم تو کسشیواش یواش عقب جلو میکردم و همزمان لب میگرفتیماینبار ابم نمیومدبهش گفتم برگرد به حالت داگی معمولا این پوزیشن منو خیلی تحریک میکنهکونش عالی بود حیف ک نمیشد کردشکیرمو تنظیم کردم فرستادم تو کسش یه اه سکسی کشیدمنم تلمبه میزدم که بعد از دو سه دقیقه ابم اومدبازم ریختم توی کسش گفت اخر منو حامله میکنی خندم گرفته بودبهش گفتم قرص بخور تا حامله نشیبلند شد شلوارشو کشید بالا منم خودمو جموجور کردمبهم گفت میره تو اتاق میخوابهمنم تقریبا خواب از سرم پریده بود داشتم تو گوشی چرخ میزدم که اینستا پیام داد بهم چون تا اونموقع فقط یبار از طریق شاهین بهش زنگ زده بودم چون گوشی شاهین خاموش شده بود منم شمارشو ذخیره نکرده بودم اما ای دی اینستامو فالو کرده بودشروع کرد تشکر کردن بابت امشببهش گفتم از تو هم ممنونمبهش گفتم ولی استرس منو کشته بودخندید گفت حق داری اما فقط شهوت و مستی میتونه ترس رو دور نگه دارهیه کوچولو پیام بازی کردیم که خوابیدیماین بود سکس من و پردیسبعد از اون قضیه هم رابطمون خوب تر شده بود شماره همو داشتیم پیام میدادیم بهم ولی دیگه از یک ماه پیش که کردمش موقعیت فراهم نشدهالبته فراهم میشه ولی سعی میکنم دور نگهش دارم که وابستگی پیش نیادممنون که خوندیدنوشته: مجید
7