سلام بر دوستانوحید هستم ۲۵ سالهسایز کیر ۲۰ سانتواستون قبلا تعریف کردم که دخترداییم مونا رو که مطلقه هستدوبار کردمش خاطره اولی روتوضیح دادم و میمونه این خاطره که خیلی هیجان داشت و خیلی عالی همه چیز جور شد.همونطور که گفتم دخترداییم با خانواده ما خیلی راحته و رفت امد زیادی داشت به خونمونو بعد از سکس اول و کمی دوستی سرد شد و کلا منم سرد شدم ازش اما همچنان رومخش بودم که موقعیت پیش اومد بزاره بکنمش اونم میکفت باید موقعیتش پیش بیاد مخالف نبود ولی کلا دوست داشت ادای تنگارو در بیارهبگذریمبرنامه ریختیم من مونا و خواهرم بریم سفر دو سه روزه شیراز گردشقبل از سفر بهش گفتم اگه موقعیت جور شد لاپایی بکنمت اونم گفت اگه شد باشه ولی قول نمیدمراهی شیراز شدیم تو مسیر کلی خوش گذروندیم مشروب هم برده بودماز طرف کارش یه سوییت یه خوابه گرفته بودرسیدیم خونه لباسارو عوض کردیم نشستیم شام خوردن و بهشون گفتم مشروب بخوریم که گفتن باشهنشستیم به مشروب خوردن زیاد نبود بخاطر همین مست انچنان نشدیم اما شنگول بودیممشروبا تموم شد و خواهرم رفت دستشویی من و مونا رفتیم جاهارو رو بیاریم بندازیم داشت پتو هارو میداد بهم که بهش چسبیدم گفت نکن دیوونه الان خواهرت میاد منم ولش کردم و گفتم شب حسابتو میرسمدراز کشیدیم سر جاهامون . خواهرم وسط و من و مونا کنارش دراز کشیدیم. مشغول چرخیدن تو گوشی بودیم هممون منم به مونا پیام میدادم که نخواب اونم میگفت خوابمه گفتم نامرد تو قول دادی گفت حالا سعی میکنم نخوابمخلاصه خواهرم گوشیو گذاشت کنار من و مونا هم هی پیام میدادیم بهماون میگفت ضایس بخدا منم که کیرم بلند شده بود میگفتم فوقش خواهرم بیدار میشه میبینهبعد از بیست دقیقه نیم ساعت پیام دادم گفتم فک کنم خوابید گفت اره فک کنممنم گفتم الان میام دامن پوشیده بود زیرش هیچی نداشترفتم کنارش دراز کشیدم گوشیمم بردم اگه خواهرم بیدار بشه بگه داشتم یه چیزی نشونش میدادمپتو زدم کنار رفتم زیر پتوکیرمو میمالوندم به رون نرمش اونم با اون دامن نازکدستشو گرفتم کیرمو دراوردم که برام بماله مالوند یکمی منم دست میکشیدم روی کسش از روی شرت البتهموندم چرا نمیذاشت از کس بکنمشبعد بهش گفتم برگرد برگشت دامنشو دادم بالا شرتشو کشیدم پایینزیر پتو بودیم هیچی مشخص نبود کیرمو مالوندم در کونش و گذاشتم لاپاش دیدم حال نمیده خیلی خشک بود کیرمو تف مالی کردم گذاشتم لاپاش.وای نگم براتون کسی که چندسال تو کفش باشی بعد بتونی بکنیش یعنی ته خوش شانسی البته باید ریسک کرداونایی که تو کف فامیل هستن دل رو بزنن به دریامطمعن باشید اونا هم بهتون فکر میکننخلاصه گذاشتم لای پاش یواش عقب جلو میکردم خبلی حس خوبی بود اونم با استرس و هیجان که هرلحظه ممکن بود خواهرم بیدار بشهیکم ک کردم بهش گفتم ابمو چیکار کنم گفت کثیفم نکنی فقطخیلی اروم حرف میزدیم بهش گفتم پاشو بیا تو اتاقمن رفتم بعد از یه دقیقه اونم اومدگفتم واسم بخور گفت کثیفه خب. پر ار تف کردیحموم تو اتاق بود اروم شیر اب رو باز کردم با دست اب میریختم رو کیرم و دست میکشیدم که تمیز شهاومدم پیشش گفتم بخور زانو زد شروع کرد خوردنقشنگ و با اشتها مث دفعات قبل نمیخورد منم دیدم حال نمیده بهش گفتم پاشو بسه. ایستاد کنار دیوار دوباره تف زدم گذاشتم لاپاش. یواش یواش عقب جلو میکردم بهش میگفتم دوس داری با اشاره سرشو تکون مبداد میگفت ارهاب منم زود داشت میومد بخاطر همین اروم میکردمتو دلم گفتم بزار این دست رو بکنم دست بعدی کمرم سفت بشه بیشتر میتونم باهاش حال کنمچندتا تلمبه سرعتی زدم مشخص بود دوس داره کیرم لای پاش میرهچون ناله میکرد ایستاده روی دیوار خیلی حال میدههمیجور که داشتم عقب جلو میکردم ابم اومد ریختم رو کمرشاندازه سد کرخه اب داشتمگفت وای کثیفم کردی دستمال برداشتم یکم تمیز کردم براش گفتم دست دوم کثیفت نمیکنمگفت دست دوم در کار نیست چون خوابمهمنم گفتم خب میام تو خواب میکنمتاون رفت دستشویی منم سرجام دراز کشیدم که چشامو چند دقیقه ببندم و وقتی دوباره تحریک شدم برم سراغشولی وقتی چشامو باز کردم دیدم ساعت ۹صبحه و دیگه اوناهم بیدار شدن و نمیشه کاری کرداماده شدیم رفتیم دور زدیم و خرید کردیم ساعت ۳ظهر بود راه افتادیم سمت شهرمون چون مشکل پیش اومد براموندیگه از اون ب بعد قسمت نشد بکنمش ولی موقعیت گیر بیاد حتما میکنمشرفیق فکر نکن اینا تخیل ذهنمه چون خواستن توانستنهبعد از کلی فکر کردن بهش و ریسک کردن به فانتزیم رسیدم پس تو هم سعی بکن تا بتونی اونو که میخوای بندازی تو تورموفق باشیدنوشته: وحید(اسم مستعار)
2