واقعا من دو هفته تو این سایت بودم… ببینید از کجا به کجا رسیدم…همه رو از دوستان یادگرفتم…حالا خودتون قضاوت کنید…این نمونه کامل یه داستان ۱۲ دقیقه ای فقط سکس بدون حاشیه…با حذف قسمت های مزخرف که موقع خوندن رو مخ آدمهنوشتم که فقط باهاش حال کنید… 👌عاشقتونم دوستان ❤️❤️😜😆😆🖕🖕تو اتاق بودیم با مبینخواهرش مریم هم بودیادمه من و مبین چهارده سالمون بود و تازه داشتیم به سن بلوغ میرسیدیمچند وقتی بود که هورمون های جنسی مون فعال شده بود و تازه انگار در جدیدی به رومون باز شده بودمن و مبین دوتا پسر لاغر اندام و سفید بودیم خیلی ام صورت خوشگلی داشتیم که اکثرا دخترا دوستمون داشتن هنوز ریش و سیبیل نداشتیم و حتی پاهامون هم مو نداشتتو اتاق داشتیم درس می خوندیم باهمخواهرش مریم هم دمر خوابیده بود رو تختش و با تبلتش مشغول بودخواهرش ۱۰ سالش بود و چهار سال ازمون کوچیک تر بودولی خیلی دختر خوشگلی بودمن و مبین گاهی اوقات شیطونی می کردیم با مریمیعنی به هوای بازی و شوخی خودمونو به بدنش میمالیدیمتا قبل از این ماجرا من فقط تو فیلم و وب سایت ها راجب سکس خونده بودمالبته من و مبین دو سه باری باهم جغ زده بودیمچند باری به بهونه کشتی با مریم خوابیدم روش و حال کردمدوباره اون روز هم حشری شده بودیمنشستیم رو تخت مبین و مشغول گوشی شدیممامان و بابای مبین رفته بودن خونه یکی از فامیل هاشون خارج از کشور که مجلس ختم بود و دوماه خونه نمیومدن که دختر عموی مبین هم پیش ما بود واسه این که تنها نباشیماسم دختر عموش سپیده بودسپیده حدودا ۲۰ سالش میشد و دانشجوی رشته حقوق بوداکثر اوقات خونه مبین میومدالبته من رو خیلی دوست داشتیعنی حتی از خود مبین که پسر عموشه من رو بیشتر دوست داشترابطه خوبی باهاش داشتم خیلی راحت حرف میزدیم و شوخی می کردیمزمستون بود هوا هم خیلی سردبیرون برف زیادی اومده بودتاریک بود حدودا ساعت ۶ غروبمریم دمر خوابیده بود کف اتاق و مشغول درساش بودسپیده هم تو آشپزخونه مشغول پخت و پز بودمبین یه فیلم سکسی رو پلی کردصداشو کم کردمنم بغلش بودم و محو فیلم شدیمچند دقیقه گذشتجفتمون راست کرده بودیممبین آروم دستشو گذاشت رو شلوارمکیرمو لمس کردحال میداد دست میکشید روشمنم دستمو گذاشتم جلو شلوار مبینمال اونم سیخ شده بودجفتمون شلوار راحتی پامون بودیهو سپیده اومد تو اتاقمن سریع دستمو کشیدم از رو شلوار مبین ولی مبین دیر متوجه شد و سپیده قشنگ دید که داشت کیر منو از رو شلوار میمالیدولی اصلا به روی خودش نیاوردیه سینی که توش بیسکوییت و شربت بود آورده بودمن و مبین از ترس و استرس صدامون میلرزیدسپیده گفت… بیاین پسرا چرا نشستینکیر مون سیخ بود اگه بلند میشدیم کامل مشخص می شدتو اتاق مبین یه میز کامپیوتر بوداد سینی رو گذاشته بود رو میزاگه رو زمین بود میشد یه کاریش کردیجوری شده بود سپیدهانگار حال و هواش عوض شدخودش بلند شد و اومد دستمو گرفت و از رو تخت بلندم کردجلو شلوارم برآمده بودوقتی دیدش لبخندی زد و لبشو گاز گرفتمن خیلی ترسیده بودم گفتم العانه یه دونه بخابونه زیر گوشمولی نگاهشو از شلوارم گرفت و چیزی نگفتدست مبین رو گرفت و جفتمون رو برد کنار میزبا خجالت صندلی رو کشیدیم جلو و آروم نشستیملیوان رو برداشتممریم خیلی حالت سکسی ای خوابیده بودکون تپلش قشنگ منو حشری می کردانگار نه انگار که هنوز چهارده سالمونه من و مبینسپیده گفت… مریم پاشو برو حموممریم هم حوصله نداشتیکم دیگه با اون حرف زدمن و مبین هم فرصت پیدا کردیم تا کیرمون بخوابه و آروم بشیمخیلی اصرار کرد و آخر مریم رو فرستاد حمومنمیدونم کاری نداشتیم ماچند دقیقه بعد نشسته بودیم رو تخت و گوشی بازی می کردیممتوجه شدم سپیده اومد و نشست کنارمیواش گوشیارو ازمون گرفت و گذاشت کنارگفت… شما پسرا شیتونیاتون رو ندیده بودمخجالت می کشیدیمگفت… گوگولیای من اگه دلتون حال می خواد لطفا جلو مریم نه … باشه؟گفتیم… باشهگفت… شما پسرا چجوری خودتونو نگه میدارین!؟خیلی تعجب کرده بودیماین حرفا چی بود!مبین گفت… ما هنوز بالغ نشدیمسپیده… اونو که میدونم شیتون ها… ولی خب چه اشکالی داره پسرا تو سن کم هم دوست دارن حال کننکیرم تو شلوارم حال میومد ولی جرعت نداشتیم راست کنیمترسیده بودیم و خجالت می کشیدیمولی مبین انگار دلش می خواست این صحبت ها ادامه داشته باشهسپیده دست مبین رو گرفت و کشید سمت خودشمبین جلو پاهای سپیده وایستادسپیده… عزیزم نشون بده ببینم چی داری؟مبین با تعجب گفت… سپیده زشته جلو تو نهسپیده… ای بابا پسر من فکر می کردم پرو تر از اینا باشی نمی خوای دودولتو بهم نشون بدی؟مبین دلش خیلی حال می خواست ولی روش نمیشد چیزی بگه…منم کم کم داشتم راست می کردمسپیده دست کشید رو شلوار مبین و گفت… آخی عزیزم زود باش نشونم بده گوگولیتو پسرمبین صداش میلرزیدآروم گفت… زشته سپیده من هنوز کوچیکمسپیده… عیبی ندارد عزیزم می خوام حال کنی پسرسپیده بدون مکث کمر شلوار مبین رو گرفت و کشید پایینیه شورت کوچیک و بچگونه پاش بود که کیرش کامل زیرش سیخ شده بود و معلوم بودسپیده نفسش لرزید یه لحظه و کپ کردگفت… عزیزم … خب پسر حال می خوای به خودم بگو چرا این گوگولیتو انقدر عذاب میدیشورت مبینم کشید پایینکیرش سیخ سیخ جلو سپیده اومد بیرونخیلی خوشگل قلمی و کوچولو موچولوسپیده مات کیر خوشگل مبین بودگفت… عزیزم چرا تا حالا بهم نشون نداده بودی این گوگولیتومبین هنوز میترسید ولی کامل راست کرده بودسپیده خم شد و کیر مبین رو بوس کردنفس مبین میلرزیدسپیده… آخی پسرای شبتون … مرد شدین؟مبین چیزی نمی گفت و فقط نگاه می کردسپیده خم شد و کیر مبین رو لیس زدمبین یه آهی کشیدسپیده خندید و گفت… عزیزم… پس مرد شدیوای منم دلم می خواست حال کنمکیرم راست شده بوددیگه کم کم ترس از بین می رفتسپیده آروم کیر مبین رو کرد دهنشکامل همه اشو تو دهنش بردمبین حال می کردسپیده آروم آروم میخورد و مزه مزه می کرددهنشو برداشت و گفت… عزیزم چه دودول خوشمزه ای داری پسر…بعد رو به من گفت… امیر تو ام بیا ببینم چی داری پسرخیلی تو دلم حال کردمسریع وایستادم جلو سپیدهکیرم کامل راست بودشلوارمو کشید پایینشورتمو دراوردکیرم سیخ جلو صورتش اومد بیرونلبخندی زد و گفت… ای جانم پسر خوشگلا این آبنبات های خوشمزه رو چرا نمیدادین من بخورمخم شد لیس زد بره منوجیگرم حال اومداصلا فکر نمی کردم انقدر حال بده…کمرمو دادم جلو و کیرمو فشار دادم رو زبونشسپیده زیر کیرمو بوس کرد و گفت… حال میده… قربونتون بشم … شما پسرا خیلی زود تر از اینا باید بهم می گفتین که نیاز دارینمبین حال می خواستمظلومانه نگاه می کردسپیده دست کشید رو پاهای مبینگفت… عزیزم حال می خوای پسر… ؟مبین… آره لطفاسپیده… چشم پسر تو جون بخواهخم شد انداخت دهنش کیر مبین رو و شروع کرد تندتند خوردنمبین حال می کردهرچی بیشتر می خورد من بیشتر حشری میشدمیهو مبین ماهیچه های پاهاش منقبض شد و بدنش لرزیدسپیده کامل کیرشو کرد دهنش و تند تند می خوردفکر کنم مبین آبش اومد از بس حال کردوای منم می خواستمسپیده کیر مبین رو لیس زد و گفت… به به مرد شدی مبین عجب شیری بود…رو به من کرد… تو ام داری از این شیر خوشمزه ؟ دلم شیر پسرونه می خوادبدنم می لرزید از حالخم شد کیرمو کرد دهنشواااایدست و پاهام می لرزیدحسابی حال کردمسپیده هنوز داشت کیرمو می خوردخیلی حال اومده بودم و داشت آبم میومدچیزی نگفتم دلم می خواست بریزم تو دهنش مثل مال مبین بخوره بره منویهو حال به اوج رسید و ارضاع شدمکیرم میپرید تو دهن سپیده ولی ول نمی کرد کیرموهرچی از کیرم اومد رو قورت دادواقعا جیگرم حال اومد…اولین بارم بود که اینجوری آبم اومده بودقبل از این با مریم بازی می کردیم و کشتی می گرفتیم کیرمو میمالیدیم به بدن مریم و خودمو ارضاع می کردم و آبم میریخت تو شورتمیا چندبار تو این ماه با مبین جغ زدیم و حال کردیمولی این اولین تجربه واقعی جنسیمون بود اونم تو سن چهارده سالگیمن که آنقدر حال کردم که بیهوش شدمکیرم میپرید تو دهن سپیدهسپیده لیس زد زیر کیرمو و گفت… آفرین آقا پسر عجب شیری بودگفتم… مرسی خیلی حال دادشورت و شلوارمون رو پوشیدیمسپیده رفت آشپزخونه من و مبین هم آروم مشغول درس خوندن شدیمهنوز کیرامون سیخ بود از شدت حالاصلا ذوق زده بودیم من و مبینمبین گفت… عجب حالی داد امیر!گفتم… آره مبین اولین بار بود آنقدر حال کردمگفت… امیر کیرم همین طور سیخ مونده از بس حال کردمگفتم… منم … عجب حالی بود!گفت… امیر نمیدونی چقدر زیاد آبم اومد!گفتم… منم… تا حالا انقدر نیومده بودسپیده برگشت و برامون دوتا لیوان شیر موز غلیظ و پر آورده بودگفت… بچه ها اینارو بخورید که جبران بشهخلاصه اولین سکس جدی زندگی من اون روز بودالبته شبش خیلی باحال تر بودقرار شد یواشکی بریم اتاق سپیده و باهاش حال کنیمساعت ۲ شب بودمن و مبین تو اتاق سپیدهدر رو سپیده قفل کردگفت… لخت شین بچه هامن و مبین هم آروم مشغول درآوردن لباسامون شدیمهنوز کیرامون راست بود از ظهر که حال کرده بودیمسپیده گفت… عزیزای من خب نیاز دارید بهم بگید… هرچقدر حال می خواید به خودم بگید … من که عاشق این شومبول های خوشگلنتون شدم پسرانشست جلو پامونزانو های منو بغل کرد و کیرمو گرفت دهنشخیلی حال دادنزدیک بود بازم آبم بیاددلم می خواست بریزم دهنش بخوره ولی از دهنش درآورد و دیگه نخوردبعد رفت رو پاهای مبینیکم خوردش و بعد بلند شدگفت… بچه ها می خوام یه چیزی بهتون بدم باهاش حال کنیددستمون گرفت و بردمون رو تختلباساشو درآوردشورتشم درآورد جلو مامن و مبین واسه اولین بار یه کس واقعی رو از نزدیک میدیدیمدلم می خواست کیرمو بکنم توش ببینم چه حالی دارهکمرمو برم جلوکیرمو گذاشتم رو کسشسپیده… آهای پسر شیتونی نکنی ها!گفتم… میشه بکنم تو ؟گفت… حتما میشه ولی اولش یکم لیسش بزنید برامخم شدیم و با مبین خوابیدیم رو تختآروم آروم زبون میمالیدیم به کناره های کسشسپیده قلقلکش میومد و جیغ میزدیهو گفت… بچه ها بکنید توش کیراتون رو… جفتتون باهم بکنید توشباهم بلند شدیمکسش باد کرده بود و قرمز شده بودکیرامون رو باهم گذاشتیم رو کسشحل دادیم و آروم رفت توشخیلی داغ بود ولی خیلی حال میداد از هرچی که تا به حال به کیرم خورده بود نرم تر و لیز تر بودتا ته کردیم توسپیده جیغ میزد می گفت… تلمبه بزنید عشقای منبا مبین عقب و جلو می کردیممبین واسش جالب بود ولی فکر کنم سکس دهنی رو بیشتر دوست داشتآخه دو نفری خوب نمیشد تلمبه زد اصلا حال نمی کردیممبین گفت… سپیده حال نامیده میشه بخوری بره منوسپیده گفت… بیارش سریع مبین زود باشکشید بیرون کیرشو و رفت جلو صورت سپیدهسپیده گفت… بیا بشین رو سینه ام بیشتر حال میده بهتمبین نشست رو سینه سپیده و کیرشو کرد تو دهنشمنم راحت کیرمو تا دم مثانه ام می کردم تو و میاوردم بیرون دیگه عادت کرده بودم به گرمای کسشحال میداد خیلیمبین یهو آه آه فریاد زدسپیده رون مبین رو نوازش می کردفکر کنم آبش اومد مبینمنم داشت آبم میومدخواستم بکشم بیرون و مثل مبین بریزم تو دهنشسپیده داد زدنه امیر همون جا کارتو بکن پسر همشو بریز تو کسم… آهخواستم امتحان کنمتلمبه زدم و یهو آبم اومدخوابیدم رو شکمشتا ته کردم تو و همه شو ریختم تو کسشچند ثانیه نگه داشتم و تموم که شد آروم کشیدم بیرونهمزمان با من سپیده هم جیغ زدآروم شدممبین هم انگار سیر شده بود از حال کردنسپیده آروم بلند شد و کسشو مالید و گفت… دستتون درد نکنه پسرا چه حالی کردیم امشب…گفتم… مرسی گفت… پسرا اگه بازم می خوایم بگین هاااا خجالت نکشید…گفتیم… نه مرسی خیلی حال کردیمگفت… عزیزای من خجالت نکشین… قربون دودولاتون بشم اگه حال می خواین بیاین…گفتم… راستش سپیده من یکم دیگه نیاز دارمگفت… ای جان … خب بگو هرچی بخوای بهت میدمگفتم… می خوام آبمو بریزم تو دهنتگفت… ای جان خب چرا منتظری پسر بیارش دودولتورفتم جلوگفت… چجوری راحتی عشقم؟ چجوری دوست داری؟گفتم… میشه مثل مبین بخوری؟گفت… عزیزم… اونجوری دوست داری؟ چشم پسر خوشگل بیا…خوابید رو تخت و منم نشستم رو سینه اشکیرمو بوس کردگفت… مرسی پسر اگه این گوگلیت نبود امشب من دیوونه میشدمگفتم… بخورش دیگهکله کیرمو آورد پایین و کرد دهنشیه ساک عجیب رفت که دو دقیقه نکشید دوباره آبم پاشیدسریع کله اشو کرد دهنش و مک زدعین آبمیوه می خورد آبمومنم تو اوج حال بودم و آه می کشیدمتموم که شدکل کیرمو خورد و لیسش زدیعنی کل بدنم حال اومد و آروم شدکیرم سیخ مونده بود از شدت حالگفتم… مرسیگفت… تو مرسی پسر شیتون که آنقدر خوشمزه ای…گفتم… بره من خوشمزه تره یا مبینگفت… آخه شماها هنوز به سن بلوغ نرسیدین هیچ مزه خاصی ندارد بزرگتر که بشین اونوقت آبتون خوردن دارهمبین گفت… چندشت نمیشه؟گفت… عزیزم مال شما پسرا رو باید ریخت تو چشم خوردن کمه آخه کی از خوردن این گوگولی خوشگلتون سیر میشه…بلند شدیم لباسامون رو پوشیدیم و رفتیم اتاق خودمون و خوابیدیم تا صبحتا یک هفته بعدش شارژ بودم انگارسپیده هم کاری باهاشون نداشتتا اینکه یه شب باز هم من و هم مبین حشری شدیممن روم نشد ولی مبین رفت به سپیده گفتسپیده دستمونو گرفت و برد تو اتاقش گفت… آخی پسرای شیتون بازم حال می خواین… این گوگولی خوشمزه تون حال نیاز داره؟مبین که دستش لای پاش بود و کیرشو از رو شلوارش میمالیدگفتم… سپیده دلم کس می خواد…گفت… چشم بذارید شب بشه چشم… منم بهتون نیاز دارم پسرا فقط تا شب تحمل کنیم باشه…گفتیم… باشهبا زور تحمل کردیمکیرامون تا شب سیخ سیخ بود و تو شلوارمون دیده میشدهر وضعی بود نذاشتیم مریم بفهمهشب ساعت ۲ بودبا مبین رفتیم اتاق سپیدهسپیده در اتاق رو بست و اومد جلو پاهای من زانو زدشلوار و شورتمو باهم کشید پایین و بلافاصله کیرمو کرد دهنشکیرم سیخ سیخ بود و از نوکش آب میومدهمزمان با دست دیگه اش شلوار مبین رو کشید پایینکیرشو درآورد و تو دستش مالیدمن از بس حشری بودم چند ثانیه بیشتر نتونستم نگه دارم و آبم اومدفکر کنم برا سپیده غیر منتظره بود چون همین طوری تند تند داشت رو کیرم ساک میزد یهو که آبم اومد جا خوردآهی از ته دل کشیدم و با تمام وجود حال کردمسپیده قشنگ خوردش کیرمو و بعد زیرشو لیس زد لای پاهامو ماساژ دادگفت… پسر خیلی زود میاد شیرت… یخورده نگه دار خودتو که حال کنیم…گفتم… آنقدر حشری بودم که نشد بیشتر از این نگه دارمگفت… ایبی نداره خوشمزه بود جیگر…چرخید سمت مبین اونم دست کمی از من نداشتسومین ساک آبش اومدکیرشو بوس کرد و گفت… ای بابا شما پسرا چقدر زود ارضاع میشین…مبین نفس نفس میزد گفت… آخه سپیده ما از صبح تو کفیم و کیرامون همین طوری سیخسپیده زیر کیرمو لیس زد و گفت… عزیزای من قربونتون بشم ببخشید حالا این گوگولی خوشگلتون بازم حال می خواد؟با اشتیاق گفتیم… آرهخوابید رو تخت و ماهم نوبتی مینشستیم رو سینه اش و کیرامون رو می خوردیکم ساک زد برامون نوبتیبعد شلوار و شورتشو درآورد و گفت… بچه ها نوبت شماست یه حالی بدین به این بیقرارمن که منتظر بودم جلدی رفتم و گذاشتم روش کیرمو و حل دادم تا ته کردم توخوابیدم رو شکم سپیده و با دستام سینه اشو بغل گرفتمآخ وای جونمی جون کیرم…چه نرم و لیز بود کسش حال میداد خیلیمبین گفت… سپیده منم کس می خوامسپیده… چشم عشقم گفتم بهتون… جفتتون باهم دودولاتون رو بذارید تو کسمنه آخه من این جوری حال نمی کردمیکم کشیدم کنارمبین اومد لای پای سپیده نشست و کیرشو زیر کیر من حل داد توزیر کیرم مالیده میشد به کیر مبین ولی حال میدادباهم تلمبه میزدیممبین ده تا تلمبه بامن نزد که آبش اومدکرد تو کامل ریختش تو کس سپیده منم خیلی حشری شده بودم و تند تند تلمبه میزدمسپیده از شدت حال مست شده بود و می گفت… بچه ها جرم بدید… دودول خوشگلا کسمو پاره کنیدگهگاهی یه جیغ کوچیک هم میزدمن کیرمو تو بالای کسش می کردم مبین کیرشو پایین کس فشار میدادولی به نظر من بالاش خیلی حال داشت تا پایینشسپیده گفت… مبین بازم اگه دوست داری ادامه بده حلاکم… جون من مبینیهو جیغ زد و کسش پر از آب شدفکر کنم سپیده آبش اومدمنم چیزی نمونده بود آبم بریزهکامل کردم توش و کمرمو چسبوندم لای پاشمبین فهمید تو اوج حالم کیرشو کشید بیرون که راحت باشممنم خوابیدم رو شکمش و بغلش کردمسپیده موهای سرمو نوازش می کرد و می گفت… عزیزم آفرین پسر خوب باخیال راحت حالتو بکن عشقممنم داشت آبم میومداز شدت باورنکردی حال داشتم دیوونه میشدمبدنم میلرزیدپاهامو از پشت دراز کردم و آوردم بالامبین رفت و نشست رو کمرمیکم خودمو تکون دادم و آبم اومدآخ…حسابی حال دادآنقدر اومد که انگار نه انگار که من فقط چهارده سال مهسپیده موهامو ناز می کرد شونه هامو میمالیدگفت… آفرین پسر… عشقمی… مرسی از آرامشی که دادی بهممبین هنوز سیخ بود و حال می خواستکشیدم بیرون خوابیدم رو تختمبین رفت جای من و کیرشو کرد تو کس سپیده و خوابید روششروع کرد تلمبه زدنسپیده می خندید و می گفت… چه پسر شیتونی… عزیزم مگه بازم داری؟مبین گفت… سپیده آره دارم یه بار دیگه حال می خواممنم تحریک شدم و بازم حشری شدمخودمو کشیدم بالا که کمرم برسه به دهن سپیدهبه پهلو چرخیدن سمتش و گفتم… مال منم حال می خواد سپیدهسپیده… ای جانم دوباره سیخ کردی… فدات بشم امیرصورتشو نزدیک کرد و کیرمو کرد دهنشتند تند خوردخیلی حال دادآنقدر خوب خورد که سریع ارضاع شدم و آبم پاشیدسپیده کامل خوردش و کیرمو آروم کرد بعد داد بالا تخمامو کرد دهنشکیرمو با زبونش بلند کردکیرم خیلی باریک و کوچیک بود هنوز بچه بودمکیرم رو زبونش جا میشدکشید زیرش و کیرم شل افتاددیگه واقعا نداشتم که راست کنمگفت… قربون این دولت بشم یه وجب بیشتر نیست ببین چه حال میده…مبین هم آه کشید و آبش اومدگفتم… سپیده حامله نشی!گفت… نه پسرا… البته عاشقشم که شما دوتا پسر خوشگلا حامله ام کنید ولی شماها هنوز مزه اسپرمتون کامل نشده العان فقط زمان حال و حوله بدون نگرانی راحت آبتون رو بریزید هیچ مشکلی هم نداره…شورت و شلوارمون رو پوشیدیم رفتیم اتاق مبین و خوابیدم تا صبحصبح درحالی بیدار شدیم که دیدیم لحاف کنار رفته و شلوار و شورتمو تا زانو پایینههم من و هم مبینساعت ۱۲ ظهر بودعجیب بودکی شب شلوارمو رو دراورده بود!خلاصه نفهمیدیمدو سه روزی از اون ماجرا گذشت تا ما دوباره حوس سکس کردیمدیگه بدون خجالت من خودم رفتم به سپیده گفتم… سپیده من و مبین بازم می خوایمسپیده دست کشید به لپم و خم شد و لبامو بوسیدگفت… عشقم چه به موقع منم نیاز دارم بهتونگفتم… کی وقت بذاریم؟گفت… بگو مبین بیاد همین العانگفتم… العان مریم بیداره یه موقع میبینن هاااگفت… نه پسر وقتی میگه حال می خواد باید همون لحظه بهش دادمبین رو صدا کرد اومد تو آشپزخونهسپیده گفت… مریم برو اتاقتو مرتب کن… تا میام همه لباساتو جمع کن…مریم هم رفت تو اتاقشسپیده گفت… پسرا با زانو رو میز وایستینرفتیم رو میز با زانوسپیده صندلی رو کشید و نشست جلومونکمر شلوار منو گرفت و گفت… ای پسر شیتون حالا بذار ببینم چی داری ؟کشید پایینشلوارم با شورتم اومد پایین و کیرم جلو صورتش در اومدسرشو نزدیک کرد کله کیرمو بوس کردسیخ سیخ بود کیرمبا نوک زبونش زیر کیرمو قلقلک می داد…مبین گفت… سپیده مال منم هست… منم حال می خوام زود باش…رو کرد سمت مبینسریع شلوار و شورتشو کشید پایینکیرش سیخ اومد بیرون…سپیده کله اشو مک زدهمون لحظه مبین آبش اومد و پاشد رو لبای سپیدهسپیده کمرشو بغل کرد و کیر رو کامل تو دهنش بردبا دستاش کمر مبین رو ماساژ می داد تا راحت حال کنهمبین هم داشت آبش میومد و حال می کردسپیده کیر مبین رو لیس زد و بوسیدگفت… ای جان پسر خیلی انرژیت بالاست یکم نگه دار خودتو عشقمچرخید سمت منلبخندی زد و گفت… میدی بخورمش پسر؟گفتم… آره حتما کیرم همش مال تو همشو بخورکرد دهنش کیرموتند تند ساک زدنتونستم نگهدارم آبم اومدقشنگ خورد کیرمو و تمیز لیسش زدتا قطره آخرشو کامل قورت دادبوس کرد کیرمو و گفت… آفرین… خیلی خوب بود…تف انداخت رو کیرامون بعد با دستش شروع کرد به مالیدنخیلی خوب میمالیدکیرم زود راست شد…گذاشت دهنش چندتا ساک زد مال مبین رو هم چند بار لیس زدگفت… خب بچه ها بیاید دو نفری بکنید تو این کس بی قرارممبین گفت… سپیده من یکم شاش دارم برم بکنم بیام نمی تونم بیشتر نگه دارمسپیده… آخی… برو سریع بیا عشقمرفت دستشوییکیرمو بوس کرد و گفت… پسر یکم جیش داری بکنی ؟گفتم… یزره دارم…گفت… میدی بخورمش؟گفتم… واقعا؟گفت… آره عزیزم امروز حوس کردم شاشتو بخورمگفتم… کثیفه…گفت… واسه پسر خوشگلی مثل تو اصلا کثیف نیست و خیلی ام خوردنیهکیرم رو لباش بودیکم زور زدم شاشم اومدزیر کیرمو لیس زدشاشم ریخت رو لپشتند تند زیر کله کیرمو با زبونش میمالیدقطره های ادرارم شرع کرد زیر کیرمیهو کیرمو کرد تو دهنشدهنش و بست و بقیه شو قورت دادمنم کامل مثانه امو خالی کردم تو دهنشکیرمو بوس کرد و گفت… به به چه جیش شوری داری پسر… مثل آبت خوشمزه بودگفتم… خیلی حال میده آبمو می خوری…گفت… عزیزم هر وقت دلت خواست سریع بهم بگو خجالت نکش… باشه پسرم؟گفتم… راستش العان بازم می خوام…گفت… نه پسر العان نگهش دار که بریزیش تو کسم خیلی داغ کرده بلکه یکم خنک بشه…دستمو گرفت و گفت… عزیزم بیا بشین رو پاممنو کشید جلو و آروم رفتم پایین میز و نشستم رو پاشبا یه دستش داشت کیرمو میمالیدکیرمو رو به پایین کرد و گفت… بیا جلو بکنش لای پام تو کسممنم کمرمو جلو بردم و شکمم چسبید به شکمشکیرم لیز خورد تو کسشآخ خیلی حال میدادهمونجوری عقب جلو می کردمسپیده بغلم کرد و منو محکم فشار داد به خودشمنم حسابی داشتم حال می کردمکیرم تو کس گرمش فرو میرفت خیلی آرامش بهم می دادسپیده کمرمو ماساژ میدادگفت… آفرین پسر ادامه بده باخیال راحت بریز توشمنم تند تر تلمبه میزدم حال می کردمیهو حال به اوج خودش رسید و بدجوری داغ شد بدنمگفتم… سپیده آبم داره میاد…گفت… ای جانم… همین جوری راحتی؟ یا چجوری دوست داری؟گفتم… دوست دارم بخوابم رو کستسریع بلند شد از رو صندلی دستمو کشید و منو برد تو حالمبین با کیر سیخش اومدسپیده خوابید رو مبل منو کشوند لای پاشبا زانو رفتم رو مبل و کیرمو کردم لای کسشبدن سپیده میلرزیدداد زد… جرش بده امیر … کیرتو محکم بکن تو کسممنم با تمام قدرت زدم توشتا ته رفت توش و جلو مثانه ام محکم چسبید به کسشخیلی حال دادرو پاش که بودم کیرم نصفه میرفت تو کسش کم حال می کردمسپیده دست مبین رو گرفت و گفت… بیا تو ام حال کن پسر چرا منتظری؟گفت… منم کس می خوامسپیده خندید… عزیزم من امروز چقدر خوش بختم… اول بیا یه حالی به کیرت بدم عشقمکمر مبین رو کشید سمت خودش و با لباش کیرشو برداشت و شروع کرد به خوردنشمبین آه می کشیدمنم هی یه تلمبه میزدم منتظر میشدم آبم برگرده… بعد دو باره یه تلمبه دیگهخیلی حال میداد نمی خواستم آبم بیاد و تموم بشهاما سپیده پاهاش و دور کمرم قفل کرده بود و منو می کشید سمت خودشیه لحظه دهنشو کشید و گفت… امیر محکم بکن کسمو خواهش می کنم هرچی بخوای بهت میدممنم دل رو زدم به دریا و دو سه تا تلمبه خوشگل و قدرتی زدم طوری که شق شق صدا میداددر این حین نتونستم نگهدارم و آبم میپاشید تو کسشکامل کردم توش و خوابیدم رو شکمشسپیده هم جیغ زد و کسش گرم شدمبین دهنش آب افتاده بود و فقط تماشا می کردآبمو کامل ریختم تو کسش و آروم شدمبعد از روش بلند شدمسپیده کسشو با دستش مالید گفت… عزیزم… مرسیکمر مبین رو گرفت و گفت… خب پسر تو بیا ببینم چیداری؟مبین با عجله رفت رو مبل و بدون مقدمه کرد تو کسش و خوابید رو شکم سپیدهسپیده موهای سرشو نوازش کرد و گفت… آفرین راحت حالتو بکن پسرم…مبین هم چشماش خمار بودصورتشو گذاشت رو شکم سپیده دستاشو دور شکمش حلقه کردعین پسربچه ای که تو بغل مامانش می خوابه😍سپیده هم عین یه مامان مهربون موهای مبین رو نوازش می کردمبین تند تند تلمبه زد 💦سپیده لپشو ناز کرد و گفت… عشقم ❤️نوشته: سروش - میم با افتخار
دوتا پاشاشو با هم دادیم بالا
37 نظرة
19 Aug 2025