سلام میخوام داستانی براتون بگم که هم محتوا فوت فتیش داره هم ارباب برده پس اگه دوست دارید دنبال کنید(اکثر مردم فتیش های مختلف دارن که تو سکس به اوج برسن مثلا خشن کردن یا اسپنک زدن زیر بغل یا… پس مسخره کردن نداره کاره من به هیچکس ضرر نمیرسونه پس افکار اخوندی رو بزارید کنار)یک خواهر داشتم اسمش بیتا بود اون از بچگی با من بازی میکردو منو سرگرم میکرد همش پاهاشو به من میمالوند و وقتایی که کسی خونه نبود پاهاشو رو صورتم میزاشت به بهونه های مختلفیادمه هفت سالم بود بیتا گفت بیا یه بازی گفتم چی گفت من پاهامو مربا میمالم اگه تونستی زمان کمتری همشو بخوری میبرمت پارکگفت ولی به کسی بگی دیگه بازی بی بازی منم بدم نمویمد خوشمم نمیومد چون حسی نداشتمیادمه کل پاهاشو مربا مالی کردو گذاشت رو سینی خودشم رومبل نشسته بود من که به پاهاش عادت کرده بودم شروع کردم لیسیدنپاهایه استخونی ولی کشیده ای داشت همیشه پاهاش بو خوب میداد دونه دونه انگشتاش لیسیدمو اونم لبخند میزدیا مثلا میگفت اگه تو کتونی هامو بو کنی برات فلان چیزو میخرم منمهمیشه ذوق داشتمو انجام میدادمسه چهار سال گذشتو من چهارده ساله شده بودم و اون دیگه هیچ وقت طرفم نیومده بود و من اصلا بهش فکر نمیکردم بازهم به پاهاش میرسید دوست پسر داشت ومنم خبر دار بودم خیلی همو دوست داشتن و مامانمم از رابطشون بو برده بودیادمه کل دوستام همه حشری بودن و حتی همو میکردن ولی من زیاد اهلش نبودم و تحریک نمیشدم فیلم سوپر نگاه میکردم و فقط یجورایی مثل شاشیدن خودمو خالی میکردم تا راحت باشم16سالم شده بودو تو سایتا میچرخیدم که یک فیلم یا محتوا فتیش پا دیدم یاده پچگیم افتادم کارایه بیتا با من میکرد محو دیدن فیلم شدم حدود ده دیقه بود کیرم عین سنگ شده بود و تا جق زدم ابم خیلی پاشید اومد خیلی حال کرده بودم تا حالا بعد ارضا شدم خسته و لذت بخش برام نبود کارم شده بود فیلم دیدنو فیلم دیدن نگاه به پاهای بیتا دخترای دیگهغرور داشتم دوست نداشتم غرورم پیش بیتا بشکنه یا هر دختری ارزو میکردم میتونستم چهرمو عوض کنمو پاهاش ببوسم بازم گذشتو گذشت تا17سالم شد و خر ماده میدیدم ابم میومد چه برسه به فوت فتیشخواهرم بعد چند سال با دوست پسرش کات کرده بود خیلی افسرده بودو ناراحت سه ماهی میگذشت تا حالش رفته رفته خوب شده بودهمیشه بامن دردل میکرد یه شب تو اتاق بودیم و تخت هامون هم دوطرف اتاق بود بهش گفتم بیتاگفت جانم گفتم بچگیا مون یادته گفت اهوم براچی گفتم یادته برام چقدر چیز میز میخردی اونم خندید میگفت اره گفتم چرا الا برام نمیگیری گفت دیگه خودت برای خودت میخری گفتم نه این دلیلش نیست گفت پس چی گفتم یادته بچگیا چی کار باهام میکردی انگار کهخجالت زده باشه و ترسیده خواست بحثو عوض کنه گفتم نه طوری نیست گفت ببخشید بچه بودم نباید اینکاراو باهات میکردم گفتم نه من ناراحت نیستم گفت پس خوبهبهش گفتم یک دویست میخوام برنامه باشگاه بگیرم داری گفت اوو نه بابا گفتم داری دیگه اذیت نکن گفت اره اگه پاهامو ببوسی بهت میدم خندید به شوخی گفت گفتم باشه گفت چی باشه برو بخواب سر جات مسخره شوخی کردممن رفتم پایین قسمت تختش گفتم بده ببوسم گفت برو بخواب عه دیونه گفتم نخواستم پول بزار خجالت میکشیدم ولی حشری شده بودم گفتم میخوام یاد بچگی کنم انقدر گفتمو گفتم تا گذاشت پتو زدم کنار پا بند پاشو بوس میکردم بو میکشیدم پاهاش بوش عالی بود لاک سفید زده بود همینطوری بو میکشیدم بوس میکردم اومدم زبون بزارم گفت پرو نشو برو بخواب دیگه منم با غر زدنو پشیمونی خوابیدمخیلی پشیمون بودم ولی بیتا به رو خودش نمیاورد یک هفته گذشت شب اتاق بودیم بهم گفت میدونی پییمان( دوست پسرش) برام برده بود گفت جدییی خیلی تعجب کردم بعد حرفشو خورد تا از زیر زبونش کشیدم باورم نمیشد !!بهم گفت خیلی دوست دارم باز این رابطه رو تجربه کنم منم که اصلا میسترس اسلو بدم میومد به روی خودم نیاوردم بهم گفت تو هنوز پول میخوای؟گفتم اهوم گفت من ماهیانه یک تومنت میدم ولی مثل بچگیات بشی برام که من تعجب کردم اون وکیل یه شرکت بزرگ بودو کارش توپ بود بهش گفتم چی حتما میخوای مثل پیمان شم گفت ارهبهش فکر کنتو اون هفته هرکاری کردم که بزاره من پاهاشو ببوسم نمیزاشت میگفت این کار شرطی هستش خیلی حشری شده بودم با خودم گفتم خواهرمه کاری باهام نداره که قبول کردم بهم گفت باشه ساعت دوازده اینا بیام شرکت منم رفتم لونجا دل تو دلم نبود میخواد چی کار کنه اولین بار بود رفتم دفترش مغنه و یه کفش پاشنه نیم سانتی به علاوه جوراب شیشه ای سیاه پوشیده بود که زنگ زد به منشی گفت خانم فعلا کسی نیاد اتاقم نشست گفت چیزی میخوای گفتم بله پاهاتو خندیدگفت بیا زیر میزم نمیدونم چرا توخونه نخواست باهم انجام بدیم شاید میترسید زانو زدمو خوابیدم رو پاهاش پاهاش یکم عرق کرده بودو بوی ملایمی میداد روی پاهاشو بوس میکردم دونه دونه کفشاشو دراوردم گفت دماغتو بزار روش منم گذاشتم با پا سرمو فشار میداد کفشاش یکم بو میداد و عالی بود یکم صندلیشو کشید عقب با پاهاشو با صورتم ور میرفت دماغمو میگرفت با لپام بازی میکرد بعدم پنجه پاهاشو کرد دهنم تا ته گلوم میکردو من حالم بد میشد جوراباشو تو دهنم گذاشتو حساب براش خوردم دستم رو کیرم بود تا ارضا شدم و این شروع داستانمون بودنوشته:
2