من 22سالمه خاطره ای که میخوام براتون تعریف کنمکاملا واقعی هستمن چندتا دوس پسر داشتم اما با پسرای زیادی برخورد داشتم ولی دوست نبودممن خیلی هیکل خوبی دارم و هرجا میرم معذب میشه بخاطر هیکل خوبممن خیلی پسرارو جذب میکنم از بچگی همینجوری بودم و همه مدل و همه جوره آدم دنبالمنمیخوام مجرای خوردن کوسمو بگمبارها خواستن بهم تجاوز کنن اما به نحوی نجات پیدا کردمحالا وارد این بحث نمیشمچندسال پیش که من 16ساله بودم با پسری آشنا شدم که دوس پسر دوستم بودیه روز رفتیم خونشون من و دوستم پسره خیلی ب من نگاه میکرد و خیلی رفتار مشکوک داشت همون روز دوستم یه مشکلی واسش پیش اومده بود و همش میرفت از اتاق پسره بیرونتا اینکه دوستم گفت من میرم پایین یه وسیله بگیرم میاممحمدم ک از خداخواست ما تنهاییمماهردومون روی کاناپه نشسته بودیم یهو سرشو اورد پایین پامو بوسید من کشیدم کنار گفتم چیکار میکنی گفت من عاشق بدنتم ملیکا من عاشق توام نه نسترن دلم میخواد کوستو بخورممن پا شدم از جام منو محکم انداخت روی مبل و گفت خواهش میکنم بزارر بخورم فقط ،یهو صدای نسترن از بیرون اومدما رفتیم خونه داستان از اینجا شروع میشهیه چندوقت بود از یه پسر به اسم علی خوشم میومد تااینکه چندبار خودمو بهش نشون دادم و اون اومد طرفمیه شب اصرار کرد که بیا همو ببینیم گفت نههمون شب من با دوستام مست کرده بودیم یهو بهش گفتم بیا دنبالم اومد دنبالم من خیییلی مست بودم 18سالم بود اون موقعرفتم توو ماشینش پسر داییشم بود رفتیم عقب ماشین من شهوتم زده بود بالا بخاطر الکل اونم ک اندام منو دیده بود حشری شده بودلب گرفتیم چند دقیقهیهو دیدم خوابوندم روی صندلی شلوارمو تا نصف کشید پایین شروع کرد به خوردن کوسم جفت پاهامم بالا هی میگفتم پاشو بسه هی میخورد من هنوز نمیدونستم خوردن کوس چه لذتی دارهبزور اوردمش بالا چون پسر داییش بود معذب شده بودم بعد اون شب من دیگ جوابشو ندادمحدودا چندماه بعد با پسری اشنا شدم به اسم ارمین چندماه با ارمین بودم یه روز رفتم خونشون که آبجو بخوریم بعد اینکه آبجو خوردیمهی میخواست لب بگیره هی خودمو میکشیدم کنار میرفت طرف سینه هام میخورد سینه هامو اومد پایین طرف کوسم سرشو گرفتم بالا گفتم نمیذارم دستامو با دستاش محکم قفل کرد شلوارمو بزور در بیاره نذاشتم گفت ملیکا فقط میخورم دیگ کاری نمیکنم نمیخوام آسیب بزنم بهت منم نمیذاشتم از روی شلوار کوسمو گاز میگرفت کل شلوارم تفی شده بود اشکی شده بود چشاش بخاطر اینکه فقط بذارم کوسمو بلیسه بهش قول دادم که دفعه بعد میزارم اونم التماسم کردرفتم خونه یه ماهی گذشت با خودم گفتم این همه اصرار به خوردن کوسم دارن بذار ببینم چه جوریه شهوتم زده بود بالا رفتم خونشونکلی لب گرفتیم سینه هامو وحشیانه میخورد زیربغلم لیس میزد و گلز میگرفت منم صدای نالم دراومده بود از درد و شهوت رفت سراغ کوسمآخخخ نفس داغش خورد به کوسم بدنم مور مور شد کل کوسمو توو دهنش میکرد مک میزد حس میکردم کوسم با اب دهنش خیس شده بود هی میک میزد ناله میکرد میگفت آخ قربون کوست برم جونمم براش میدم با ولع میخورد کوسمو منم از خودم بی خود شده بودم ناله میکردم پاهامو میبرد بالا سوراخ کونمو لیس میزد زبونشو میبرد توو کونم دوباره شروع میکرد به خوردن کوسم چند بار ارضا شدم آبمو رو زبونش بود سرشو اورد بالا نشون داد قورت داد با دل و جون کوسمو میخورد منو برگردوند سرشو گذاشت لای کونم و هی لیس میزد کونمو انگشتشو میکرد توو کونم باز میکرد توو دهنشمن کوس تپل دارم و آبدار فقط آب میومد ازشدستو پام کاملا بی حس شده بود انگشتام حس نداشت بزور اوردمش بالا گفتم بسه داره میسوزه اخه پوستم حساسه با ریشش آزرده میشدبزور سرشو اوردم بالا همینجوری داشت بقیه بدنمو لیس میزد یهو دیدم هوا تاریک شده شب شده دقیقا دو ساعت داشت کون و کسمو لیس میزد ارمین منو بغل کرد به حالت پوزیشن داگی گذاشتم دیدم داره کیرشو میکنه توو کوسم واای اولین سکسم بود ترسیده بودم گفتم نه دردم میگیره سرشمنمیرفت حتی ارمین یه کیر کلفت داره با پوست سبزه و هیکلیه دیدم شروع کرد ب لیس زدن کونم و با انگشتاش راهو باز میکرد گفتم نمیشه باید مرطوب کنیدیدم وازلین اورد پر کرد سوراخ کونمو کیرشو اروم کرد توو کونم آخخخ اشکام میریخت اونم بی رحمانه تلمبه میزد ارمین خیلی وحشیه محکم میزد منم جیغم هوا رفته بود بعد اینکه ابشو ریخت توو رفتم دستشویی کلی خون از کونم اومدخب این فقط یه خاطره بود یه عالمه دیگ ازینا دارم خیلی پسرای دیگ کوسمو بزور حتی خوردن …خاطرات بعدی تعریف میکنمادامه...نوشته: ملیکا