درباره همه چیزش باهم صحبت کرده بودیم ؛اونروز بخاطر کارایی که داشت دانشگاه نیومد و ندیدمش. بعد ناهار تو خوابگاه یه چرت نیم ساعته زدم و گوشیمو برداشتم:من تا یک ساعت دیگه میرسم …– مراقب باش ،منتظرتم 💛کوله امو یبار دیگه چک کردم ، یه دست لباس زیر ، یه رول دستمال کاغذی ،رژ آجری رنگ همیشگی و دوتا رانی آناناسیساعتمو و بعدش آسمونو نگاه کردم ، ابرای تیره و سنگین رو بالای سرم میدیدم ، شاید قرار بود برف بباره دستامو جمع کردم و به دهنم نزدیک کردم .هم استرس داشتم و هم خوشحال بودم،بعد چهار سال باهم بودن به روزی که همیشه درباره ش فکر میکردم رسیده بودیم.کرایه راننده رو دادم و زنگ خونه قدیمی رو زدم ، زانوهام میلرزید از استرس بود یا سرما؟منم– بیا تودر باز بود ، بوت هامو در اوردم و سعی کردم استرسمو مخفی کنم+سلاااام ^^ چطوری ؟–خوووب. برو تو اتاق لباساتو عوض کنجالب بود ک با اون استرس انقدر داغ بودمیه تاپ سفید زیر مانتوم بود با شلوار سرمه ای چسبونیکم تاپ رو کشیدم پایین طوری که چاک سینه هام مشخص باشه ،گردنبندمو جابجا کردم و نفس عمیقی کشیدم و رفتم بیرون ،مشغول ریختن چای بود و یهو خیره شد به من :خوشگل شدی چقد …– مرسی ،چایی ریختا آقای مهندس!هول شد و معذرت خواهی کرد و بعد تمیز کردن دوتا فنجون رو اوردانگار تاحالا همدیگه رو ندیده بودیمگوشیم زنگ میخورد ،رفتم توی اتاق و دیدم که قطع شده میخواستم برگردم ک یهو دستاشو دورم حس کردم ،پیشونیمو بوسید :″خیلی میخوامت عاطفه ،بیشتر از همه دنیا ″لبخندی زدم و اروم لباشو بوسیدمدوس داشتم تک تک فکرامو عملی کنمنشوندمش روی تخت و اروم تاپمو دراوردم ،دوس نداشتم هیچ صحنه ای از نگاهشو از دست بدم ،وقتی شلوارمو دراوردم گفت بقیش با من … به پشت نشستم و اروم دستشو برد پشت سوتین و قفلشو باز کرد بعدش سینه هامو گرفت تو دستاش و روی استخون ترقوه مو بوسیدپاشدم تا شرتمو در بیاره ،اروم میکشید پایین و دست میکشید روی پاهامدرازم کرد،وحشیانه سینه هامو میخورد ،نوکشون حسابی سفت شده بود ،با هر بار کشیدن زبونش رو سینه هام یه آه ریز میکشیدم … مسیر وسط سینه ها تا کصمو با زبونش طی کرد و رسید به جایی که واسش خیس خیس بود ، چند بار زبونشو از بالا تا پایین کشید ،وقتی زبونشو میکشید آب دهنش با آب کص من کش میومد ، زبونشو اروم کرد توی واژنم و با انگشتش کلیتوریسمو ماساژ دادآماده بودم واسه حس کردم کیرش ،واسه اینکه توی وجودم حل بشه … اومد بالا و نگام کردکیرش حسابی شق شده بود و تو چشماش التماسو میدیدم+لطفا بکنش تو مهران… منتظر چی هستی ؟ من آماده امبا انگشتش کشید روی کصمنفس عمیقی کشیدم و چشامو بستمسر کیرشو حس کردم … داغ تر از من بوداونم بیتاب شده بود و نفسای صدا دار میکشیداروم حرکتش داد تا ماهیچه های کصم قفل کیر بزرگ شده ش شددردش کمتر از چیزی بود ک فکر میکردمچشامو باز کردم و دیدم هنوز خیلی مونده !نگاهش کردم تا بهش بفهمونم که حالم خوبه ، اونم خیس عرق شده بود یهو کیر کلفتشو فرو کرد …چند ثانیه بعد یه سوزش رو بین پاهام حس کردم و لبامو گاز گرفتمچند بار عقب جلو کرد و کیرشو دراوردخونی شده بود و رگاش متورم بودناشاره به دستمال کنار تخت کردم ، بعد پاک کردن کیرش اومد و دوباره کردش تو اینبار راحت تر فرو رفت ، اروم اروم عقب جلو میکرد و نفس نفس میزدهیچ حسی بهتر از اون لحظه ها نبود ،با صدام که شبیه ناله شده بود ازش خواستم سریعترش کنهتند تر و تند تر تلمبه زد و من ناخوداگاه آه میکشیدمحس کردم حرارتم بیش از حد بالا رفت برای چند ثانیه و یه لرزش رو از بالا تا پایین بدنم حس کردم ، یه جیغ اروم کشیدم و هلش دادم عقببی حال افتادم رو تختاز پشت بغلم کرد و پاهامو یکم باز کرد ،اروم با دستش داشت کصمو ناز میکرد . کیرش هنوز شق بود و از پشت حسش میکردم ،نفساش میخورد به گردنمیواش یواش کیرشو میمالید به کصم ،سعی کردم بلند شم و روی کیرش بشینمکیرشو چند بار محکم کشیدم روی کصم تا اینکه دیدم ابش رومدچشماشو بست و نفس عمیقی کشیدمحکم فشارش دادم به خودمدستمو دراز کردم تا از توی کولم رانی های آناناسی رو در بیارملبخند خوشگلی زد و تشکر کردعاشق رانی آناناسی بودخوردیم و کنار هم به خواب رفتیمنوشته: Pocoyo
3