سلام اسم من محمد یاسین (اما بیشتر فامیلمون یاسین صدام می کنند شاید به خاطر اینکه اسمم ممد داخل فامیل هم پدریم و هم مادریم زیاده)متولد ۷۸ ام حدودا بیست سالمهالبته اول بگم این داستان گی هست اگر اهل اینجور داستان ها نیستید نخونیددوران بچگی با هم سن سال های خودم وبعضی از کسایی که از من چند سالی بزگتر بودن لاپایی و درمالی کردهبودم از روی کنجکاوی بود یا کسخل بازی نمی دونم اما بیشتر بهم مالیدن تا به کسی بمالمپنجم ابتدایی بودم که اولین جق زدم یادمه اولین باری که زدم چنان تازگی و کیفی داد که چند روزی پشت سر هم هر روز می زدم اما اون دوران آبم نمی امدو به شکل تخیلی فکر می کردم آدم زیاد روی کنه در جق زدن کور میشهگذشت تادوران اول راهنمایی شاید بشه گفت تخمی ترین دوران بیشتر آدم هاست تعداد معلم برای اولین بار زیاد میشه هر کدوم یه اخلاق تخمی دارند که باید تحمل کرد بیشتر معلم ها هم میان برای زهر چشم گرفتناون دوران داخل کلاسی بودم که همه بچه ها کلاس یه نفر ار کون کرده بودن هیچ کسی نبود که بگه کون دادمبه همین خاطر فعل کردن زیادی صرف می شد حالا خدا می دونه تک تک اشون چند بار داده بودنمن داخل کلاس چیزی نمی گفتم فقط به حرف بقیه گوش میدادمشاید به خاطر عادتی بود که پیدا کردهبودمیه عادتی که مطمئن اگه هم کلاسی هام می فهمیدن می گفتن یاسین کونیهداخل خلوت مثلا می رفتم دستشویی یا حموم کونم انگشت می کردم یا یه دست برس بود می کردم داخل کونماوایل از روی کنج کاوی اما بعد عادت شد یه عادت بدمی دونستم مسیر اشتباه میرم به همین خاطر خیلی خواستم ترک کنم اما یه وسوسه بود که دوباره انجامش می دادم اطرافم کسی نبود که بهش بگم البته بود اما کی روشو داشت بگهبه همین خاطر رفتم دنبالخود درمانی گشتن داخل اینترنت می رفتم اینترنت اما نتیجه کاملا معکوس بودتازه با روش مثل تنقیه اشنا شدمالبته مطلبی هم نبود که کمکم کنهبعد هر بار گشتن کل حافظه یا هیستوری پاک می کردم که کسی متوجه نشه چی سرچ کردماتاق من کاروان سرا بود به همین خاطر نباید سر نخی می زاشتم داخل کامپیوتر بمونهعادتم رفته رفته شدید تر می شد وقتی شهوتم می زد بالا اصلا توجه نمی کردم که دنبال ترکاینکار بودم یانه باید به یه طریقی خودمو خالی می کردمو همیشه بعد اینکه ارضا می شدم مثل سگپشیمون می شدم که چرا اینکار کردم با یاد گرفتن تنقیه دیگه اتاق هم جزو جاهایی بود که با خودم ور می رفتم چون دیگه کثیف کاری در کار نبودبعضی موقع که شهوتی می شدم می زد به سرم که برای یک دفعه ام که شده کون بدماما موقعیت اش جور نمی شد اگر هم می شد مطمئن بودم پشیمون می شم به همین خاطر منصرف می شدمتا حدود یک سال این دل دل کردن گذشت تا …سال دوم راهنمایی بودم ایام عید بود که خانواده عموم برای عید دیدنی امدن خونه ما چون عموم به خاطر شغل ای که داراه طرف های جنوب زندگی می کنه رفت آمد ما با هم کمه شاید داخل سال چند بار هم همدیگه رو بیشتر نبینیمبیشتر موقع ها وقتی میاد شهرستان اول میاد خونه ما شب هم می مونه بعد میره خونه بقیه ی فامیلعموم یه پسر یه دختر داره دخترش حدود دوسال می شد که ازدواج کرده بود با عموم نیومده بود اما پسر عموم احمد که سه سال از من بزگتره حدودا ۱۶سالشه باهاشون امده بودمن واحمد با اینکه خیلی همدیگه نمی بینیم اما باهم بیشتر جوریم احمد نسبت به بقیه ی پسر عمو هام بهتر با آدم گرم می گرفتاحمد وقتی خونشون نبرده بودن جنوب شهرستان بودن چند بار لاپایی با من خودشو خالی کرده بوداما بعد اینکه رفتن همه این کار ها تموم شداون شب هم من اصلا به فکر این نبودم که بخوام کون بدمنه حوس اش بود نه موقع اشاما اتفاق افتادتا قبل شام من و احمد داخل پذیرایی پیش خانوادها بودیم با هم می گفتیم و می خندیدمبعد اینکه شام خوردیم دیدم احمد به من گفت بریم داخل اتاق فیلم ببینیم منم که اعصاب ام از حرف مسخره بزرگتر ها خورد شده بود قبول کردم رفتی داخل اتاق ((اتاق من درش روبه حیاط وا می شد و از داخل خونه راه نداشت مثل خونه سریداری بود حتی یه حموم جدا گانه داشت ))داخل اتاق به احمد گفتم فیلم چجور دوست داری دیدم خندید گفت فیلم سوپر داری یه نگاه به احمد کردم گفتم چجور اش می خوایاحمد هم گوشی اش از جیبش در اورد اون موقع سونی اریکسون ارکس دستش بودوقتی موبایل اش دیدم بهش گفتم خر پولدیدم احمد گفت نه بابا فکر می کنیمنم فیلم هایی که پوشه پوشه مخفی کرده بودم ریختم براشیه چندتا فیلم هم داخل گوشی احمد بود ریختم برای خودم احمد گوشیش برداشت شروع کرد نگاه کردندیدم صداش داره باز می کنه که گفتم چی می کنی صدا میره می شنونددیدم گفت باشه پاشد رفت بیرون اتاق من باهاش رفتم که رخت خواب بیارماحمد شلوار ورزشی و هندزفری ورداشت منم یه دست رخت خواب برداشتمبرگشتیم به احمد گفتم روی تخت می خوابی یا روی زمین که دیدم پرید روی تختگفتم معلومه خر پولا روی زمین نمی خوابنداینو که گفتم دیدم بلند شد گفت همینه که هست بعدش شلوارش کشید پایین که عوض کنه من داشتم رخت خواب پهن می کردم دیدم از پشت چسبید به منمنم انگاری بهم برق وصل کردن پریدم جلو فقط بهش گفتم دهنت سرویساحمد بعد اینکه شلوار ورزشی پوشید نگاه گوشیش کرد گفت تازه ساعت ۱۱ اینم که شارژ ندارهقرار شد گوشیش بزنه شارژ در حالی که گوشیش شارژ میشه یه فیلم سینمایی ببینیممنم رفتم دوباره کامپیوتر روشن کردم احمدم رفت شارژر آورد که گوشی بزنه شارژموقع پخش فیلم گرم صحبت شدیم طوری که نفهمیدم اصلا موضوع فیلم چیهکم کم احمد صحبت برد سمت+18 سال از خاطراه هاش می گفت از اینکه موقع لاپایی بایکی از دوستاش (هم کلاسی اش)مادر دوستش دیده بوده شونمنم اونجاه روده بر شده بودم از خنده اما احمد گفت می خندی اما من اونجا سکته کردممنم که با این حرفای احمد وسوسه شده بودمبه احمد گفتم دوست داری کی از در این اتاق بیاد داخل و تو دلت بخواهد از کون بکنی اشاحمد یخورده فکر کرد گفت دختر یا پسرگفتم پسردیدم احمد یه زیر چشمی نگاه من کرد گفت خودت بعدش از بغل صندلی دستش دراز کرد گذاشت روی کونممنم با خنده گفتم گمشو بچه بازاما احمد گفت بی شوخی دوستم که با هم حال می کردیم مثل تو بود ولی پوستش یخورده سبزه تر از تو بوداما سوراخش مثل کوره داغمن حرفی نزدم نگاه صفحه مانیتور می کردماحمدم ساکت شده بود نگاه مانیتور می کرد که یه دفعه گفت بابا ما که چیزی نفهمیدم از فیلم کامپیوتر خاموش کنمنم دل تو دلم نبود دل زدم دریاگفتم احمد می کنیاحمد گفت چیمنم گفتم کون منواحمد که همیشه با هیجان حرف می زد گفت واقعاگفتم ارهدیدم احمد گفت باشه بیا بریم داخل رخت خواب جرت بدمفکر می کرد از شوخی گفتمگفتم صبر کن برم دستشویی بعدامدم داخل حیاط رفتم دستشویی تنقیه کردم خودم تمیز کردمموقع برگشتن نگاه کردمکل لامپ ها خاموش بود به جز اتاق من رفتم داخل اتاقدیدم احمد روی تخت داره با گوشیش کار میکنهبهش گفتم احمد شب خواب بزن پریز می خوام لامپ خاموش کنم نور زیاد نباشه بهترهکه دیدم احمد گفت واقعا راست گفتی می خوای بدیگفتم اره بزن پریزاحمد شب خواب زد من لامپ خاموش کردمامد داخل رخت خوابم شلوار با شرتم هم زمان کشیدم پایین به احمد گفتم تو هم شلوارتو در بیاراحمد از تخت امد پایین داخل رخت خواب من روی زانو وایساد شلوارشو کشید پایین کیرش نیمه راست بود بهش گفتم بلندش کنمنم از زیر تخت وازلین ای که قایم کرده بودم در آورد یخورده مالیدم به سوراخ کونمو شروع کردم انگشت کردن تا باز شه یخورده که باز شد به احمد گفتم شلوارتو کامل دربیار دراز بکشاحمد بدون حرف زدن گوش داددراز که کشید دستم که چرب بود گرفتم با هاش برای احمد جق زدن که دیدم احمد سرشو بلند کرد گفت دست چقدر یخهکیرش حدود سیزده یا چهارده سانت بود اما سر کیرش بزرگ بودبهش گفتم کیرت مثل قارچ می مونه حرفی نزد فقط خندید بلند شدم پاهام گذاشتم دو طرف احمد کیرش با دست گرفتم گذاشتم در سوراخم آروم نشستم تا بره داخلنوک کلفتش که رفت شروع کرد سوراخم تیر کشیدن درد گرفتن اما خیلینبودوقتی کیرش کامل رفت داخل چند ثانیه صبر کرد تا درداش آروم بشهاحمد سرش می اورد بالا که ببینه چقدر رفته داخلبعد چند ثانیه بلند شدم به احمد گفتم چه حالت وایسماحمد که چند دقیقه بود ساکت بود گفت چهار دسته پامنم چهار دسته پا شدم احمد امد بین کونمو باز کرد یخوده تفزد کیرشو کرد داخل فشار دادبعد با دوتا دستش کمرم گرفت شروع کرد تلمبه زدنرفته رفته سرعت تلمبه هاش زیاد می شد طوری که از حالت چهار دست پا به حالتخوابیده در می امدم اما احمد دوبار از کمرم می گرفت منو به حالت قبلی در می اوردهیچصدایی نمی امد غیر از صدایچلپه ی تلمبه زدن نفس نفس زدن احمدبه احمد گفتم آبت نمی یاد پاهام درد گرفت دیدم کیرش در آورد بین کونم دوباره نگاه کرد دوباره کیرش فرستاد داخلگفت یاسین کون مثل غار شدهشروع کرد تلمبه زدنموقع کردن گفت الان میادمنم با اینکه کیرم راست نشده بود اما احساس می کردم نزدیکه که آبم بیادکه احمد دیدم گفت بریزم داخل گفتم نمی دونم هر کاری می کنی کنحرفم تموم نشده بود دیدم خودش به کونم فشار داد جوری که دوباره ولو شدماحمد کیرش در اورد پاشد از روی میز کامپیوتر چند تا دستمال کاغذی اورد کیر خودش پا کرد داد من منم کونم پاک کردماحساس می کردم دستشویی دارم به همین خاطر شلوار بدون شرت پوشیدم رفتم توالتموقع دستشویی کردن فقط اب کیر که احمد بود که در می امد بعدش شروع کردم کیرم مالیدن که هنوز درست راست نشده بود آبم امد که بازم حس پشیمونی سراغم امدحدود ۱۰ دقیقه داخل دستشویی موندم وقتی امدم دیدم احمد شلوارش پوشید داخل تخت دراز کشیده نفهمیدمخوابه یا نه منم شب خواب از برق کشیدم وازلین با شرتم که یادم رفته بود بپوشم قایم کردم رفتم داخل رخت خوابم دراز کشیدم به چند دقیقه پیش فکر می کردم که خوابم بردصبح با صدایعموم که داشت احمد صدا می کرد از خواب بیدار شدم احمد پاشد عموم منم صدا کرد اما من خودم زدم به خوابحدود یه ساعت داخل رخت خواب بودم که صدای ماشین عموم و صدای در امدوقتی مطمئن شدم رفتن منم از خواب پاشدم…نوشته: یاسین
3