سلام من ۱۷ سالمه این خاطره مال سال ۹۷ عهمن یه دوست داشتم که از راهنمایی باهم بودیم اسمش پارسا بودمن درس خون بودم اونم اولش بود ولی بعد رفت سمت دوست دختر بازی و بیرون رفتن و ما که ۲ سال پیش هم مینشستیم از هم جدا شدیمعلاقه خاصی بهش داشتم ولی درمورد اون مطمئن نبودم و پیشنهادی بهش ندادمدبیرستان مدرسه هامون کلا عوض شد تا اینکه سال دوم اومد مدرسه ما ثبت نام کرد و گفت میخواد درس بخونه بازم پیش هم مینشستیم احساسم کم رنگ شده بود و فهمیده بودم که گاهی اوقات میره جنده میکنه من صرفا گی نبودم واسه همین دلم می خواست یبار بهش گفتم با خنده منم بیام گفت حتمااااگفتم پس میام تا روت کم شه کردنو یادت میدم اینطوریدکه دید سره کل وکل و غیره قبول کردیه پسر لاغر سفید و خوش قیافه بود و من یه ذره ازش پر تر بودم و سفیدسر مکانش که با هم رفتیم دم در واستاده بود اسمش مینا بود سکسی و شاید ۲۹ ساله مو بلوند که از زیر چادرش بیرون بود و سینه بزرگش تو تاپ صورتیش از زیر چادر خودنمایی می کردرفتیم تو گفت همزمان با دو نفر نمیتونمگفتم پس پارسا اول بیادفکر کرد ترسیدم گفت باشه با پوزخندشروع کرد لخت شدن دوباره احساسم بهش شعله ور شد بهش زل زده بودممینا دراز کشیده بود و منتظر بودشورتشو درآورد یه لحظه نگاهم کردچشمامون به هم خیره شدیهو نگامو ورداشتم اونم انگار که دمق شده بودجورابشم کند و کاندوم زد و رفت طرف مینادوستش داشتماز پشت بغلش کردم فشارش دادم و گردنشو لیس زدنبرگشت گفتم الان اعتراض میکنه و داد میزنهلباشو رو لبام جفت کرد با شهوت می خورد منم سرخ شده بودم از کاری که کردممینا گفت جوجه ها چه غلطی میکنینخیارم دهنت پارسا اونو به یه زن ترجیح دادیپارسا گفت فرض کن پول کرایه مکان دادیملختم کرد و میلیسیدممیدونستم میخواد بکنتم خوشم نمیومد من می خواستم اونو…ولی نمی خواستم ناراحت شهدرازم کرد پاهامو داد بالاچیکار میکنی پسر از درد میمیرهمینا بودلوبریکانت دستش بودژل ریخت و سوراخمو میمالیدکاندومو کندشروع کرد به آه گفتم تا ته رفت لبمو گاز گرفتمبوسم میکرداهم بلند تر شدیهو پرید چیکار میکنی مینااااااژل میمالم براتفک نکن که اون پشتتو نمیخوادپارسا گفت ولی من…مهم نیستدوباره تلمبه میزدمینا انگار دلش به حالم سوخته بودچند دقیقه بعد کشید بیرونگفتم اما ارضا نشدیگفت اگه ارضا بشم دیگه تو حال نمیکنینوبت توعهمینا به ما ژل زده بودیه ذره بوسیدمش نوک سینه هاتو مک زدم خوابوندمشدوست دارممنمتنگ بودمیخوای انجام ندیمنه بکنشروع کردم به کردن شهوت وجودمو گرفته بود تند تند میکرم چشماش باز بودپاهاش کنار سرم بود میبوسیدمشونچند دقیقه بعد مینا گفت خیله خب مساوی شدین بکش بیرون خونریزی میکنهبا رضایت نگام میکردبلند شد بغلش کردم همدیگرو میبوسیدیمگفتم کیرتو بده ساک زدن براش ابش داشت میمود گفتم میخورم گفت نه ریخت رو صورتماونم همیکارو کردخب حالا زوج عاشق برن لونشون بای دیگه به اندازه کافی معاشقه کردینبه پای هم پیر شین با خندهنوشته: آریا
2