…قسمت قبل.چشام پف کرده بود روز و شب تو اتاق میگذشتهمه فامیلا همش از عروسی میپرسیدن…و جوابهای قانع کننده ای نمیدادم…ی شب وقتی از حموم بیرون اومدم یاد اون شب افتادمی حسی بود…انگار حشری شدم ب ساعت نگاه کردم نُه بود…از اونجایی ک آدرس یادم بود رفتم در خونشدر زدم…ی خانومه درو باز کرد و سامان هم پشتش بود من گفتم اشتباه اومدم، رفتم بیرون سوار ماشین شدم سرمو گذاشتم روفرمون و …سامان در ماشینو باز کردو نشست نگاش کردم با عصبانیت گفتم: پیاده شو!+چرامگه نگفتی طلاق گرفتی،پس اون چ غلطی میکنه؟+حسودیت شد!!!؟-نه فقط احساس گناه میکنم حالا گمشو+باشه …باشه… میرم، ولی فردا شب خونه نیست باید بیای-گمشو بیرون+ساعت ده منتظرتمو پیاده شدو رفت منم رفتم خونه تا خود صب فک کردم ک اون زن داره نباید برم نباید برم اما آتشی ک درونم بودو نمیتونستم کنترل کنم…تصمیم گرفتم برم اما فقط بخاطر این ک بهش بگم نکن این کارو!بهتر بگم خودمو گول زدم…همچین ب خودم رسیدم انگار میخوام برم عروسیدر زدم…در باز کرد گفتم نیومدم ک،نمیخوام …فقط…بگمدستمو گرفت کشید تو درو بست هلم داد ب دیوار دوتا دستاشو گذاشت رو دیوار من وسط دستاش بودمو لب میخواستم…نگاش کردمو گفتم منتظر چی هستی، لبامو ببوس …لب داد دستام دور گردنش حلقه شد و رفت لای موهاش پریدم بغلش دوتا پام دور کمرش حلقه شد لب وحشیانه میدادم شرتم خیس خیس بود نشست رو کاناپه و من همچنان داشتم لب میدادم و اون پیرهنشو در اورد من نشستم پایین از رو شلوار دستی زدم ب کیرشزیپشو باز کردم بلندم کرد خوابوند رو کاناپه سرم وسط دو تا زانوش بود کیرشو هل داد تو حلقم من کاری نمیکردم خودش هی عقب جلو میکرد تو حلقم و من همش اوق میزدم چشام کاسه خون شده بود اشکام جاری میشد از بس ک اوق زدم…کشید بیرون انگشت وسطشو کرد تو دهنم خیس ک شو گذاشت کسم فشار دادگفتم اوففف آییییدرد داری باز؟ نه زیادبعد از من با کیا خوابیدی؟+هیچکس قبلا بهت گفتم جنده نیسم…کیرشو هل داد تو کسم جیغ کشیدم یکم درد داشتم اخم کردم ولی چیزی نشد ب شهوت تبدیل شدو جیغ های شهوت بودمحکم میکرد تووم گردنمو میک میزد نمیدونم چرا ارضا نمیشد خیلی عقب جلو کرد دیگه داشتم از حال میرفتم…و…گاززز محکمی گردنمو گرفت اهی کشید وهمچنان داشت گاز میگرفت لرزید همشو توم خالی کرد وقتی قشنگ خالی َکرد گردنمو ول کرد و من گریه کردم چون واقعا دردم گرفت نفس نفس میزد کمی توم نگه داشت وقتی کشید بیرون ابش از کسم میزد بیرون…بلند شد نشست رو کاناپه و من یکم خجالت میکشیدم دستمال بهم داد ابو پاک کردم بعد منم نشستمرفت سمت اشپز خونه چیزی میخوای ؟مشروب !!لیوانو برام پر کرد همشو سر کشیدم گفتم بریز باز میخوامدوومی هم سر کشیدم خودشم دو سه تا پیک زدبعد گفت لخت شو بریم تو تخت خواب رفتیم سمت اتاق و لخت شدم رفتیم زیر لهاف پشتمو کرده بودم سمتش و اون از پشت نوازشم میکردو کمرمو میبوسید بعد دستش اومد سمت کسم و با انگشتشو وسطش کسمو میمالید منم شروع کردم ناله کردن و…ارضا شدم اب داغی از سوراخ کسم زد بیرون خیلی دوس داشتم اون حسو… بعد برگشتم صورتشو دیدم گفتم ب زنت با چند تا جنده خیانت میکنی!؟+با تو میشه هفتا-چند بار بهت بگم جنده نیسم جز تو ب کسی ندادم میفهمی حتی لب هم ندادم+شوخی کردم فقط تو …تو اینقدر سادهای ک…-چرااا؟+من زنم حامله نمیشه…چقد دکتر رفتیم…چقدر!!!اون شب میخواستم باهاش بخوابم زنم گریه میکرد میگفت برو با یکی دیگه بخواب مندیگه نیستم… فایده ای نداره بیخود این کارو میکنیمتورو ک دیدم فهمیدم جنده نیستی…شاید با بقیه در حد ساک طی میکردم ولی دلم خواست با تو شب و صبح کنمو الان میخوامت…اره واقعا دوست دارم-ولی تو زن داری!+هه اون منو دیگه نمیخواداشک تو چشاش حلقه زد منم بغلش کردمو جفتمون خوابمون برد…صب وقتی چشام باز شد …فقط نگاش میکردم صدای باز و بسته شدن در اومد و من گفتم سامان بیدارشو کسی اومده!زودی لباسامو پوشیدم و زنش در اتاقو باز کردسرش گیج رفت گفت اون کیه؟سامان پرسیدم اون کیه؟نازنین آروم باش …اومد جلو چک محکمی منو زد…موهامو گرفتو چک میزد و من چیزی نمیگفتم چون حق با اون بود اینقدر منو زد ک خسته شد ب زمین نشست منم زانو زدهبودم!گردنمو دید باز عصبی شد و من شکه بودمرفت سمت آشپز خونه وبا چاقو اومد سمتم ک سامان اونو گرفتو گفت برررو برو زود باششس…و من رفتم…..ادامه دارد!نوشته: ناشناس