فریبا: حالا کاری کردید اخرش یا نهمن: اره مفصلبعد حرف زدنگفتم اگه بنا نیست کاری بکنید من برم خونه بخوابمکه سعید گفت جلسه اصلی موندهفریبا: خوبمن: و شروع کرد سینه های شهره رو مالوندنمنم باهاشون همراه شدمفریبا: خوبمن: بعد یهویی سعید گفت صبر کنیدشهره رو فرستاد گفت برو لباس عوض کنفریبا: خوبچی پوشید?من: رفت لباس اونروز صبحو پوشید و اومدفریبا: 😂خوبمن: بعد همونجور ایستاده من از پشت شروع کردم مالیدن سینه هاش و خوردن گردنشفریبا: خوبمن: سعیدم از جلو سینه هاشو میمالید و کارای دیگهکه کم کم همونجوری ایستاده لختش کردیمفریبا: خوبمن: سعید نشست به خوردن کسش منم سینه هاشو میخوردمفریبا: خوبمن: بعد دیگه خوابندیمش و همونکارا رو کردیمتا کم کم لخت شدیمفریبا: شهره در چه حال بود?حس گرفت اخرش??من: اره اومد تو حسبعد اومد وسطممون نشست و شروع کرد برا دوتامون ساک زدنفریبا: 😂باریکلاخوبمن: خوب همش همینکارا کردیم و من رفتم رو کارفریبا: خوبمن: و تموم که شد سعید کارشو کرد و نشستم سیگار کشیدناونام که کارشون تموم شد نشستیم یکم با موبایل ور رفتنیکم که نشستیم دوباره منو شهره شروع کردیم به لب گرفتن و مالوندن همفریبا: دوتایی با هم نکردیذ?من: یخوره که اینکارو کردیم سعیدم باز اضافه شدو ایندفعه شهره نزدیک یک ربعی برا دوتامون نشست ساک زدحتی دوتا کیرامون رو با هم کرد تو دهنشفریبا: باریکلا شهرهمن: اره خیلی حس گرفته بودفریبا: خوبمن: کره خر یه جا هم یه دندون محکم من گرفت ردش رو شونم موندبعد ساک اونسعید خوابید و شهره براش ساک زد منم از پشت کردم توشفریبا: خوبمن: یکم که کردم شهره پا شد نشست رو سعید و کرد توشمنم وایسادم جلوش شروع کرد ساک زدنفریبا: خوبمن: دیگه نمیفهمید داره چیکار میکنهساک میزد، تخمام رو میخورد کیرم رو صورتش میمالید. کنار رونامو میخورد و …فریبا: 😂چقدر لازم داشتهخوب بعدشمن: بعدش بلندش کردم خودم خوابیدم اومد نشست روشفریبا: خوبمن: میگفت خیلی کلفتی شاید نتونممنم نذاشتم حرفش تموم بشه کردم تا دسته توش☺️نزدیک بود اشکش در بیادفریبا: 😂خوبمن: یکم جلو عقب کردم که سعید رفت پشتشو از عقب کرد توشفریبا: جدیخوبمن: البته خیلی با مراعاتارهفریبا: شهره چه کاری کردمن: سرشو بیشتر تو نمیکردشهره خیلی حالش بد بودهم داشت حال میکرد هم درد داشتفریبا: خوبمن: بعد شروع کردیم با هم تلمبه زدننزدیک 10 دقیقه کردیمکه التماس کرد که بسه😁فریبا: خوبمن: بعد که بلند شد سعید گفت ارضات کنممن گفتم صبر کن کار من تموم بشهفریبا: خوبمن: من دوباره به پشت خوابوندمشو کردمشتا ارضا شدمفریبا: از پشت?من: نه از جلوفریبا: خوبمن: بعد سعید نشست کنارشو مالوندش تا ارضا شدو بعدش کردش تا خودشم تموم شدوقتس سعید داشت از عقب میکرد گفتم بیشتر بکن توشفریبا: خوبمن: گفت گناه داره قبلش سفارش کرده که اذیتش نکنم😂فریبا: 😂من: بعدم یه سیگار کشیدمو بلند شدم اومدم☺️رفتم بنزین زدمو بعد اومدم خونهفریبا: پس خوش گذشته😉من: اره ☺️مخصوصا دوتایی باهمفریبا: خدا را شکرمن: جا شما خالیفریبا: دوستان به جای ما😂من: من این که زن هم درد بکشه هم لذت ببره رو دوس دارم تو چهره اش ببینم😁فریبا: 😂تو با هر کسی باشی اینا میتونی ببینیمن: از چهره شهره معلوم بود☺️فریبا: تو نسبت به سعید بزرگ تریمن: بلندیش دو برابر سعیده یکمم کلفترهولی سعیدوگ خر وقتی میکنه هیچی حالیش نیستفریبا: چرا?من: افتاده بود رو شهره گفتم پاشو الان خفه میشم😂فریبا: 😂شهره با وجود من نمیتونه حس بگیرهمن برای این نیومدممن: خیلی دیر حس میگیرهارضا شدنشم تو دو بار که کردیم فقط یک بار شدفریبا: نه وقتی احساسش در گیر باشه نمیتونه تمرکز کنهاین چت بین من و همسرم فریبا از یکی از سکس هامون با یک زوجه که توی قسمت های بعد نحوه شروع رابطه و اتفاقات دیگه اش رو براتون تعریف میکنمنوشته: آقای مدیر
2