من تو یه پاساژ کار میکردم در اهواز تو یه تولیدی یه شاگرد داشتم به بنام حنا دبیرستانی بود خیلی قشنگ بود اندامی تو دل برو از روزی که اومد پیشم ازش خوشم اومد یه دختر شیطون و سر زبون دار همیشه تو کف اش بودم و دنبال یه برنامه می گشتم تنها باشیم یه حالی باهاش بکنم یه مدتی گذشت تا یه روز یه سفارش زیادی گرفته بودیم کار ها طول کشید همه رفتن اون گفت میمونم تا خواهرم بیاد دنبالم من از دور نگاش میکردم و اونم متوجه نگاه های من شده بود دل رو زدم به دریا و رفتم پیشش گفتم خیلی ازت خوشم اومده و اینگه زنم ول کرده و رفته و دنبال کسی میگردم که باهاش باشم و از تنهایی در بیام و کل زندگیم رو به پات میریزم فقط باهام باش و گفتم یه صیغه هم میخ. نیم که راحت باشیم و باهم رفت و آمد داشته باشیم تا بیشتر هم رو بشناسیم اونم یه دختر بلند پرواز بود و بعد کلی اصرار قبول کرداون روز گذشت از اون شب تماس ها و پیام ها شروع شد و کم کم خودمونی تر شدیم و درباره همه چیز صحبت میکردیم یه شب دعوت اش کردم خونمون و قبول کرد دیدم یا یه مانتو تنگ و گوتاه و یه آرایش زیاد اومد خیلی خوشکل شده بود مت و مبهوت موندم گفت نمیخوای رام بدی نو اومد داخل و مانتوش رو درآورد با یه شلوارک و تاب نشست براش شربت آوردم خوردیم نشستم بغلش کردم و بوسش کردم و گفتم خوشکل شدی گفت میدونم کم کم لب گرفتن شروع شد و دیدم شهوتی شده دست بردم تو تاب و سوتین اش سینه هاش رو که نسبتا بزرگ شده بودن رو لمس کردم و شروع کردم خوردشون بعد خودش هم خوشش اومده بود و شل کرد و بعد رفتم پایین و شلوارک اش رو دادم پایین و شروع کردم به خوردن کس اش تو اوج لذت بود بهش گفتم برام میخوری اونم گفت باشه و شروع کرد به خوردن کیر من بعدش کلا لخت شدیم و خیلی دوست داشتم از جلو بکنم ولی گفت هنوز دخترم کنم نمی خواستم فراری لش بدم قبول کردم و کیر م رو دم سوراخ کونش گذاشتم و کم کم فشار دادم خیلی تنگ بود و نمیرفت یه کم چرب اش کردم و از دوباره یواش یواش فشار دادم و سرش رفت تو یه جیغ ریزی کشید و منم کم کم فرستادم داخل تا جا باز کرد و شروع کردم به تلمبه زدن که اونم آه آه شروع شد و بعد از چند وقت ارضا شدم گفت آبت رو بریز داخل منم ریختم تو کونش و هر دومون شل افتادیم رو زمین و بعد رفتیم حمام و شام خوردیم و تا خونه بردمش و از اون شب به بعد به چند بار حال کردیم و بعدا حیف که رفتن از اهواز تمامنوشته: سعید