وقتی رفتم خواستگاریش مهمترین شرطی که واسم گذاشت این بود که من یه زن ریلکس و بی شیله پیله هستم و دوست دارم تو مهمونیها و مجالس خیلی راحت و آزاد بگردم و اهل روسری و مقنعه و این چیزا هم نیستم . با مردای فامیل خیلی راحت و امروزی دست میدم و سلام علیک گرم می کنم واز این حرفا ولی یه ذره اهل کلک و خیانت نیستم . وقتی پیمان عشق و ازدواج ببندم امکان نداره خیانت کنم . حالا خودت میدونی اگه قول مردونه میدی پیش همه حی و حاضر … اگه نه که تو رو به خیر و ما رو به سلامت . منم که تریپ دموکرات بودنم گل کرده بودگفتم بابا این حرفا چیه آدم باید دلش پاک باشه دو نفر که به هم اطمینان دارن و عاشق همن این مسائل واسشون حل شده هست و این که مرد بخواد حسادت کنه و بر عکسش زنم همین طور ,یه سری افکار پوسیده عصر حجریه . در هر حال با این بیانات همه رو خوش به حال کردم و مقدمات عروسی چیده شد . بگذریم از این که از همون اول کلنگ حرفاشو به زمین زد . از همون لباس عروسش شروع کرد که یه لباس نیمه سکسی بود و می دونم تو اون مجلس همه مردا دوس داشتن که به جای من باشن و زنمو بکنن . در هر حال خودم یه چیزی گفته بودم و باید پاش وای می ایستادم این از این … یه سری تو ضیحاتو بدم که من کارم معماری ساختمونه و وضعم بد نیست . اسمم ماکانه و سنم 25 سال . لیدای خوشگل منم 23 سالشه و یه آرایشگاه زنانه داره .در هر حال لیدا جون و من قرار گذاشتیم که تا دو سه سال اول بچه دار نشیم و اونم مرتب قرص می خورد . به هر مهمونی و مجلس عروسی که دعوتمون می کردن می رفتیم و لیدا با همون حالت نیمه سکسی خودش با همه خوش و بش می می کرد . ولی خداییش اهل قدم کج گذاشتن نبود . مرد مردونه حرف زده بود . ولی طرز لباس پوشیدنش طوری بود که من که شوهرش بودم کیرم شق می کرد وای به حال غریبه ها . اوایل حرص می خوردم از این که بقیه با یه حالت خاصی یعنی همون حسرت و افسوس به زنم نگاه می کنن ولی بعدا به این نگاهها عادت کرده و کیف می کردم از این که می تونم به خود م ببالم که صاحب این زن من هستم و تنها کسی که می تونه اونو بگاد منم و می تونم به طور غیر مستقیم پیش اونا قمپز در کنم . یه چند ماهی گذشت و به اندازه کافی که از گاییدن لیدا جون سیر شده بودم این حسادت و حرص خوری و افتخار جاشو داد به دلسوزی . راستش هم می خواستم سکسم واسم یه هیجان داشته باشه و هم این که حس می کردم آدم بخیل و خود خواهی هستم از این که این نعمتو در اختیار گرفته و فقط می خوام خودم ازش استفاده کنم . هر چند خیلی ها هم به احترام لیدا با من به گرمی برخورد می کردند و به خاطر اون بود که به اکثر مجالس دعوت می شدیم . تازه آرایشگر خوبی هم بود و دوستان تر گل ورگل زیادی هم داشت . نمی دونم چرا هوس کرده بودم یه کیر دیگه بره تو کوس لیدا و ببینم چه حالی پیدا می کنم . شاید با شور و هیجان بیشتری جذبش بشم . ولی چه جوری . راستش یه خورده هم از خودم داشت بدم میومد که بر خلاف مردای دیگه دارم بی غیرت میشم . رفتم یه پیرهن خیلی سکسی و هوس انگیز و بدن نما خریدم واسه لیدا جونم که تو مهمونی بعدی بپوشه . البته این مهمونی فامیلی و خونوادگی بود . می دونستم که فریبرز خواهر زاده 20 ساله ام که دانشجوی رشته مهندسی عمرانه مثل خیلی های دیگه هوس زن دایی لیدا رو داره . ووقتی هم که باهاش دست میده و می خواد خداحافظی یا سلام کنه صورت زن دایی اشو با چه هوس و هیجانی می بوسه . من خودم مردهستم و این چیزا حالیمه . پس می شد رو این یکی کار کرد . اون شب لیدایی که همش لباسای فانتزی و هوس انگیز می پوشید از پوشیدن این لباسی که من واسش خریده بودم هراس داشت و می گفت این خیلی لختی پختیه یه وقتی ناراحت نشی ها … نیم متر پارچه هم نمی شد . از کمر که لخت بود . سینه باز چاک سینه ها مشخص از رون پا به پایین هم کاملا لخت و برهنه بود … رنگ بنفش ملایم هم خیلی بهش میومد . پوست سفیدشو جذاب تر نشون می داد . زن و مرد که بیشترش همه از فامیلا بودن تا آخر مجلس فقط محو تماشای لیدا جونم شده بودن . من فریبرز رو کشیدم یه گوشه ای و گفتم چیه مثل این که از زندایی ات خوشت اومده . انتظار نداشت بی مقدمه یا حتی با مقدمه اشو بگو همچه حرفی رو از من بشنوه -این چه حرفیه دایی جون از بی شیله پیله بودنش تعجب می کنم … نمی دونستم چه جوری می تونم بهش بگم که اگه بخواد می تونه زن دایی اشو بکنه -فری جون انشاءالله مجلس بعدی مجلس عروسی تو باشه -دایی با این گرونی و وضع بد اقتصادی آدم کجا می تونه زن بگیره -خب دوست دختر بساز نداری ؟/؟-راستش نه آدم به اونا هم نمی تونه اعتماد کنه -ببینم اگه یه موقع یه زن شوهر دار گردنت بیفته باهاش طرف میشی ؟/؟-دایی جون این نامردیه -حالا زنه اگه راضی باشه و تو هم راضی باشی این که نمیشه نامردی -شوهر اون زنه چی ؟/؟اونم یه حقی داره دیگه -ببین فریبرز جون من به یه مشکلی بر خوردم تو باید کمکم کنی . این زندایی ات با این حرکاتش خسته ام کرده می خوام باهاش رو هم بریزی ترتیبشو بدی منم سر بزنگاه میام و قال قضیه رو می کنم -دایی جون اون که زن خوبیه -ناراحت نباش ممکنه یه کشیده هم اول بذاره زیر گوشت ولی میدونم اهلشه … برق خجالت و هوسو تو چشاش دیدم -دایی جون من حالا باید چیکار کنم -کاریت نباشه … فردا شبش من و لیدا جون رفتیم تو رختخواب یه نیمساعتی که گذشت خوب حشریش کردم . فریبرز واسم زنگ می زنه و منم یه بهونه ای می تراشم و لیدا رو با همون کمر سنگین شده اش ول می کنم و میرم یه گوشه حیاط خونه ویلایی امون قایم میشم . چند لحظه بعد فریبرز زنگ خونه رو می زنه و لیدا هم به احترام من دررو واسه خواهر زاده ام باز می کنه و اون میره بالا . به فریبرز سفارش کرده بودم که به اتاق خواب نرن تا من همونجا بتونم از پشت یکی از پنجره های باز شاهد قضایا باشم . لیدا از کمر به بالاشو خوب پوشونده بود ولی از انتهای باسن تا سر پنجه های پاش لخت و وسوسه انگیز بود -کاری داشتین آقا فریبرز ؟/؟-اومدم شما رو ببینم -کاری از دستم برمیاد در خدمتم -فریبرز که هوس چشاشو کور کرده بود و دیگه نمی تونست مقدمه چینی کنه و پشتش به من گرم بود خودشو چسبوند به لیدا و لبشو به لباش چسبوند و دستشو از زیر لباس خواب عیالم گذاشت تو . حالا نمی دونم با کوسش ور رفت یا با سینه هاش حالتشو خوب ندیدم . فقط متوجه عکس العمل لیدا بودم . دوست داشتم هوسی شه . جیغ بزنه بگه من کیر میخوام . هیجانمو ببره بالا و هوسمو زیاد کنه .-اووووووففففف فری نه خواهش می کنم . هوسسسسسسمو زیاد نکن . نه آتیشم نزن . با من این کارو نکن . خواهش می کنم در حق داییت نامردی نکن من اهلش نیستن نه هوسسسس دارم . هوسسسسم نه نه نمی خوام . مجبورم نکن -لیدا عاشقتم هوسسسسس کوس و کونتو دارم . تو خیلی خوشگلی . خیلی بی ریایی دوستت دارم . اگه از دایی جداشی خودم می گیرمت . من نمی دونم فریبرز واسه چی داشت این چرندیاتو می گفت اصلا اینا جزو سناریو نبود .-زندایی اگه نمیخوای حال بدی پس چرا خودتو این قدر وسوسه انگیز می کنی . فکر دل ما مردا نیستی ؟/؟-من عادتمه شما ها چرا باید این قدر ضعیف النفس و بی اراده باشین . خواهش می کنم دستتو از رو اونجام ور دار .-کوسسسسسو میگی ؟/؟-میگم دستتو وردار . دارم می سوزم -لیدا جون من خاموشش می کنم . آتیش تو رو می خوابونم -نه نه بیشتر از این دلمو نلرزون دیگه بیشتر نمی خوام داغ شم -نه لیدا این قدر خودتو عذاب نده . بذار سینه هاتو بخورم . کوستو بخورم عزیزم . چرا به خودت عذاب میدی . دایی جون چیزی نمی فهمه . فریبرز سرشو از زیر لباس خواب لیدا گذاشته بود . لای پای اون و کوسشو می خورد -نه نه نه خواهش می کنم من به ماکان قول دادم .آهههههه نه هوسمو زیاد نکن . نذار از خودم بدم بیاد من هرزه نیستم -اگه بهم برسی و بذاری کوستو بکنم هرزه نمیشی … بی اختیار کیرمو در آورده و از پشت پنجره در حال جلق زدن بودم . معلوم نبود این فریبرز چرا این قدر لفتش میده و کیرشو تو کوس زندایی اش یعنی زن من فرو نمی کنه . حتما منتظر بود من گیرشون بندازم . ولی میدونم ته دلش داشت کیف می کرداز این که نرفتم سراغش … وای ریدم به این شانس کیری تف به تو زن که این قدر وفادار نباشی . در یک آن لیدا خودشو از فریبرز جدا کرد و سیلی محکمی هم زد زیر گوشش و گفت مگه بهت نمیگم بس کن ولم کن دیگه .؟/؟من یه تار مو ی شوهرمو به صد تا مث تو نمی دم . دارم از هوس می سوزم . میخوام . تنم میخواد . نمیگم از حال کردن بدم میاد . توتب هوس داغ شدم . من یه زنم . درسته لخت می گردم . ولی تومرامم نامردی نیست . رو حرفی که زدم وای می ایستم . ای که هی . زن !نمی شد خلوتی یه زیر آبی بری و رو حرفت وای نایستی و برای اولین بار فریبم بدی ؟/؟حداقل میذاشتی این جلق زدنمون تموم شه یه حالی بکنیم دیگه … دل به دریا زده گفتم دیگه از این موقعیت بهتر گیر نمیاد . رفتم وسطشون . لیدا جیغی زد و از ترس می خواست فرار کنه ولی راه رو بسته بودم . دستامو چند بار زدم بهم یعنی کف زدم و گفتم به به به به آفرین به همسر وفادارم که سر قولش وایستاده و بهم خیانت نکرده . لیدا خودشو انداخت تو بغلم و گفت خواهش می کنم اشتباه بر داشت نکن . من اصلا باهاش نبودم . اون به زور می خواست باهام باشه -آره خوب متوجه شدم . حالتهای تو رو هم دیدم که چه جور عذاب می کشیدی . لیدا سرشو انداخته بود رو شونه هام و منم یه چشمکی به فریبرز زدم که دو زاریش افتاد ولی می دونم که تعجب کرده بود . چون برنامه این نبود ولی اون چیکار به این کا را داشت . از خداش بود که من گیج بزنم و اونم کوس و کون زنمو بگاد .-فریبرز نامرد جایی نمیری تا تکلیف تو رو روشن کنم -لیدا تو چشام نگاه کن تو به خاطر من خودتو تسلیم فریبرز نکردی یا به خاطر خودت . لیدا لبشو گاز گرفت و سرشو انداخت پایین . متوجه شده بود که من متوجه هوس و اشتیاقش شدم . پیشونیشو بوسیدم و گفتم تو به من ثابت کردی که خیلی با مرام و با وفایی . از خود گذشتگی تو قابل تحسینه . به من درس بزرگی داد که من خودخواه نباشم . ببینم ته دلت دوست داری که با فریبرز باشی ؟/؟اونم جوون خوبیه . خیلی با حاله -باهام شوخی می کنی ؟/؟اذیتم می کنی ؟/؟داری آزمایشم می کنی ؟/؟سر به سرم میذاری ؟/؟-عزیزم عشق و دوست داشتن اینه که آدم از لذت اونی که دوستش داره لذت ببره . می خوام یه گوشه ای باشم و با حال کردن تو حال کنم . چون دوستت دارم . عاشقتم . همون طوری که تو نشون دادی و بهم ثابت کردی که عاشقمی . با دستم به فریبرز اشاره زدم که بیاد جلو تا تنور گرمه خمیرو بچسبونه . چون الان لیدا داغ داغه . لیدا رو بوسیدم و در حالی که خوشحالی رو تو چهره اش می خوندم بهم گفت سعی می کنم زن خوبی واست باشم . این خوبی و گذشت تو رو فراموش نمی کنم . زشت نیست کنار تو این کارو انجام بدم ؟/؟یه جوری نمیشی ؟/؟-عزیزم از سکست لذت ببر وقتی من خودم بهت میگم راحت و آزادی تو دیگه نباید از چیزی خجالت بکشی . هوستو تو خودت حبس نکن . دوست داری ناله کن . جیغ بکش من با حال کردن تو حال می کنم .-عزیزم یکی طلبت -قابلی نداره . من از اونا فاصله گرفتم حالا فریبرز اومد کنار لیدای من . دوباره دستشو از زیر لباس خواب لیدا گذاشت داخل ودیدم لیدا یه نگاهی به من کرد و سرخ شد ولی من با یه لبخند بهش آرامش دادم . یعنی این که خجالت نکش راحت باش . همه چی امن و امانه .-اوهههههه فری فری بغلم کن منو ببر اتاق خوابمون رو تخت . همون جایی که دایی جونت با من حال می کنه . فریبرز بغلش کرد و بردش رو تخت انداختش . لباس خواب لیدا رو از تنش در آورد و خودشم لخت شد . دستاشو گذاشت رو سوتین لیدا و از پشت بازشون کرد . حالا دیگه نوبت لب فریبرز و نوک سینه های لیدا بود .-فری فری بخورش آهههههه بخور . چند ساعته که هوس دارم . از اون وقتی که تو اومدی . از اون وقتی که ماکان منو با هوسم ول کرد و رفت دوست داشتم کیرتو تو کوسم ببینم . حالا دارم به آرزوم می رسم . یواش یواش بخورش .-آه لیدا لیدا نمی دونی چقدر واسه این لحظه ثانیه شماری می کردم . چقدر در آرزوی وقتی بودم که بتونم لخت تو رو تو بغلم داشته باشم همه جاتو لیس بزنم -حالا به آرزوت رسیدی ؟/؟-آره ولی هنوز لیسهامو که نزدم .-ادامه بده کوکوی منو هم بخور -کوکو ؟/؟همون کوسسسسسه عزیزم یه اصطلاح قدیمیه که به کوس می گفتن کوکو حالا دیگه از مد افتاده .-لیدا من دوباره مدش می کنم . شورت زن من و زندایی جونشو از پاش در آورد و گفت حالا میرم کوکوی خوشمزه امو بخورم -بخور همش مال تو . با روغن اصل طبیعی سرخ شده . یه خورده نزدیک تر رفتم تا بهتر ببینم و بشنوم فریبرز لباشو گذاشت رو چوچوله لیدا و اونو به طرف بالا می کشید و ولش می کرد . چند بار این کارو پی در پی انجام داد .-نه نه نه ولم نکن . کوسسسسسسم کوکومو یه سره بخور ارضام کن . لیدا مثل وحشیا شده بود . تند و تند کوسشو به دهن و زبون خواهر زاده ام می مالید . منم یه لحظه دستمو از رو کیرم نمی گرفتم می خواستم خالی کردن آبمو بذارم برای وقتی که اون دو نفر به اوج هوسشون رسیده باشن . فری لیدارو دمرش کرد حالا کون قشنگش تو دیدم قرار داشت و من و لیدا در این حالت دیگه چشممون تو چشم هم نمیفتاد راحت تر با کیرم بازی می کردم و می تونستم از تماشای تن لخت زنم که زیر کیر یه نفر دیگه بود لذت ببرم . قاچای کون لیدا رو باز کرد . زبونشو گذاشت رو سوراخ کون زنم و می لیسیدش .-اوووووخخخخخ اووووووووخخخخخخ دیگه کافیه کافیه عزیزم زود باش کییییییررررررتو بده کیر کیر من کیر میخوام . بکن منو بذار تو کوسسسسسسم . زود باش داری چیکار می کنی . کیر فریبرز هم مث کیر دایی جونش کلفت و کاری بود . از همون پشت فرو کرد تو کوس زنم -آخخخخخخخ فریییییی -جووووون لیدا من به آرزوم رسیدم . نمی دونی چقدر وقتی تو رو با اون لباسای سکسی تو مجالس می دیدم تو هوست می سوختم -بکن عزیزم حالا چی حالا نمی سوزی ؟/؟-عشق من حالا که جای خود داره -فریبرز یادت باشه که من عشق دایی اتم . تو رو هم دوست دارم -قول بده که فقط همین یه بار نباشه -از دایی ات اجازه بگیر . هر چی اون بگه . اون صاحب اختیارمه . وجودم متعلق به اونه . فری سرشو به طرف من بر گردوند . منم یه اوکی بهش دادم . همچین لیدارو بیرحمانه می گایید که یه خورده ترسیدم که نکنه اونو خیلی زود گشادش کنه . خیلی سریع کیرشو تا ته فرو می کرد و می کشید بیرون تا هفتصد شمردم ول کن نبود نه اون خسته می شد نه هوس لیدا می خوابید . خیلی از این حالت خوشم اومده بود . راستش دوست داشتم تا چند ساعت ادامه داشته باشه . ولی این جوری نه از کمر خواهر زاده دلبندم چیزی می موند و نه از کوس زن عزیز و باوفام . واسه یه لحظه که فریبرز سرشو به طرف من برگردونده بود بهش اشاره زدم که در همین وضعیت بمونه و بعد دستمو دور کیرم حلقه زدم که یعنی می خوام جلق بزنم . قربون خواهر زاده ام برم که خیلی مودبانه حرف دایی اشو گوش کرد و ادامه داد . کون برجسته لیدا با کیری که از پشت می رفت تو کوسش و کمر لخت زنم و موهای رو کمرش ریخته و چشای بسته و خمارش … اوخ واقعا یه جق واسه این صحنه کم بود . یه خورده کرم رو کیرم ریختم تا با داغی و لذت بیشتری آب کیرم خالی شه . صحنه گاییده شدن زنمو می دیدم و با هوس منی رو تو دستام خالی می کردم . کمرم سبک شده بود . بازم از تماشای صحنه لذت می بردم ولی سبک شده بودم . دوست داشتم چند تا کیر دیگه رو هم تو کوس لیدا جونم می دیدم . لذت می بردم از این که می دیدم خواهر زاده ام محتاج منه و منم تونستم یه کاری براش انجام بدم . فری لیدا رو صدو هشتاد درجه برگردوند . این دفعه از جلو کوسشو می کرد . لیدا خیلی هوس داشت . من اونو در وضعیتی ول کرده بودم که فوق العاده حشری بود . حشری و غیر قابل کنترل . دستای لیدا به دو طرف دراز شده بود و اون بیحال افتاده بود . فریبرز دو تا دستاشو رو بازوهای لیدا حلقه زده و به گاییدنش ادامه می داد .-آهههههه فری فری هر چی بیشتر می کنی بیشتر حال می کنم -لیدا چرا این قدر دیر ارضا میشی . من دیگه طاقت ندارم -ادامه بده دیگه نزدیکه کیییییرررررتو محکم بزززززززن بزززززززن تو کوسسسسسسسسسم . بکن منو منو بگا . واییییییی جوووووون بکن . حال بده -فری خودشو خم کرد رو تن لیدا و بوسه لب به لبو شروع کرد کیرم دوباره شق شده بود -لیدا یهو مث وحشیا دستاشو از حلقه دستای فری خارج کرد و دور کمرش حلقه زد . محکم کمرشو داشت . فریاد شدیدی کشید -جااااااااان واااااییییییی آههههههه آهههههههه … از فریاد شدید به ناله آرام رسید . فریبرز یه لحظه بهم نگاه کرد . منم با اشاره دست به طرف پایین حالیش کردم که آبشو بریزه تو کوس لیدا . خواهر زاده ام انگاری که دنیا رو بهش داده باشن .-لیدا بگیر که اومد -فری جون بریز که تشنه امه . کوس من کوکوی من آب می خواد -جوووووون داره می ریزه داره می ریزه . وقتی آب کیرشو ریخت تو کوس لیدا جونم بیحال افتاد رو زنم و لبهاشون رفت رو لبهای هم و مثل عاشق و معشوق و زن و شوهر رفتن تو آرامش بعد از سکس . دیدم پس از چند دقیقه فریبرز یه انگشتشو فرو کرده تو سوراخ کون لیدا التماس دعا داره . هوس گاییدن کون اونو کرده بود .-ببین فریبرز تو که با کوسسسسم حال کردی . حالا دایی ماکان یه تعارفی بهت کرده . منو که گاییدی و راضیم کردی . کیر و کمر خودتم که سبک کردی . هوس کونمم که داری . حالا خوبیت نداره . احترام بزرگی و کوچیکی رو داشته باش . یه تعارفی به دایی ماکان بکن شاید دوست داشت بیاد و دونفری مشغول شین . هر چی باشه اون شوهرمه . تاج سرمه . من میخوام تعارف کنم روم نمیشه .-دایی حون اگه بفرمایید به جمع ما خوشحال میشیم . البته اگه جسارت نمیشه -به شرطی که مزاحم نباشم . لیدا جواب داد ماکان جون مجلس متعلق به خودته . تو اگه نباشی صفا نداره . هر وقت باشه من متعلق به توام . حالا یه محبتی کردی من که نباید خوبی تو رو ندید بگیرم . فریبرز برای چند لحظه رفت دستشویی و منم از لیدا زن عزیز خودم پرسیدم چطور بود ؟/؟خوش گذشت ؟/؟-ممنونم .نمی دونم چطور این لطفتو جبران کنم . خیلی حال کردم . دوستت دارم . تازه فهمیدم که چقدر با هم تفاهم داریم . جبران می کنم -عزیزم من این کارو واسه جبرانش نکردم . دوست دارم تو خوش باشی .-ببین حالا فریبرز می خواد بیاد فرو کنه تو کونم . تو برو روتخت زیر من که راحت بذاری تو کوسم و فریبرز هم از پشت کونمو بگاد -خسته که نیستی -نه عزیزم تو که ناراحت نیستی . از عشقت نسبت به من که کم نشده ؟/؟نظرت راجع به من که عوض نشده ؟/؟-نه تازه حس می کنم با این صداقتی که بین ما هست پیوند ما خیلی محکم تر از اونیه که فکرشو می کردیم . چند لحظه بعد لیدا به حالت سگی و قمبل کرده رو من سوار بود و دو تا کیر رو تو خودش جاداده بود . رو من خم شده بود و منو می بوسید و منم با سینه هاش بازی می کردم . خوشحال بودم از این که قبلا جلق زدم و حالا یه خورده بیشتر می تونم بکنمش .-بکنین بزنین کیر هردوتاتونو می خوام . عزیزم ماکان کوسسسسسم دوباره میخاره . بکن فریبرزکونمو جر بده . بزن من کیییییرررررررمیخوام . هر دوتا کیییییرررو می خوام . سوراخ کوس من . سوراخ کون من من کیییییییررررررررررمی خوام . محکم محکم . کوس و کونمو جررررررششششش بدین . عاشقتم ماکان .-دوستت دارم فریبرز.یاد یه فیلم سکسی افتادم . دوست داشتم لیدا رو در اون شرایط هم بگاییم . خستگیش بیشتر بود ولی حال می داد . لیدا رو بردیم هوا و من جفت پاهاشو داشتم و فرو کردم تو کوسش و فریبرز هم کمرشو داشت و از پشت کونشو می گایید . دوتایی با سرعت زیاد اونو می گاییدیم .-آخخخخخخ خیلی حال می کنم . هردوتاتون هنرمندین . با حال وسکسی . خیلی معرکه این . دوباره داغ کردم . داره می ریزه داره می ریزه بازم ارضا شدم . اونو گذاشتیم دوباره رو تخت و در وضعیت اول . من ریختم تو کوسش و فریبرز هم ریخت تو کونش بعدشم دوتایی افتادیم به جونش و هر جای بدنشو که زودتر به دهنمون می رسید می لیسیدیم . خیلی کیف می کرد . این فریبرز خان ما قصد خدا حافظی نداشت . بالاخره دکش کردیم و رفت . رضایت داد که زن و شوهرو تنها بذاره . من و لیدا تا صبح تو بغل هم از عشق پاک و صداقت و همبستگی خودمون می گفتیم . واسه آینده برنامه ریزی می کردیم . بهش گفتم اگه دوست داشته باشه بازم از این حالها بهش می دم . حتی ازش خواستم که اگه می تونه بازم سکسی تر بپوشه . و لوند تر باشه . منم هم اونو وهم مردای با کلاسی رو که هوس گاییدنشو دارن همراهیشون می کنم . لیدا شرمنده اخلاقم شده بود . هنوز یه روز نگذشته بود که دیدم لیدا با یه خانم خیلی خوشگل و تو دل برو اومد خونه . زنه تا اومد خونه مون مانتوشو در آورد هر چی داشت ریخت بیرون . واییییی این که دیگه خیلی بدتر از لیداست -عزیزم من میرم یه اتاق دیگه شمارو با هم تنها میذارم میدونم به تفاهم می رسین . وای خدای این لیدا دیگه کی بود . واقعا مظهر یک زن مهربون با وفا قدر شناس صادق بساز . شرمنده اخلاقش شده بودم . حتی یه روزم صبر نکرد .آخ که چه دوست داشتنیه این لیدا و نمی خواد حتی واسه یه روزم که شده بهم مدیون باشه . ولی من خیلی زود این کارشو جبران می کنم باید بهش نشون بدم که حداقل یه قدم ازش جلوترم.پایانفرستنده: نسرین (nasrin.t.73)
2
