سلام: این خاطره كون دادن منه كه وقتی 17سال داشتم . من عاشق كون كردن بودم وقتی كه یه كون وارد محل میشد اول از همه من آمارشو داشتم و هرجوری كه بود ترتیب اون كون قلمبه را میدادم مخصوصاً كه یك پسر سفید و هلوئی باشه خلاصه همه مرا توی محل بعنوان كون كن می شناختند.یك روز من هوس كردم كه یك تجربه ای از كون دادن كسب كنم تاببینم كه چه لذتی برای اون كسایی كه كون میدن داره تصمیم گرفتم فردا برم واین تجربه رابه دست بیارم همان روز رفتم و5تاواجبی خریدم و رفتم از زیرگردن تا نك انگشتای پام رو واجبی گذاشتم صورتم رو هم شیش تیغ كردم شده بودم مثل هلو كه دلم میخواستن خودمو حسابی بكنم ولی افسوس كه نمیشد ولی همان روز یه كفدستی خوشگل به افتخار كون خودم زدم فردا ساعت 10 صبح از خونه زدم بیرون چون می خواستم كه توی محله نباشم رفتم بیرون از محل چون خودم كون كن بودم ومیدونستم آدمای كونی را ازكجاباید شناخت مثل اونا تریپ زده بودم كنار خیابون ایستاده بودم وماشینها بوق میزدند ولی من سوار نمیشدم كه یهو یك ماشین جلوی پام ترمز زد وگفت بیابالا من یه نگاهی به قیافه یارو كردم حدود 37الی 40ساله بود آدم تقریباً هیكلی كه وسط سرش هم مونداشت ولی سیبیل خوشگلی داشت همین كه سوار شدم دست انداخت روی رون پای من وگفت خیلی وقت اینجا ایستادی من چیزی نگفتم گفت اهل حال كه هستی گفتم آره گفت پس بزن بریم گفتم پول میگیرم گفت باشه باهم قیمت رو توافق كردیم و رفتیم.منو برد توی یك خونه بزرگ كه همه چیزداشت باغچه بزرگ، استخر،الاچیق اومد دستشو به دست من حلقه كردو رفتیم داخل درحین رفتن كمی هم كون قلمه آماده به كیرخورده منو نوازش میكرد رفتیم توی حموم وای عجب حمومی بودبزرگ دنج ومجلل لباسهای منو از تنم درآورد وقتی كه منواتوكشیده دیدآب دهنش راه افتادمعطلش نكرد منوخم كرد جوری كه سرم رابه كنج دیوارگذاشت وخودش مسلط شدبه كون من طوری بود كه من كیرشرو ندیدم ولی معلوم بود كه خیلی ازمن حرفه ای كمی باكون من ور رفت ویه خورده آب دهانشوانداخت روی سوراخكون من وبادستش به همه جای كونم مالیدوكم كم احساس كردم كه انگشتشوداره میكن توی كونم من تودلم میگفتم عجب خری ها كون به این خوشگلی بجای كیر انگشت میكنه بعداز اینكه انگشت كاریش تمام شددستشو برد وزیپ شلوارشو كشید پائین من به همان حالی كه خم شده بودم از لای پاهام میخواستم یه دیدی بزنم ولی نمیشد یك دفعه یه چیزی همانند گرز رستم رو روی سوراخ كونم احساس كردم عجب چیزی بود من تابه حال همچین چیزی رو نه در فیلمها ونه در هیچكس ندیده بودم البته تازه داشتم احساسش میكردم كه دیدم یه چیزی داره سورخ كون مراجر میده یك سوزشی از سورخ كونم شروع شده بود كه نگو نپرس كم كم این سوزش به تمام وجودم كشیده شد كه اشك توی چشمام جمع شد هیچ كاری نمیتونستم بكنم مردتیكه عوضی خودش میدونست چكار داره میكنه كه سر منو به كنج حمام تكیه داده و تا آن لحظه اون كیر كه مثل گرز میمونه رابه من نشان نداده خلاصه هركاری كردم كه از زیر اون مرتیكه كیركلفت فرار كنم نمیشد جلو كه نمیتونستم برم عقب هم كه میومدم پاره میشدم ، سوراخ كونم داشت آتیش میگرفت وچشمام مثل بارون بهاری داشت اشك میریخت وگاهی هم التماس میكردم یارو هی میگفت الان تموم میشه الان تموم میشه بعد از یك رب ساعت احساس كردم كه توی كونم یه غوری آب داغ ریختن اون ارضا شد ومن فنا شدم وقتی كه كیرشو ازكون من كشید بیرون دیدم همانند یه مار كلفت با یه كله اندازه سرگربه اما خونی بله سوراخ كون بنده پاره شده بود دیگه چاره ای نبود خود كرده را تدبیر نیست رفتم سراغ توالت دیدم شكمم مثل مشك پر آب داره صدا میده یه آهی كشیدم، وقتی سر كاسه توالت نشستم كه این مشك پر از آب منی را تخلیه كنم تازه فهمیدم كه چه عجب غلطی كردم هر طوری كه بود خودم و جم وجور كردم مردتیكه كیركلفت منو همان جایی كه سوارم كرده بود رسوند من مثل كسایی كه توتابستون لای پاهاشون عرق سوز میشه داشتم به سمت دكتر میرفتم.نوشته: کون
828