خاطره ام رو از اولین باری که آبم اومد واستون تعریف کردم. این دفعه هم آبم جلو مامانم اومد ولی تو جایی متفاوت.تو روستا ها هر خونه حموم نداره و باید میرفتیم حموم عمومی من همیشه با بابام میرفتم حموم ولی اون روز بابام با چند تا مرد دیگه رفته بودن شهر واسه انجام کاری و تا 1 هفته هم بر نمیگشتن و من 1 هفته هم بود که حموم نرفته بودم و مجبور شدم با مامانم برم ولی اون خانومی که مسئول اونجا بود نمیزاشت و میگفت نمیشه.بعد از 1 ساعت حرف زدن بالاخره قبول کرد و ما راهی حموم نمره شدیم .حموم نمره خیلی کوچیکه اندازه 1 نفر به زور جا داره ما دو نفره رفتیم تو من لخت شدمو رفتم زیر آب مامانم هم لباسشو در آورد اومد پشت من تا بره زیر دوش چون جا کوچیک بود بدنمون بهم میخورد و این باعث شد که من شق کنم اون موقع سوتین نبود و فقط شورت پای مامانم بود سینه های مامانمم بزرگ بود و من همیشه از سینه های بزرگ خوشم میومد وقتی مامانم بدنمو میشت و دستش به کیرم که پر کف بود میخورد حال میکیردم مامانم بدن منو شست و باید صبر میکردم تا بدن خودشم بشوره وقتی به خودش لیف میکشید و اون سینه های گنده کفی میشدن کیرم میخواست پوستشو پاره کنه. مامانم واسه این که از زیر آب بیاد کنار مجبور بود بیاد عقب تر و این باعث میشد کیرم بهش بخوره و چون مامانم تکون میخورد کیرم تحریک میشد و آبم داشت می اومد. بعد از 1 خورده بالا پایین بردم لیف رو بدنش آب منم با فشار پاشید لای پاش و برگشت منو 1 نگا کرد منم که بی حال افتادم رو زمین. اونم خودشو شست و رفتیم خونه.نوشته : 18sal
23